خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۳۳ سریال ترکی محکوم
قسمت ۳۳ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی محکوم

فردای آن روز همگی خواب هستند، خان بابا بیدار شده و از اخبار خبر فرار کردن خودشان را می بیند. از بازرسی کل به مدیر زندان زنگ میزنند و او را برای اینکه تعدادی از زندانی هاش فرار کردن بازخواست میکند. مدیر زندان مدام دلیل و توجیه می آورد تا خودش را تبرئه کند. باریش در شرکت به ساشا زنگ می‌زند و ازش میخواد تا درباره جمره تحقیق کند چون حدس می زند که او هم در فراری دادن آنها دست داشته سپس به ساشا میگه یه چیزی هست بین پدر جمره و پدر خودش که این دو نفر را به همدیگه مرتبط می کند. باریش در شرکت هست که طاهر پیشش میره و ازش درباره فرار کردن دارودسته فیرات میپرسه باریش با طعنه و کنایه بهش میگه که حتماً فیرات چیزهایی درباره ماجرای خیانت کردن زنش با تو فهمیده به خاطر همین فرار کرده تا سراغ تو بیاد! سپس بهش میگه من میدونم درباره جمره و پدرش تحقیق کردی و فهمیدی که با پدر من مرتبطه پس بهتر کمتر کنجکاوی کنی تا توی دردسر نیافتی و از آن جا میره. رفیع پیش باریش میاد و بهش میگه که باید فیرات را پیدا کنه و پیش اون بیاره تا بهش بگه جاسوس کی بوده باریش بهش میگه من نمیدونم الان فیرات کجاست رفیع او را تهدید می‌کند و میگه یادت باشه که یه جان به من بدهکاری! باریش میگه خیلی کم مونده تا جاسوس را بفهمم کی بوده بهتون خبر میدم. فیرات و همراهانش لباس های جدید می پوشند و ظاهرشان را تغییر میدهند حاجی و قنبر باهم دیگه بیرون میرن تا حاجی برود از آشنایش پول قرض کنه که در این روزها بتوانند خرج کنن. بوگه با عصبانیت به اتاق باریش میره و بهش میگه که چرا بدون اجازه من و دور از چشم من که مدیر پرورشگاه هستم نازلی را از آنجا بردین؟ سپس سراغ نازلی را می‌گیرد که کجاست؟!

باریش همه چیز را عادی جلوه میده و میگه شبانه ساشا رفته و نازلی را از آنجا برداشته بوگه از اینکه ساشا و باریش بدون هماهنگ کردن با او همچین کاری کردن حسابی عصبانی میشه همان موقع وارد اتاق میشه و بهشون خبر می‌دهد که زاهد یه جلسه فوری گذاشته و از بوگه هم خواست تا او هم شرکت کند. در جلسه زاهد به بوگه میگه تصمیم گرفتم که تو را از ریاست پرورشگاه یساری برکنار کنم چون بهتره تو خونه باشی و به تومریس رسیدگی کنی و کنار اون باشی! بوگه از شنیدن این خبر حسابی شوکه میشه و با حرص و عصبانیت میگه شما دارین مشکلات خانوادگی و با کاری قاطی میکنین! و با عصبانیت از جلسه بیرون میره باریش به دنبال بوگه میره و بهش میگه هیچکس حق نداره با زن من اینجوری رفتار کنه انتقام این کارش را میگیرم میدونم که باید چیکار کنم. سپس به ساشا زنگ میزنه و بهش میگه بالاخره تصمیم گرفتم، فهمیدم کیو جاسوس معرفی کنیم فیرات و دوستانش در می خانه نشستن و با هم دیگه فکر میکنند که کجا ممکن است فیرات ماشینشو گذاشته باشه آنها بهش میگن امکان داره کلاً ماشینتو دزدیده باشن! سپس پاشا همان موقع به دوستش زنگ میزند و سراغ جایی رو میگیره که ماشین های دزدی را به آنجا می برند سپس حاضر میشن تا به آنجا برن. ساشا به آرایشگاه خاله جمره می رود تظاهر می کند که با جمره دوست هستش و بهش میگه از دستم ناراحته و می خوام با عکس های کودکی اش فیلمی درست کنم که باهام خوب بشه و آشتی کنیم. خاله جمره آلبوم عکس های کودکی جمره را می آورد ساشا با دیدن عکسی از او و مادرش میخواد تا او را بردارد اما خاله جمره اجازه نمیده و میگه خود جمره دوست نداره ساشا مجبور میشه پنهانی با موبایلش از روی آن، عکس  بگیرد

ساشا پیش باریش میرود و ازش میپرسه که درباره جاسوس چه کار کرد باریش میگه می خوام برای آخرین بار کنار پدرم باشم بعد جاسوس را به رفیع تحویل میدم. فیرات به همراه دوستانش به قبرستان ماشین ها میروند آنجا ماشین خودش را پیدا میکند و با گشتن داخل آن چاقو را پیدا نمیکند سپس با باز کردن صندوق عقب یادش می آید که اصلاً چاقو را آنجا نگذاشته سپس به دوستانش میگه باید بریم سمت خانه ام تا با دیدن آنجا یادم بیاد که چیکار کردم! باریش برای خوردن شام با پدرش و آخرین وقت گذراندن به خانه زاهد میره آنها با همدیگه نشستن و غذا میخورند حین غذا خوردن زاهد برای اولین بار از خود باریش تعریف می کند و میگه باریش هرچقدر هم که دردسر ساز بود و کارهای غیر معقولانه میکرد اما همیشه آزادانه زندگی کرد و خودشو بند و قید چیزی نکرد! همیشه اونجوری که میخواست بود و اصلاً به ثروت خانوادگی اش چشم نداشت و این یک پوئن مثبت بود! باریش با شنیدن این حرف ها متاثر می شود اما روی تصمیمش تاثیری نمیذاره همان موقع رفیع به باریش پیام میده و میپرسه که جاسوس چی شد؟ پیداش کردی؟ باریش در جواب به رفیع میگه آره پیداش کردم سپس باریش بعد از کمی صحبت کردن با زاهد برای آخرین بار او را در آغوش می گیرد و خداحافظی می کند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا