خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۳۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۳۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۳۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

سرهان پیش چولپان و آرمان خان میاد و میگه پس همه ی اینا زیر سر شماست! سپس بعد از کمی صحبت کردن باهمدیگه تهدیدشون میکنه. چولپان بهش میگه چی میخوای؟ سرهان میگه همونی که قبلا گفتم با اعتبار اسم تو دفترمو میارم بالا و تو آرمان باید ثروتمندترین موکلتو بفرستی دفتر من! چولپان میگه اگه انجام ندیم چی؟ سرهان میگه اون موقع همه چیزو ندیم میفهمه و از اونجا میره. ملیسا در خانه اش سر میز شام به پسرش میگه یخورده باهم صحبت کنیم؟ سپس میگه من و بابات یخورده باهم به مشکل خوردیم از دست همدیگه عصبیم و باهمدیگه دیگه زندگی نمیکنیم پسرش یکدفعه عصبی میشه و مادرشو میزنه و بهش میگه همش تقصیر توعه تو بابامو اذیت کردی که رفته و به اتاقش میره، ملیسا به خاطر این رفتار پسرش ناراحت و چشماش پر از اشک میشه. آزرا با صنم و ییلدریم به دفتر حقوقی میرن اونجا تو اتاق گونش را میبینن. صنم میگه باز چیشده اومده؟ دیگه هرروز داری میای اینجاها! گونش میگه خبر دارم واستون اول اینکه صبح رفتم یالینو از تیمارستان برداشتم صنم یهو به خودش میاد و میگه وای یادم رفته بود! سپس میگه یالین بهم گفت تو تمام اون مدت به زمان های از دست رفته اش فکر کرده بوده و باهمدیگه رفتیم وقت گرفتیم و با ذوق میگه قرار ازدواج کنیم! آزرا و صنم خوشحال میشن و او را در آغوش میگیرن و میگن خیلی خوشبخت میشین گونش میگه خیلی هیجان دارم و باهمدیگه بالا پایین میپرن. یه عروس با همان لباس عروسیش و طلاهای آویزون ازش به دفتر حقوقی آرمان خان میاد. همگی با دیدن او تعجب میکنن. جیلان میخواد آبدارخونه را به یه نفر بسپاره و بره مراسم عروسی دوستش که میبینه عروس با چشمانی گریان به اونجا اومده. جیلان جا میخوره و میگه چیشده؟ اینجا چیکار میکنی؟ او بهش میگه فقط میدونستم تو میتونی بهم کمک کنی!

آرمان خان ازش میپرسه چیشده؟ اون عروس میگه میخوام هرچه سریعتر جدا بشم آرمان تعجب میکنه و میگه چقدر زود! سپس صنم را صدا میزنه و میگه برو به این خانم ببین چه کمکی میتونی بکنی. چولپان با دیدن جیلان بهش میگه بیا باهامون تو اتاق کارت داریم. صنم به اون عروس میگه چقدر زود به این نتیجه رسیدی که بهتره طلاق بگیری! عروس گریه میکنه و ازش میخواد تا سریعتر از دست اون مرد خلاصش کنه. کورای در حال حرف زدن با وکلا هست که یکی از آنها را انتخاب کنه. یه وکیل به نام به اونجا میاد که وکیل های حاضر با دیدن اون جا میخورن و میگن ما با وجود شما دیگه هیچ شانسی نداریم که قبول بشیم و میرن. ملیسا به دفتر حقوقی آرمان خان میره با لبخند و روی خوش سپس با دیدن اون عروس بهش میخواد بگه تبریک میگم که با دیدن ظاهر آشفته اش میگه متاسفم واقعا سپس صنم بهش میگه آزرا تو اتاقش منتظرتونه. آزرا در اتاقش هست که ملیسا به اتاقش میره. آزرا با دیدنش حسابی خوشحال میشه و میگه ولی هیچ خبری هنوز نداریم کورای هنوز خبری ازش نیست ملیسا میپرسه این الان خبر خوبیه یا نه! آزرا میگه هم میتونه خبر خوبی باشه هم نه امکان داره هنوز وکیل پیدا نکرده باشه. چیلیک میشینه و به کورای میگه خوب واسم همه چیزو تعریف کن مو به مو! بعد از حرف زدنشون وکیلش بهش میگه چقدر ترسناک! ولی خوشم اومد زنگ بزن به آزرا و جوری حرف بزن که انگار هنوز وکیل پیدا نکردی. کورای به آزرا زنگ میزنه که بهش میگه هنوز وکیل پیدا نکرده. بعد از قطع تماس آزرا میگه یا واقعا وکیل پیدا نکرده یا میخواد ما اینجوری برداشت کنیم به هرحال زندگی جدید در انتظارته ملیسا خوشحال میشه و او را در آغوش میگیره و ازش تشکر میکنه و میره.

چولپان تو اتاق آرمان به جیلان میگه میخوام طلاقتو بگیرم جیلان میخنده و میگه من که طلاق گرفتم آزرا خانم گرفت! چولپان میگه خوب یکبارم من میگیرم چی میشه؟ تبدیلت میکنم به یه زن ثروتمند جیلان میگه چرا؟ چولپان میگه چون باید طلاق یه زن ثروتمندو بگیرم! آرمان متوجه حرفش میشه و میخنده. چولپان شروع میکنه با جیلان تمرین کردن که چجوری مثل ثروتمندها رفتار کنه، سپس بهش میگه باید یه خرید درست حسابیم بریم بعدشم باید بری دفتر اون مرتیکه سرهان. جیلان مخالفت میکنه و میگه نه نمیخوام چولپان میخنده و میگه سرکش هم هست خوبه آرمان ازش میخواد تا به خاطر اون این کارو بکنه جیلان قبول میکنه. صنم به عروس میگه آروم باش ببینم چیشده؟ اون تعریف میکنه که دوست دختر قبلیشم دعوت کرده بوده اومده عروسی ما! همان موقع شوهر و مادر شوهرش و مادر خودش به اونجا میان. شوهرش سعی میکنه ازش معذرت خواهی کنه و واسش توضیح بده اما مادر شوهرش میگه باید تمام طلاهایی که بهت دادند پس بدی! مادر عروس جلوشو میگیره و میگه طلاهای. عروس سر عقد مال عروسه مال شما نیست که بده و باهمدیگه سر طلاها کل کل میکنن. صنم کلافه میشه و از همشون میخواد تا برن. بعد از رفتنشون ملیسا و آزرا که اونجا اومدن ملیسا به صنم و گونش و آزرا میگه شماها خواهرین؟ سپس ازشون دعوت میکنه تا شب باهم وقت بگذرونن اما آزرا میگه من نمیتونم باید پیش بچه هام باشم بحران بزرگیو پشت سر گذاشتن اما صنم و گونش میگن باشه ما میایم ملیسا میگه من لوکیشنو واستون میفرستم فقط لباس راحتی بپوشین. آزرا از اتاق بیرون میره که ییلدریم بهش میگه حاضرشو بریم. آزرا میگه کجا؟ ییلدریم میگه یه رستوران تازه باز شده بریم اونجا شام بخوریم آزرا دلیلشو میپرسه که ییلدریم میگه گشنگی دلیل نیست؟ تازه میخوام درباره چیزیم باهات حرف بزنم آزرا قبول میکنه و باهم راهی میشن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا