خلاصه داستان قسمت ۳۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران
گلتن به خانه شوال برگشته که او با دیدن گلتن میخنده و میگه چی شد به پول نرسیدی دوباره برگشتی؟ سپس مجبور میشه دوباره گلتن را به عنوان خدمتکار در خانه خودش استخدام کنه. در خانه اورهان اوگلجان از اینکه پولها را از دست دادند حرص میخوره فاطما بهش میگه آروم باش پسرم پول که مال ما نبود بین نیازمندها تقسیم شد اورهان تعجب میکنه و میگه یعنی چی مال ما نبود؟ مگه ارثیه تو نبود؟ فاطما میگه نه و ماجرای پیدا کردن مبل و پولها را برایش تعریف میکنه اورهان عصبانی میشه همان موقع گوشی اورهان زنگ میخوره و خبر میدن اتوبوسی که شنگول باهاش در حال برگشت بوده تصادف کرده و همه مسافرها از دنیا رفتند اورهان شوکه شده و وقتی به خودش میاد به اهالی خانه خبر مرگ شنگول را میده جو خانه به هم میریزه و همه ناراحت میشن و گریه میکنند. همگی بعد از تحویل گرفتن جنازه به طرف قبرستان راهی میشن همه آشناها و فامیلها جمع شدن و اوگولجان مادرش را به خاک میسپارد.
بعد از گذشت یک هفته سر میز صبحانه هیچ کسی دل و دماغ خوردن صبحانه نداره اورهان حاضر میشه تا طبق برنامه هر روزش سر خاک شنگول بره و گل مورد علاقهاش را برایش ببرد بعد از رفتنش فاطما سراغ عمر و آسیه میره و میپرسه که پرونده دزدی موتور چی شد؟ عمر میگه هنوز خبری نشده فاطما میگه اگه موتور بود اونو میفروختیم و با پولش زندگی را مدتی میگذراندیم عمر میگه کار دوم پیدا کردم ایشالا تو این روزهای سخت از پسش بر میایم نمیتونیم به اورهان سخت بگیریم حال روحی خوبی نداره برای کار کردن. در خانه آیلا گوکان به آشپزخانه رفته تا املت درست کنه اما حسابی آنجا را به هم ریخته آیلا با دیدن اون صحنه کلافه شده و ازش میخواد تا از آشپزخانهاش بره بیرون تا آنجا را تمیز کنه گوکان میگه خودم تمیز میکنم اما موقع برداشتن ظرف بشقابها میافتد و میشکند آیلا دیگه از کوره در میره و باهاش بحث و دعوا میکنه برک به اونجا میاد و از رفتار مادرش جا میخوره آیلا ازشون میخواد برن بیرون تا آنجا را تمیز کنند. بهار سر میز صبحانه ابراز دلتنگی میکنه برای عمو اکفش که نباهت هم حرفهای او را تایید میکنه و جای خالی آکف را حس میکند.
در مدرسه گوکان در حال نظافت است که یکی از اولیا از کلاس بیرون میاد و اتفاقی روش آب میپاشه او با گوکان بحث میکنه که گوکان ازش عذرخواهی میکنه اما آن مرد به بحث کردن ادامه میده و در آخر اسم و فامیلشو میپرسه و میره. صرب و لیدیا در کافه مدرسه نشستند که یامان به لیدیا زنگ میزنه و ازش میخواد شب به کلوب بیاد تا با سوزان با همدیگه شام بخورن او میگه من با دوست پسرم میام یامان اول تعجب میکنه سپس قبول میکنه بعد از قطع تماس صرب به لیدیا میگه پیشنهاد دوستی جالبی بود سپس تولگا با یاسمین پیششون میرن که اوگولجان از گرم گرفتن آنها با همدیگه خوشش نمیاد. سوزان پیش عمر میاد که وقتی درباره المپیاد با هم صحبت میکنند اتفاقی گلتن را که پیش شوال اومده بود میبینه سپس سراغ شوال میره و ازش درباره گلتن میپرسه شوال میگه اشتباه دیدی اون یکی از اولیای مدرسه بود. در کلوب آکف سراغ ثریا رفته و با همدیگه در حال بگو بخند هستند وقتی نباهت به اونجا میره با دیدن آنها حرص میخوره و به خودش میگه نذاشتن از آکف جدا بشم! ببین چه هرهرو کرکری میکنه….