خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۳۴ سریال ترکی بابا
قسمت ۳۴ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی بابا

ثروت دستش را جلوی همه دراز می کند و میگه از این به بعد هرکی بخواد اینجا بمونه باید با من بیعت کنه و دستم را ببوسد هیچکس جلو نمی رود که فضیلت بهش نگاه میکنه و واسش تاسف میخوره و میگه ما نتونستیم هیچ چیزی به تو یاد بدیم واقعاً وضعیت خجالت آوریه واقعاً باورم نمیشه. بینور و یاشار وسایلشان را برداشتند و میخوان از آنجا برن بچه هایشان پشت سر آنها راه می افتند جانسو به قدیر جان میگه مادر و پدرت الان کمی عصبانی هستند ولی در آخر برمیگردند به همین عمارت و ازش میخواد تا آنها جایی نرن و همانجا بمونن قدیر جان قبول میکنه و از رفتن مادر و پدرش و خانواده‌اش کمی ناراحت میشه و تو فکر فرو میره. کبری به دست بوسی پدرش میره بعد از آن شاهیکا. اوئور وسایلش را جمع میکند و از یاشار و بینور می خواهد تا کمی آرام بروند و بهشون برسه. از قدیر بازجویی میکنند و ازش می پرسند که شاهدی داری که دیده باشند مرگ فرید کار تو نبوده؟ چون چند نفر شاهد داری که میگن تورو در خانه فرید دیدن که تهدیدش میکردی قدیر تایید میکنه و میگه بله من رفتم خونشون بینمون دعوا و کمی بحث رخ داد اما من همچین کاری نکردم خانواده ساروهانلی چمدان به دست به محوطه پارک مرکز توانبخشی امین می روند. فضیلت به امین میگه برای ما جا داری؟ امین حسابی شوکه میشه او پیش دکترش میرود و ازش اجازه میگیرد تا خانواده اش هم کنارش بمانند دکتر قبول میکنه. ایلهان وسط خانه اش نشسته و در حالی که دستانش را روی صورتش گذاشته گریه می کند بشرا کنارش می نشیند و میگه چی شده چیو از من مخفی می کنی؟ ایلهان بلاخره حرف دلش را میزند و میگه بابام، بابامو از دست دادم سپس به گریه کردن ادامه میده بشرا او را در آغوش می گیرد و سعی میکنه آرومش کنه.

امین باخودش یاشار، فضیلت بینور و منور را به سالن غذاخوری میبره و بهشون میگه ماجرا از چه قراره؟ چی شده؟ آن‌ها کاری که ثروت کرده را بهش میگن امین بیشتر از قبل از کار های ثروت دلش می شکند و حالش بد میشه. جیحون علیرغم میل باطنی اش وسایل ساروهانلی ها را جمع میکند به دستور ثروت تا جا برای خودشان باز بشه شاهیکا ازش میخواد تا اتاق فضیلت و امین را برای خودشان بردارند ثروت قبول میکنه و میگه از این به بعد هر تغییری دلت خواست بده حسابی خوشحال میشه. امین وقتی می فهمد که قدیر پسرش زندانه پیش ثروت میره و بهش میگه اصلا هرچی که میخوای مال تو باشه ولی به برادرت کمک کن تا بیرون بیاد ثروت پوزخند میزنه و میگه آره دیگه باید برای قدیر بیای همه تلاشتو بکنی تا یه ساعت اون تو نمونه وقتی من بازداشت بودم هیچکدومتون نیومدین تا ببینیم چی به چیه! امین بهش میگه تو خودتو با قدیر یکی میدونی؟ ثروت بیشتر به هم میریزه ثروت بهش میگه الان به من یه نگاه بنداز من قوی ترم یا اون؟ امین میگه این که سوال نداره کاملا مشخصه ثروت میگه شرط دارم باید با قانون من مشکلی نداشته باشه هر کسی میخواد وارد عمارت بشه باید دست منو ببوسه امین میگه آخ واقعا آخ اینجا تو رو بدجور عوض کرده. امین به اداره پلیس میرود تا با قدیر ملاقات کند اما بهش اجازه نمیدن امین کمی فکر میکنه و با خودش میگه منو ببخش پسرم و میز آنجا را به هم میریزد همین کاراش باعث میشه بازداشتگاه بفرستمش امین آنجا قدیر را می بیند و بهش میگه گفتم شاید امشب بخوای با یه نفر حرف بزنی یا حداقل یه پا وجود داشته باشه که سرتو بزاری روش.

امین در حیاط کلانتری دوباره ثروت را می بیند که بهش میگه فکر نکنین اومدم از قدیر دفاع کنم فقط اومدم اظهاراتمو ثبت کنم ایلهان به سردخانه رفته و جسم بی جان پدرش را وقتی می بیند از ته دل گریه می کند بعد از خالی کردن خودش چهره جدی و خشن خودش را میگیرد و از آن جا میره بشرا جلوی وداد را میگیرد و میگه ایلهان حال خوبی نداره و بیشتر از هر چیزی به تنهایی نیاز داره و با کسی حرف نمیزنه و سعی میکنه جلوی رفتنش به اتاق ایلهان را بگیرد اما وداد میگه همیشه با من حرف میزنه بزارین برم امتحان کنم ببینم چی میشه. وداد و ایلهان با هم گرم صحبت می شوند و ایلهان میپرسه قدیر هنوز بازداشته؟ آزاد که نشده! ودا تایید میکنه و میگه آره هنوز بازداشته بشرا با شنیدن این حرف جا میخوره و سریعاً به بینور زنگ میزنه تا ببینه ماجرا چیه. او شروع میکنه به توضیح دادن که یکدفعه ایلهان تلفن را از دم گوش بشرا میگیرد و قطع میکنه بشرا حسابی جا میخوره و میگه داشت برام تعریف میکرد ایلهان بهش میگه دیگه حق نداری با خانوادت در ارتباط باشی و آنها را ببینی بشرا تعجب میکنه و میگه چرا؟ ایلهان میگه مثل اینکه متوجه نشدی سپس با لبخند و کمال آرامش میگه دیگه نمیخوام با خانواده ات در ارتباط باشی سپس میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا