خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۳۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۳۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۳۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

ییلدریم تو مسیر به آزرا میگه در واقع چیزهای زیادی میخوام بهت بگم من هنوز نتونستم فراموشت کنم همان موقع آزرا سرشو رو شانه اش میزاره که ییلدریم لبخند میزنه و میگه که خیلی دوست دارم اما وقتی میبینه آزرا چیزی نمیگه ییلدریم جا میخوره و نگاهش میکنه و میگه تو واقعا خوابت برده؟ ولی وقتی میبینه هرچی صداش میزنه چیزی نمیگه میترسه و میگه الان میبرمت بیمارستان. جیلان تو اتاق چولپان و سرهان میره و خیلی خوب نقشو بازی میکنه و چندتا از ماده های قانونی میگه که چولپان تعجب میکنه سپس جیلان میگه من اول کار ۱ میلیون واست میزنم بقیه پولم باشه واسه اتمام کار سرهان خوشحال میشه و قبول میکنه سپس جیلان با چولپان از اتاق بیرون میرن. جیلان به چولپان میگه خوب بود خانم؟ چولپان میگه عالی بودی! اصلا متعجبم کردی تو قانون مدنیو از کجا بلد بودی؟ جیلان میگه تو موسسه کتابشو خوندم من حفظیاتم خوبه فقط نتونستم درس بخونم! سپس از اونجا میره. آزرا تو بیمارستان به هوش میاد دکتر میبرتش تا بچه را معاینه کنه او بهش میگه بچه سالمه هیچ مشکلی نداره ولی این زایمان واسه شما خیلی خطرناکه بهتره بچه را سقط کنین آزرا میگه نه اصلا من بچمو از دست نمیدم دکتر برای زایمان قبلیمم همینو گفت ولی اگه به حرفش گوش میدادم الان مرجانمو نداشتم! نمیتونستم بغلش کنم! نه من این کارو نمیکنم! ییلدریم بهش میگه آزرا اینجوری جونت به خطر میوفته! آزرا میگه برام مهم نیست ییلدریم گریه میکنه و بهش میگه آزرا اگه اتفاقی واسه تو بیوفته من دغ میکنم آزرا دستشومیگیره و بهش میگه خیالت راحت واسه من هیچ اتفاقی نمیوفته ییلدریم میگه باشه قبول نگهش دار ولی باید کارتو کم کنی تو خونه هم استراحت کافی داشته باشی! آزرا قبول میکنه و میگه نگران نباش چیزی نمیشه. سپس ییلدریم آزرا را به خانه اش میرساند و خودش هم به دعوت آزرا به داخل میره.

ییلدریم میخواد بره که زنگ خونه میخوره و خودش میره درو باز میکنه سرگن با دیدن ییلدریم تو خانه عصبی میشه و میگه آزرا این اینجا چیکار میکنه؟ آزرا میگه به تو هیچ ربطی نداره و همان موقع زنگ خانه به صدا در میاد و میگه بچه ها اومدن بسه دیگه! مرجان و ارن با دیدن ییلدریم پیشش میرن و ازش میخوان تا پیششون بمونه میرای میاد و میگه خوب بمونه چی میشه؟ ییلدریم به سرگن نگاه میکنه و میگه اگه باباتون بزاره چرا که نه میمونم سرگن مجبور میگه قبول کنه. صنم و گونش با یالین به آدرسی که ملیسا داده میرن اونجا میبینن که ملیسا و مربی کاراته اش به بدرقه شان میان سپس به داخل میخوان برن که مربی ملیسا به یالین میگه میتونیم امشب بهمون یه کمکی کنین؟ یالین قبول میکنه و وارد سالن میشن. یالین لباس بادی پوشیده و وسط تشک ایستاده. استاد به صنم میگه فکر کن این پسر بهت تو خیابان تیکه انداخته چیکار میکنی؟ صنم جوابشو میده که استاد ازش میخواد عملی انجام بده صنم شروع میکنه به مشت زدن بهش بعد از اون ملیسا میره و به جای یالین چهره کورای را میبینه و باعصبانیت شروع میکنه به کتک زدنش و رو زمین میندازتش سپس بقیه باهم رو یالین میوفتن و شروع میکنن به مشت زدن به لباس بادی یالین. شب موقع خواب آزرا به حرف های ییلدریم تو مطب دکتر فکر میکنه و لبخند میزنه. فردای آن روز چولپان در حال رفتن به سرکارت که ییلدریم جلوشو میگیره و باهاش حرف میزنه و در آخر میگه که سر قولم باهات نمیمونم و دیگه نمیخوام برگردم همینجا میمونم چون آزرا از هرچیزی واسم مهمتره! انها بعد از کمی حرف زدن چولپان موافقتشو اعلام میکنه و میگه ولی موهاتو کوتاه کن! و میره.

آزرا میز صبحانه مفصل درست کرده و به سرگن هم گفته بیاد و بهشون میگه که امروز کارم زیاده باباتون پیشتونه آنها سر میز باهم بازی میکنن که آزرا آنها را از دور میبینه و میخنده و میره. عروس روز گذشته با شوهرش و مادر شوهرش وارد اتاق صنم میشن بعد از کمی بحث کردن عروس و مادر شوهر صنم همه را بیرون میکنه جزء مادرشوهر تا باهم صحبت کنن. سپس به تلفن عروس زنگ میزنه تا بشنوه سپس اول خودشو با مادرشوهر موافق نشون داد تا اعتماد کنه سپس همه چیزو از زیر زبونش کشید بیرون و آنها فهمیدن که همه چیز زیر سر همین مادرشوهر بوده. عروس و داماد باهم آشتی میکنن و میگن که دیگه حرف کسی واسمون مهم نیست عروس موقع رفتن کیسه عقدو میزاره جلوی مادر شوهرش و میگه برو همه‌شون بفروش به ما کاری نداشته باش بعد از رفتنشون اون زن کیسه را باز میکنه که میبینه توش همش سیب گندیده ست او حسابی عصبی میشه. کورای تو ماشین پیش نیران چیلیک نشسته او بهش میگه همه چیز داره همونجوری پیش میره که باید بره خیلی خوبه سپس به راننده میگه حرکت کنه بره که قرار برنده بشن آنها به طرف دفتر حقوقی آرمان میرن. کورای ملیسا را میبینه و با انگشت رو دستش میزنه و تهدیدش میکنه و میگه که بزار میفهمی کی این وسط ضرر کرده! ملیسا انگشتشو میگیره و میپیچونه و بهش میگه دیگه ازت نمیترسم میبینیم واقعا کی ضرر میکنن! سپس با آزرا وارد موسسه میشه. آنها به طرف اتاق جلسه میرن و کورای با دیدن ییلدریم میگه تو هم اینجایی؟ ییلدریم میگه بله تا آخر دادگاه منو باید تحمل کنی! آزرا میگه شما وکیلتون نمیاد؟ کورای میگه چرا چند دقیقه دیگه میاد. همان موقع نیران چیلیک وارد موسسه حقوقی میشه که آرمان با دیدنش حرص میخوره و میره. جیلان میپرسه چیشده؟ اون مگه کیه؟ آزرا خانم از پسش برمیاد بهترینه! آرمان میگه اون زنم شیطان ترینه و امکان داره ببازیم!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا