خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی

تو خونه طاهر همگی سر میز نشستن که یک دفعه هاکان به اونجا میاد همگی از دیدنش جا می‌خورن. از طرفی عمر و ثریا خونه فاطما مادر غمزه افطار دعوتن. طاهر با هاکان سر میز افطار دعوا می‌کنه و میگه نباید می‌رفتی روسیه و زن و بچه‌هاتو اینجا تنها میزاشتی! هاکان بهش میگه رفتم برای خانواده‌ام پول در بیارم اما تصمیم گرفتم که دیگه برنگردم چون نمی‌تونم دوریشونو تحمل کنم بعد از خوردن افطار هم ما از اینجا میریم خونه خودمون. شوکران خوشحال میشه و میگه خیلی خوبه هیچ جا خونه خود آدم نمی‌شه. غمزه سر میز افطار مدام تیکه می‌ندازه و با ثریا و عمر خوب رفتار نمی‌کنه چون قبل از اومدنشون به داخل خانه دیده بودتشون که همدیگرو می‌بوسند. از طرف طاهر باربری اومده دم خونه اونا تا با غمزه برن خونه نسا برای تخلیه کردن وسایل داخل خانه اما عمر دست به سرش می‌کنه و میگه شما برین من خودم با برادرم حرف می‌زنم. غمزه از حرص و عصبانیت نسبت به عمر و ثریا به اردال زنگ میزنه و میگه می‌خوام یه خبری بهت بدم فکر کنم خوشحال بشی و ازش می‌خواد به اونجا بیاد.

هاکان و نسا به همراه بچه‌هایشان به خانه برگشتند عمر و بقیه دم در اونا رو می‌بینن و جا می‌خورن سپس عمر به هاکان خوش آمد میگه و به خواهرش میگه چشمت روشن. وقتی عمر و ثریا از اونجا میرن تو پارک با همدیگه صحبت می‌کنن و عمر به ثریا میگه که این ازدواج اشتباهه چون من اصلاً هیچ احساسی بهت ندارم هرچه هم که تلاش کنم اما احساسم تغییری نمی‌کنه اگه الان این کارو نکنیم یه عمر پشیمون می‌شیم آیندمون خراب میشه ثریا بهش میگه یعنی انقدر گذشتن از من راحته؟ هچ چیزی مثل الان منو ناراحت نمی‌کنه و از اونجا میره. فاطما خانم با صادق دعواش میشه تو خونه و فاطما اونو از خونه بیرون می‌کنه و نوران حسابی ناراحت میشه و سعی می‌کنه مادرشو آروم کنه که از صادق بخواد برگرده اما او میگه نیومد که نیومد این همه مدت داره از من سواری می‌گیره نه پول قبض میده نه اجاره تازه منو هم سرزنش می‌کنه. اردال جلوی در خانه فاطما اومده که حمزه میره پیشش و میگه بیا زیاد از هم دور نباشیم چطوره ازدواج کنیم؟ اردال جا می‌خوره و میگه من اینو دارم از تو می‌شنوم؟ باورم نمی‌شه و حسابی خوشحال میشه و او را در آغوش می‌گیره. بعد از چند دقیقه حرف زدن غمزه به خونه برمی‌گرده و این خبر را به مادرش میده فاطما حسابی خوشحال میشه و میگه بالاخره یه خبر خوب گرفتم و او را بغل می‌کنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا