خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۳۶ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۳۶ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۳۶ سریال ترکی اوچ کوروش

شاهین پیش یه نفر میره و ازش پول میگیره و میگه دارم کار میکنم بهت پسش میدم، ازش میپرسه چیکار میکنی؟ شاهین میگه قمار. ازش میپرسه تو کار کشتی و شرط بندی که نیستی؟ تو کار من نیای! شاهین میگه نه قمار واقعی اما مثل داداشم نه اون نابود شد همه چیزشو از دست داد ولی زن پولدار گرفت شانس آورد. در اتاق لیلا زده میشه که لیلا فکر میکنه کارتاله اما بهار میگه زن داداش نمیشه؟ ازش میپرسه ماجرا چیه؟ لیلا میگه حق با اون بود خواستم بگم برنده شده، عشقی در کار نبوده همه اس نقشه ست! بهار میگه خوب بهتر نیست قبل از خبر دادن به کارتال باهاش دعوا کنی؟ یه فرصت بده بهش! لیلا اونو بغل میکنه. کمیسر بلنت به دم در خانه اوکتای میره و میخواد نریمانو ببینه اوکتای بهش میگه به من بگو من برادرشم! و ازش میپرسه چرا نریمان اومده بود اداره؟ بلنت میگه میخواست فرهانو ببینه اومدم تا لیلارو ببرم، فرهان میخواد ببینتش با اون حرف می نه فقط اوکتای عصبی میشه و میگه پلیسی که پلیسی من دخترمو نمیزارم بیاد. از سر و صدا همه از اتاق هایشان در میان که ببینن چیشده اوکتای و نریمان سر لیلا دعواشون میشه و نریمان بهش یادآوری میکنه که این همه سال تو اون اتاق بودی من ازش محافظت میکردم پس میدونم دارم چیکار میکنم! اوکتای ناراحت میشه و میگه نمیتونی به روم نیاری نه؟ لیلا ازشون میخواد تا اونو با عمه نریمانش تنها بزارن. از نریمان میخواد تا بگه ماجرا از چه قراره اما نریمان میگه چیزیه که سالها تو دلم نگه داشتم نمی تونم به این راحتی بهت بگم درک کن! ماجرا همینجا بسته میشه دیگه هم کشش نمیدی! لیلا میگه اگه من لیلام تمام مارهای تو آستینمو در میارم این ماجرا اینجا تموم نمیشه! و میره.

شسو حسابی دستش تنگه و به خاطر پریهان ریخته بهم به یه نفر میسیپاره که مسابقه بوکسی چیزیو بهش معرفی کنه که جایزه اش نقد باشه. کارتال شیرینی میگیره و طبق نقشه اش وارد بیمارستان میشه و با مسعود و یکسری از افرادشون اونجا شلوغ کاری میکنن که دارم بابا میشم. حراست و مدیر حراست به اونجا میرن و باهاشون درگیر میشن و کارتال با خیال راحت وارد آزمایشگاه آزاده میشه. چتین وارد اتاق دوربین های بیمارستان میشه و تمام دوربین هارو از کار میندازه. افه به عنوان یه شهروند وظیفه شناس به پلیس آمار ماشین های آزاده را میده. کارتال وارد آزمایشگاه میشه و تمام نمونه های اونجارو برمیداره. چتین از فرصت استفاده میکنه و وارد اتاق مدیریت میشه و از گاو صندوق مخفی پشت تابلو سنگ قیمتی را با نمونه تقلبیش عوض میکنه. کارتال به چتین زنگ میزنه و میگه نمونه هارو برداشتم چتین میگه خوبه دو در بیمارستان میبینمت فقط عجله کن چون الانا دیگه آژیر به صدا در میاد. مسعود تمام افرادو از اونجا میبره. کارتال به بیرون از بیمارستان میرسه و با چتین از اونجا میرن. افه وارد خونه اش میشه که میبینه لیلا اونجاست و میگه مثل اینکه باید قفل درو عوض کنم! لیلا میگه اگه لازم باشه اونم باز میکنم سپس عکس های کارتال را بهش نشون میده و میگه چیزی هست که بخوای بهم توضیح بدی؟ چتین مارتال. ا به محله اش میرسونه و میگه مواظب این لوله های آزمایش باش چون سپر ماست در مقابل آزاده! کارتال وقتی میرسه میبینه که روشن داره در کامیون را با ضربه باز میکنه شسو به خاطر مشغول بودن فکرش مدام با عصبانیت حرف میزنه. وقتی درو باز میکنن با تعدادی انسان روبرو میشن که کارتال بهشون خوش آمد میگه.

لیلا با عصبانیت با افه دعوا میکنه و بهش میگه داداشم بهت اعتماد کرده جونشو گذاشته وسط بعد تو اینجوری بهش دروغ میگی؟ لیلا خونه را میریزه بهم و افه سعی میکنه ارومش کنه و میگیرتش تا بیشتر نریزه بهم. لیلا میگه خسته شدم از دوست داشتنت خسته شدم ولی نمیشه با این همه دروغ نمیشه! من همه چیزو میخوام بدونم! افه میگه چرا نمیبینی دوست داشتنمو؟ میخوای بدونی؟ باشه بهت میگم. من عوض نشدم من همون ادمم! آره من واسه پلیس کار میکنم مخبرم جون کارتال الان امانته دستم ولی بعد از این ماجراها تحویلش میدم به پلیس، همینو میخواستی بدونی؟ حالا تو بگو میتونی دست کسیو بگیری که داداشتو میخواد دستگیر کنه؟ لیلا با گریه از اونجا میره افه با خودش میگه جوابو ازت میگیرم و به دنبالش میره. آزاده وقتی به اتاقش تو بیمارستان میره میگه دوربینارو روشن کن ببینم ماجرا از چه قرار بوده! ولی میبینن که تمام دوربینا خاموشه جزء آزمایشگاه! ازاده میگه چرا فقط جاییو که ازش دزدی کردنو دوربینو روشن گذاشتن؟ نجات نوچه اش میگه از قصد بوده خانم میخواستن شما ببینین. آزاده به نجات میگه افرادو جمع کن محل زندگیشو هم پیدا کن. کارتال از اون آدما میپرسه میدونستین کجا میرفتین؟ اونا میگن آره هر از گاهی میان مارو میبرن یسری آزمایش انجام میدن پول میدن کارتال میگه شاید بمیرین اینجوری! سپس بهشون پیشنهاد میده که میتونن اونجا تو محل زندگی کنن و کار و خونه شونم ما ردیف میکنیم شسو عصبی میشه و از اونجا میره. تو حیاط کارتال ازش میپرسه که چته؟ سیو میگه مردم خودمون گرسنه هستن کار نیست بعد تو اینارو هم اوردی؟ بعد از کمی دعوا کردن باهمدیگه شسو میگه اگه میخواد اینجوری پیش بره به جای سیر کردن شکممون بیوفتیم دنبال فرهان و اینو اون من دیگه نیستم و میره. کارتال به روشن میگه بیا بریم قهوه خانه ببینیم بقیه هم اوضاعشون اینه یا نه! شاهین وقتی به خونه برمیگرده از کونیالی میپرسه که اینا کین؟ ماجرا چیه؟ کونیالی هم تعریف میکنه و یادش میاد که نباید میگفته….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا