خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران

بعد از فیلم دیدن شنگول به خانه اش میره و کیک بیسکویتی که با دستور پخت خدیجه درست کرده بود را میاره تا باهم بخورن. اورهان خوشحال میشه و میگه وای کیک درست کردی؟ و تشکر میکنه. عمر از شنگول میپرسه که زن عمو چیشده؟ شما تازگیا خیلی بهمون توجه میکنین! شنگول میگه آخه ما یه خانواده ایم دیگه عمر میگه اگه ما یه خانواده ایم، قدیر حدس میزنه که میخواد ماجرای پولو بگه و میخواد جلوشو بگیره که عمر میگه چرا؟ بزار بگم سپس از شنگول میپرسه زن عمو حالا که خانواده ایم میپرسما، پولی که از سوزان خانم گرفته بودیم چیکار کردی؟ همگی جا میخورن که شنگول میگه کدوم پولو میگی؟ قدیر میگه سوزان خانم بعد از فوت پدر و مادرمون واسه ما پولی به شما داده بود اون پولو میگیم، اورهان سرشو پایین میندازه که شنگول میگه خوب آقا آکیف هم بهتون پول داد ولی قبول نکردین منم گفتم حتما اینم قبول نمیکنین دیگه! منم دیدم شما بورسیه شدین اون پولو دادم برای ثبت نام آیبیکه و اوگولجان. آیبیکه تعجب میکنه و میگه چی؟ داریم با پول اون هاریکا از خود راضی اونجا درس میخونیم؟ میدونی بفهمه چه بلایی سرمون میاد اونجا؟ و با عصبانیت از اونجا میره. قدیر میگه حالا خرج الکی نکرده پول مدرسه اوگولجان و آیبیکه را داده خوب کردی زن عمو جان اما عمر میگه چی چی خوب کردی؟ اورهان با خجالت از اونجا میره. فردا تو مدرسه برک جلوی آسیه را میگیره و حرف های دوروکو که ضبط کرده بود بهش میده گوش کنه آسیه بهم میریزه و با دوروک دعوا میکنه. بعد از کلاس دوروک پیش برک میره و باهاش دعوا میکنه که چرا همچین کاری کرده برک میگه میخواستم فقط چشمتو باز کنم که ببینی داری چیکار میکنی!

شنگول بیرونه که وقتی به خانه میاد میبینه کامیون اومده و داره یکسری از وسایلشو بار میزنه شنگول جا میخوره و میگه اینا وسایل منه! چیکارشون داری؟ اورهان میگه من دارم تمام وسایلو میفروشم تا پولشو بدم به بچه ها! شنگول میگه یعنی چی؟ مگه میشه بدون این وسایل زندگی کرد! من رو چی غذا درست کنم؟ تلویزیون نبینیم پس چی ببینیم؟ یخچال نداشته باشیم مواد غذاییو کجا بزاریم؟ اورهان میگه به من ربطی نداره در و دیوار خونه را نگاه کن! حتی شده سنگ میخورم اما پول اون بچه ها را میدم. شنگول عصبی میشه و میگه باشه و به طرف خانه سوزان خانم میره. اونجا عمر و قدیر در حال کار کردن هستن که شنگول یهو به اونجا میره و به سوزان خانم میگه باید یه چیزیو بهتون بگم.آنها به حیاط میرن. قدیر به عمویش زنگ میزنه و چجوری رقیق کردن رنگ را ازش میپرسه سپس میگه که شنگول اومده اینجا اورهان میترسه و میگه که اومده ماجرارو به سوزان بگه قدیر خشکش میزنه و سریعا به حیاط میره. عمر به دنبالش میره تا ببینه چیشده که سوزان با دیدن عمر شوکه میشه و میگه من لرز مردم میرم خونه. شنگول آروم میگه زنیکه بی احساس! عمر میپرسه چیشد؟ سپس از قدیر میپرسه عمو چی گفت؟ قدیر میگه هیچی حتما زن عمو زیاد حرف زد دوباره سر سوزان خانم درد گرفت رفت! بعد از اتمام کار عمر به موبایل فروشی میره و انجا مشغول به کار میشه.شب وقتی شنگول به خانه میره میبینه که قدیر و اورهان باهم حرف میزنن و اورهان پول وسایلو به قدیر میخواد بده اما اون قبول نمیکنه در آخر شنگول میگه مگه زوریه؟ و پولو ازش میگیره میره خونه. شب موقع خواب اورهان با شنگول اصلا حرف نمیزنه که شنگول سعی میکنه آرومش کنه اما باهم دعواشون میشه.

اورهان از اونجا میخواد بره تو کلبه بخوابه که شنگول میگه بچه بازی در نیار اگه بری منم همه چیزو میرم میگم به عمر که پسر سوزان خانمه! خجالت نمیکشین ازش پنهان کردین؟ اون مادر دنبال بچه اش میگرده! اورهان از اینکه شنگول همه چیزو میدونه تعجب میکنه و میگه چی میگی؟ بعد از کمی بحث کردن اورهان از اونجا میره و پیش بچه ها تو کلبه میخوابه. اوگولجان که از خواب بیدار شده بود تمام حرف های اونارو میشنوه و به حالت شوکه به خودش میگه یعنی چی؟ عمر پسر سوزان خانمه؟! فردای آن روز بچه ها تو ایستگاه اتوبوس هستن که اوگولجان مدام به عمر زل میزنه. عمر میگه چته؟ به چی انقدر نگاه میکنی؟ اوگولجان میگه داشتم فکر میکردم اگه چشمای تو هم مثل همه چی تمومم آبی بود چقدر خوشتیپ میشدی! عمر میخنده و میگه خدا شفات بده. اتوبوس میاد و میبینن که دوباره دوروک با اوتوبوس اومده اما آسیه بهش توجهی نمیکنه و کنارش نمیشینه . اوگولجان پیشش میره و میگه میخوام بهت یه کمکی کنم در عوض تو هم بعدا جبران کن! سپس به آیبیکه پیام میده که بیاد عقب بشینه تا دوروک بره پیشش. آسیه ناچارا پیشش میشینه و دوروک سعی میکنه باهاش حرف بزنه تا همه چیزو درست کنه و میگه حالا که تو نمیتونی با من اخت بشی من میشم سپس بعد از کمی حرف زدن آسیه دوباره عصبی میشه و میره پیش عمر میشینه دوروک کلافه میشه و میگه باز گند زدم! سر کلاس استاد به بچه ها میگه درس همدردیو بیشتر از همه دوروک نمره آورده سپس میگه یه تکلیف دیگه دارم واستون. این سری تئاتر و موضوعشو خودتون انتخاب میکنین و سه نفری باید باشه. اوگولجان میگه من با هاریکا و عمر موضوع خواهر برادری هاریکا و عمر به حالت عصبی به اوگولجان نگاه میکنن. برک میگه من با دوروک و آسیه موضوعم عشق نافرجام. سوزی میگه منم با آیبیکه و تالیا سپس تالیا میگه موضوع فقر و میخندن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا