خلاصه داستان قسمت ۳۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران
عمر با شنید این حرفا بهش حمله میکنه و میخواد خفه اش کنه و میگه میکشمت بیشرف! که یاسمین و امل التماسش میکنن ولش کنن، همه ی اینا زاده ذهن آکیف بودن و وقتی به خودش میاد عمر بهش میگه چیشده عمو آکیف؟ چی میخواستین بگین؟ آکیف میگه من باید برم که عمر میگه حالتون خوب نیست بزارین بیام اما آکیف میگه نمیخواد بچه ترسیده پیشش باش و میره. وقتی تنها میشه به خودش میگه آخ آکیف بی فکر داشتی زندگی عمرو خراب میکردی من که مهم نبودم بمیرم اون میوفتاد زندان جوونیش تباه میشد! تو ماشین تمام ماجرارو آکیف تو یه برگه مینویسه و میره دم در خونه تولگا. ثریا هرچی به آکیف زنگ میزنه تا ماجرارو بگه آکیف جواب نمیده. آکیف از تولگا میخواد بیاد بیرون از خونه و بهش میگه این نامه را بگیر و بعد از مرگم به عمر میدی تولگا میگه خدانکنه این چه حرفیه؟ آکیف میگه اینو بگیر کاری که گفتمو بکنم تولگا میگه باشه. ثریا برای آکیف لوکیشن فرستاده و میگه بیا باید حرف های مهمی بهت بزنم. تولگا به داخل میره و نامه را میزاره تو جیب کاپشنش اوگولجان کاپشن تولگارو میپوشه و میره پیش آیبیکه. آکیف پیش ثریا رفت و او همه چیزو بهش میگه آکیف جا خورده و میگه این نباهت عجب موزماریه! آخه این چه مجازاتیه دیگه! و ثریا بغلش میکنه که آکیف خوشحال میشه.
اوگولجان به خونه پدرش میره تا ساکشو که آیبیکه جمع کرده بود بگیره و بره که موقع در آوردن کاپشنش نامه میوفته رو زمین و موقع رفتن دوباره با آیتن و جانسو دعواش میشه و میره. آکیف به تولگا زنگ میرنه و میگه نامه رو از بین ببر بسوزون همین الان تولگا میگه باشه. وقتی میره میبینه تو کاپشن نامه نیست و از اوگولجان میپرسه که چیزی دیده یا نه او میگه نه تولگا هرچی میگرده چیزی نمیبینه و کلافه میشه. فردای آن روز آکیف بهش زنگ میزنه و میپرسه پاره کرد نامه را یا نه تولگا میگه آره خیالت راحت. بعد از قطع تماس به خودش میگه آخه این برگه کجاست؟ و بیخیالش میشه ومیره سمت مدرسه. صرب یه کافه ی شب گذشته زنگ میزنه و میپرسه کسی دستبندشو گم نکرده اونجا؟ او میگه چرا شماره شو گذاشت کسی پیدا کرد بهش زنگ بزنه صرب شماره رو میگیره و تو مدرسه بهش زنگ میزنه و برای شب قرار میزارن. تو کلاس امتحان برگزار شده و بعد از تموم شدن صرب به اوگولجان میگه چجوری دادی؟ او میگه افتضاح صرب با حرفاش تو مخش میره تا اسم برگه عمر را با خودش یا الیف عوض کنه تا عمر پایین بگیره و تلافی کنه…..