خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۳۷ سریال ترکی بابا
قسمت ۳۷ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی بابا

بشرا به قدیر زنگ میزنه و حالشو میپرسه او میگه من خوبم فقط بگو چه اتفاقی افتاده؟ چی شده بشرا؟ او میگه فعلا یه جا پنهانشو بعدا درباره اش حرف میزنیم و تلفنو قطع میکنه. وداد در شرکت پیش ایلهان میره و بهش میگه نتونستن قدیر را بزنند او عصبی میشه و میگه این همه آدم نتونستن یه نفر را بزنند؟ وداد میگه صدای تلفنشو شنیدن انگار یه نفر بهش خبر داده ایلهان با عصبانیت به طرف خانه برمیگرده. بشرا تصمیم داره از خانه بیرون بره اما نگهبان‌ها جلوشو می گیرند او به اتاقش میره و با ملافه ها از تراس به طرف حیاط میره و از آنجا فرار میکنه ایلهان وقتی به خانه میره با دیدن ملافه های گره زده به هم و آویزان از تراس میفهمه بشرا فرار کرده او عصبانیتش را سر نگهبان ها خالی میکند می نشیند و با خودش میگه یه طرف زنم یه طرف خانواده اش به خاطر زنم دنیا رو به آتیش میکشم اما خانواده‌اش اصلا برام مهم نیستن ولی اگه به این نبرد ادامه بدم زنمو از دست میدم اگه ادامه ندم به خودم و پدرم خیانت کردم. همانگونه که با خودش کلنجار میره توهم پدرش را می زند که بهش میگه بی عرضه! او از جاش بلند میشه تا فکری بکنه قدیر به خانه الیف میره او با دیدنش خوشحال میشه و در آغوشش می گیرد و میگه خوشحالم که اتفاقی واست نیفتاده سپس ماجرای پیامی که از گوشی الیف برایش اومده بود را تعریف می‌کند که بعد از رفتنش به آنجا چه اتفاق هایی افتاد الیف با کلافگی میگه بهت گفتم این افراد خطرناکند و هر کاری ازشون بر میاد و ادامه میده که حالا میخوای چیکار کنی او میگه کاریو ته بلدم و از خانه بیرون میره که الیف هم به دنبالش میرود بعد از رفتن آنها بشرا به اونجا میرسه و هرچی زنگ میزنه میبینه کسی در را باز نمیکنه.

ثروت به احمد میگه تو در خانه من چه کار می کنی؟ چه نقشی تو مرگ فرید داشتی؟ احمد میگه من کاری نکردم فقط وقتی منو از همه جا بیرون کردین اینجا یواشکی زندگی می کردم چون جایی ندارم برم همه چیمو از دست دادم. ثروت میگه اگه به حرفم گوش بدی و هر کاری خواستم بکنی میتونی اینجا بمونی احمد از خدا خواسته قبول می کنه کورشاد وقتی شاهیکا به اتاقش میره بهش میگه حرف های احمد را شنیدم اون احمق هم به چیزی که خواست رسید اما من به خاطر تو هنوز نتونستم هیچ کاری بکنم و باهاش بحث می کنه شاهیکا بهش نزدیک میشه تا باهم وقت بگذرونن وقتی در حال بوسیدن هم هستند ثروت شاهیکا را صدا میزنه و وقت به اندازه نیست که بتواند قضیه را جمع کنند لحظه آخر جیحون اون ثروت را صدا میزنه و اومدن ثروت به داخل اتاق جلوگیری میکنه آنها نفسی راحت می کشند وداد به دستور ایلهان به قدیر زنگ میزنه و سراغ بشرا را میگیرد او میگه بشرا پیش من نیست خواهرمو چیکار کردین؟ او  با ایلهان قرار می گذارد آنها از هم دیگه سراغ بشرا را می گیرند اما هر دو شون فقط به همدیگه مشکوک هستند و میگن خبری از بشرا ندارند.

قدیر میگه من آخرین بار خواهرمو تو مراسم خاکسپاری دیدم ایلهان زخم دلش تازه میشه و میگه آره تو مراسم پدرم که کشتیش دیدیش قدیر میگه من پدرتو نکشتم پدر تو یه آدم مزخرف  بیخود بود که خانواده ام را خیلی اذیت کرد اما من آدمی نیستم که آدم بکشم سپس میگه میدونی فرق من و تو چیه اینه که من پدرمو خیلی دوست دارم اما تو دردت دوست داشتن و انتقام نیست وگرنه در مقابل توهین هایی که الان کردم به پدرت یه عکس العملی نشون میدادی ایلهان پوزخند میزنه و میگه درسته پس باید روشمو عوض کنم قدیر فریاد میزنه و میگه هر کاری داری با خودم بکن ایلهان میخنده و از آن جا میره. الیف وقتی قدیر را می رساند شب در خانه نگهبان بهش میگه یکی از دوستانتان منتظرتونن او با دیدن بشرا محکم در آغوشش می گیرد بشرا درباره چیزهایی که از ایلهان دیده به الیف میگه از اینکه میخواست قدیر را بکشه ولی سعی میکنه اون روی شیطانی ایلهان را به بشرا نشون بده و بفهمونه بهش که چه جور آدمیه بشرا میگه من اون روی شیطانی ایلهان را دیدم اما اون روی مهربانشو هم دیدم اون خیلی مهربان و با درکه دوست دارم اون روشو به همه نشون بدم فکر می کنم موفق بشم و بتونم همچین کاری رو بکنم. صدای وداد به آنجا میاد الیف به سرعت به دم در میره تا ببینه چه اتفاقی افتاده و متوجه میشه که وداد با زور به اونجا اومده تا با خودش بشرا را ببرد…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا