خلاصه داستان قسمت ۳۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۳۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

اندر وقتی به شرکت میره به اتاق چاتای میره و بهش میگه یه جورهایی الان مشکلمون یکیه و جفتمون میخوایم از افراد مشترکی انتقام بگیریم بهترین کار اینه که قدرتمونو یکی کنیم تا بتونیم از پس اونا بربیایم. چاتای ازش میپرسه که منظور و نقشه‌ اش چیه؟ اندر میگه با ازدواج کردن قدرتمون بیشتر میشه، هم تو شرکت هم بیرون از شرکت سپس میخنده اما چاتای پیشنهادش را قبول نمیکنه که اندر بهش میگه بازم بهش فکر کن و از آنجا بیرون میره. چاتای به سادایی میگه ما باید زودتر از دوعان اکین را پیدا کنیم و باهاش صحبت کنیم. سادایی میگه خیالت راحت آقا از طریق یکی از دوستانم می گردم به دنبالش و پیداش می کنم. اندر به برادرش جانر میگه چاتای پیشنهاد ما را رد کرد و مخالفت کرد این فقط واسه من یه معنی میده اینکه پشتش به کسی گرمه داره و خودش داره نقشه‌هایی میکشه. جانر میگه شاید دوباره با کومرو رابطه اش خوب شده اندر مخالفت میکنه و میگه این اصلا امکان نداره چون در حال حاضر چاتای از کومرو متنفر شده به خاطر کاری که کرد و به جانر میگه تو از این به بعد وظیفه داری سادایی و چاتای را تعقیب کنی تا ببینیم با کیا در ارتباطن و نقشه چاتای چیه تا بتوانیم جلوی کارهاشون رو بگیریم که چاتای مجبور بشه با من ازدواج کنه.

ییلدیز تصمیم میگیره برای این که رابطه اش با اندر دوباره خوب بشه او را به یک رستوران دعوت کنه برای صرف ناهار از طرفی به دوعان هم بگه دوستش انیس را هم دعوت کنه تا ۴ تایی رستوران برن و اینجوری اندر و انیس را با همدیگه آشنا کنند دوعان قبول می کنه. سپس با اندر تماس میگیره و او را برای صرف ناهار دعوت میکنه و از دوست دوعان هیچ حرفی نمیزنه اندر هم قبول میکنه. اسما به آیسل میگه ما باید تلافی کاری که ازگی و کومرو با ما کرده بودند را سرشان بیاریم باید یه کاری کنیم که ازگی از چشم کومرو بیفته و او را بد جلوه بدیم به خاطر همین از همین حالا به بعد هر بسته یا پاکتی که برای کومرو اومد باید ما تحویل بگیریم و ازش هیچ حرفی به کومرو نزنیم آیسل قبول می کنه. ییلدیز و اندر به رستوران می روند، اونجا اندر کاملاً سرد و خشک با ییلدیز بر خورد میکنه. ییلدیز ازش میخواد تا به این کدورت پایان بده و او را برای صرف شام با دوعان دعوت میکنه اندر قبول می کنه. مریچ با کومرو تماس میگیره تا باهم دیگه بیرون قرار بزارن که با خیال راحت صحبت کنند و ببیند چه کاری میتونم انجام بدن کومرو ازش میخواد تا به خانه آن ها بیاد تا اینجوری اوضاع آشفته و پریشان خانه‌شان را ببینه که با اومدن ییلدیز و مادرش چه بلایی سرشون اومده.

وقتی مریچ و کومرو در حال صحبت کردن هستند یه پاکت برای کومرو میاد که اسما اونو تحویل. میگیره و خودش را ازگی معرفی می‌کند و حرفی از پاکت به کومرو نمیزنه سپس پیش آنها میره و خودش را به مریچ معرفی می کنه. کومرو با طعنه صحبت میکنه که اسما هم خیلی خوب جوابشو میده سپس به مریچ میگه ببخشید مزاحم شدم اومدم تا خودتون با چشمان خودتون منو ببینید تا بتونین چیزهایی که از کومرو میشنوین را بهتر تجسم کنید و از اونجا میره. کومرو به مریچ میگه خیلی زن بی ادبیه نمیدونم باهاشون چیکار کنم! مریچ بهش میگه اتفاقاً خیلی زن بامزه ای بود. چاتای و ساده ای موفق میشن خانه اکین پسر سامی را پیدا کند وقتی به اونجا میرن او در حال ترمیم خالکوبی هایش است. سادایی بهش میگه ما خیلی وقت نداریم کلی کار داریم که گذاشتیم کنار اومدیم اینجا بهتره نیم ساعت بیایی بشینی وقتی ما رفتیم به کارهات برسی اما اکین بهش میگه من کارم نیم ساعت دیگه تموم میشه اگه میخوای حرف بزنین بمونین و صبر کنید اگه نه که به سلامت‌.

چاتای بهش میگه که آروم باشه و صبر میکنن سپس چاتای می‌گه من همکار دوعان هستم از طرفی پدرت سامی دشمن پدرت بود و الان هم دشمن مشترک من و شماست و بهش پیشنهاد میده تا با خریدن سهام دوعان و همکاری با او از دوعان انتقام بگیره. اکین پیشنهاد را قبول نمیکنه و میگه من اصلاً از کارهای پدرم سر در نمی آوردم اما چاتای ازش میخواد تا کمی بیشتر فکر کنه درباره‌اش و هر وقت نظرش عوض شد او را خبر کنه و کارتش را برایش می گذارد و می رود. جانر که چاتای و سادایی را تعقیب کرده با کمی پرس و جو متوجه میشه که آنها با پسر سامی قرار گذاشته بودند سپس وقتی به خانه بر میگرده به اندر میگه حدست درست بود آنها با پسر سامی قرار داشتن امروز‌ اندر بهش میگه با اکین دوست بشه تا از این طریق بهش نزدیک بشه.

شب وقتی اندر با ییلدیز و دوعان به رستوران میرن اونجا متوجه میشه که قصد ییلدیز چی بوده و با آمدن انیس بهش بی محلی میکنه و حسابی از ییلدیز کفری و عصبانی میشه. ییلدیز و دوعان وقتی شب به خانه برمیگردند کومرو برای گرفتن حال آنها که بهشون ثابت کنه شما فقط نمادین با هم ازدواج کردین هالیت جان را با خودش به اتاقش میبرد ییلدیز هم برای اینکه کومرو را عصبی کنه بهش میگه باشه دستت درد نکنه امروز هالیت جان را تو بخوابون و به اتاق دوعان میره. آنها با همدیگه ورق بازی میکنند و در آخر ییلدیز رو تخت می خوابد و دوعان رو کاناپه، ولی هالیت جان کل شب را نه خودش خوابیده نه گذاشته کومرو بخوابه. جانر و امیر با نقشه کشیدن به پاتوق اکین میرن و عمر آنها را آنجا می بینه آنها دعوایی ساختگی درست می کنند و با آمدن پلیس اکین را با خودشان فراری می دهند. اکین از آنها خوشش میاد و آنها را شب برای خوردن شام به خانه اش دعوت می کند. آنها از ساندویچی که اکین درست کرده حسابی تعریف می کنند و عمر ازش می خواد تا بیاد رستورانش و از این ساندویچ ها درست کنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا