خلاصه داستان قسمت ۳۹ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۹ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۹ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۹ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۳۹ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

اسما وقتی متوجه میشه که ییلدیز و دوعان شب گذشته را باهم گذروندن حسابی خوشحال میشه و تو سرش داستان سازی میکنه. دوعان به اتاق کومرو میره و میبینه که هالیت جان بیدار نشسته بالا سرش و هنوز نخوابیده، او را بر میداره و از اتاق بیرون می‌آید. اندر از جانر میخواد تا با نقشه ای او را با اکین آشنا کنه جانر بهش میگه بهتره اگه میخوای بهش نزدیک بشی و طرح رفاقت بریزی باید ظاهر و شکلتو عوض کنی اندر قبول میکنه و بهش میگه من واسه اینکه بتونم چاتای را تو منگنه بزارم با مدیر ارشد شرکت قرار گذاشتم برم به اون جلسه برسم وقتی برگشتم با همدیگه صحبت می کنیم. ییلدیز از آنجایی که برای کومرو مدام هدیه میاد حسادت میکنه و برای اینکه از او کم نیاره از همان شرکت آرایشی بهداشتی که برای کومرو هدیه فرستادن برای خودش خرید های گرون تری نسبت به هدایای کومرو میکنه تا ازشون مثل کومرو فیلم و عکس بگیره و توی فضای مجازی بذاره. اندر به جلسه با مدیر ارشد شرکت میرسه اونجا گلایه میکنه از اینکه تو شرکت دودستگی ایجاد شده به خاطر حضور دوعان و چاتای و بهش میگه برای اینکه شرکت به نظم قبلیش برگرده باید یکی از آنها از آنجا بره به خاطر همین بهش پیشنهاد میده تا بصورت غیر مستقیم به دوعان بگه که برای پیشرفت شرکت به شرکا بگه سرمایه تزریق کنند تا چاتای از این هزینه بر نیاد و از شرکت بره مدیر ارشد شرکت موافقت می‌کنه.

جانر وقتی به رستوران میره به امیر می‌گه اندر میخواد با اکین آشنا بشه انگاری نقشه‌ای داره و از آنجایی که عمر فکر میکنه آشنایی ما با اکین کاملاً تصادفی بوده وقتی اندر میاد سر عمر را گرم کن تا از چیزی با خبر نشه. بعد از اومدن اکین به رستوران عمر به سمت آشپزخانه میرن و عمر تمام رستوران را بهش نشون میده و او را با روال کار آشنا میکنه و ازش می خواد تا با آنها همکاری کنه. بعد از مدتی اندر به رستوران عمر میاد و جانر اکین را پیش اندر میبره از طرفی امیر پیش عمر میره و او را سرگرم می‌کند تا مزاحم آنها نشه. اندر درباره دعوای دیشب با اکین صحبت میکنه و ظاهرش را عوض کرده و تیپی در شخصیت اکین زده و نسبت به موسیقی های سبک راک علاقه نشون میده و میگه من از این موسیقی ها خیلی خوشم میاد اکین بهش می گه پس اگه موافق باشی امشب بریم به پاتوقی که من همیشه میرم اونجا با همدیگه آهنگ های راک را گوش کنیم اندر خودشو خوشحال نشون میده و قبول میکنه. مدیر ارشد شرکت پیش دوعان میره و بهش میگه وضعیت شرکت خیلی مساعد نیست و نگرانه، دوعان بهش میگه من امروز تو جلسه شرکت این موضوع را مطرح می‌کنم تا واسش راه حلی پیدا کنیم.

در خانه دوعان یه نفر به کومرو زنگ میزنه و بهش یادآوری می کنه که امشب حتماً تو مجلس منتظرش هست کومرو که از چیز خبر نداره بهش میگه از چه مراسمی حرف میزنی؟ اون شخص بهش میگه که برات کارت دعوت فرستاده بودیم و امروز به مراسم دعوتی. بعد از قطع تماس از ازگی میپرسه که کارت دعوت برای من اومده بوده؟ و او را حسابی سرزنش میکنه که چرا کارت دعوت را به او تحویل نداده اما ازگی بهش میگه که اصلاً کارت دعوت نیومده من چیزی دریافت نکردم همان موقع اسما به اونجا میره و کارت دعوت را به کومرو میده و بهش میگه من اینو روی میز دیدم به احتمال زیاد ازگی یادش رفته بهت تحویل بده، کومرو حسابی کلافه و عصبانی میشه و او را سرزنش می کند به خاطر بی دقتیش. بعد از رفتن کومرو اسما به ازگی میگه اگه بخوای واسه ما مشکل درست کنی و نقشه بکشی خودت هم به دردسر می‌افتی پس بهتره همین الان طرفتو انتخاب کنی.

اندر تو شرکت به اتاق چاتای میره و بهش میگه برای وضع الان شرکت دوعان جلسه‌ای گذاشته و به احتمال زیاد می خواد سرمایه به شرکت تزریق کنیم اگه پیشنهاد منو نسبت به ازدواج قبول نکنی من مجبورم که سمت دوعان برم و به پیشنهاد او جواب مثبت بدم اونجوری به احتمال زیاد از شرکت بیرون می‌افتی دیگه خود دانی و از آنجا بیرون می آید. تو جلسه شرکت دوعان پیشنهاد را مطرح میکنه و از اندر میخواد تا نظرش را بگه اندر به چاتای نگاه میکنه و بهش میگه باید کمی فکر کنم نمیتونم به این زودی تصمیم بگیرم. کومرو استوری ییلدیزو میبینه و عصبانی و به هم میریزه و به همان شرکت میره. وقتی به آنجا می رسه با عصبانیت بهشون میگه شما می‌خواین منو از دست بدین؟ دیگه نمیخواین باهم همکاری کنیم؟ اونا که نمیدونن کومرو چی میگه و دلیل این حرفاش چیه ازش میپرسن اتفاقی افتاده؟ معلومه که نه! کومرو استوری ییلدیز را بهش نشون میده و میگه پس این چیه؟ کارکنان شرکت بهش میگن حتما مشکلی پیش اومده و با چک کردن سیستمشان متوجه میشن که ییلدیز خودش خرید کرده و شرکت به او هیچ هدیه ای نداده سپس تکذیبیه در استوریه صفحه مجازیشان می گذارند.

چاتای از ییلدیز میخواد تا هالیت جان را به خانه اش بیاورد و وقتی به اونجا میره به بهانه پیدا کردن مهد کودک واسه هالیت جان ییلدیز را بیشتر نگه میداره تو خونه که دوعان عصبانی بشه در آخر دوعان به دنبال ییلدیز میره و او را به خانه بر می گردونه. اندر در قرار شبش با اکین بین حرفاش متوجه میشه که چاتای هم پیشش رفته و از دشمن مشترکشان دوعان با او صحبت کرده اما اندر چیزی به روی خودش نمیاره. کومرو ماجرای استوری را به ییلدیز میگه او جا میخوره و انکار میکنه که منظور من هدیه هایی بود که خودم برای خودم خریدم نه اینکه شرکت واسم فرستاده بود. کومرو مدام حالت تهوع داره که تست بارداری میده و متوجه میشه که حامله هست به خاطر همین باحالی داغون به خانه چاتای میره و بهش میگه باید با هم دیگه صحبت کنیم آخر همون چیزی که شد که تو میخواستی باید ازدواج کنیم چاتای دلیلشو میپرسه که همان موقع اندر وارد خانه می شه و خبر نامزد شدنش با چاتای را به کومرو میگه. کومرو حسابی جا میخوره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا