خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۳۹ سریال ترکی محکوم
قسمت ۳۹ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی محکوم

جمره برای دیدن فیرات به طرف میخانه میره. وقتی به اونجا میرسه درباره بهم ریختگی خانه و مشکوک بودن به خاله اش با فیرات صحبت میکنه. سپس درباره پرونده پدرش حرف میزنه و میگه پرونده پدر من یه پرونده معمولی و عادی بوده ولی چرا باید بین پرونده های سری باشه؟! سپس بهش میگه که به این قضیه هم مشکوکه و یه چیزی هست که خبر نداریم. جمره چشمش به نقاشی نازلی روی دیوار می افتد که ازش میپرسه اون نقاشی از کجا؟ و از فیرات میپرسه که او بهش میگه نازلی برای روز تولدم واسم کشیده بود بوگه به دستم رسوند. بکیر متوجه میشه که باریش و ساشا دارن اونو تعقیب میکنن به خاطر همین مسیر را تغییر میده و جایی پنهان می شود. به محض وایسادن ماشین باریش، رفیع از جلویش در میاد و بهش میگه همین الان سینیور میخواد تو را ببیند، ساشا به رفیع میگه منم میخوام بیام با باریش اما رفیع مانعش میشه و میگه نمیتونی سپس چشم بندی به باریش میدهد و ازش میخواد تا چشمانش را ببندد سپس سوار ماشینش می کند. وقتی زاهد به شرکت می رود جیدا بهش خبر می دهد که ساواش به ملاقات با سینیور رفته. زاهد ازش میخواد تا درباره این ملاقات اطلاعات بدست بیاره و بفهمه که اونجا چه اتفاقی داره میوفته. طاهر پیش زاهد میاد و بهش به خاطر مرگ دادستان ارول تسلیت میگه. زاهد با طعنه و کنایه بهش میفهمونه که میدونسته طاهر از اینکه ارول دادستان پرونده پدر جمره هم بوده خبر داشته سپس بهش میگه بهتره سرت تو کار خودت باشه و به کارهای دیگه دخالت نکنی و دیگه به جمره و پرونده پدرش کاری نداشته باشی! قنبر و پاشا بعد از درست شدن ماشینشان به جاده میزنن و از اینکه دارن به طرف بدروم میرن و قراره پول زیادی به دستشون برسه حسابی خوشحالن، تو جاده یکدفعه ماشین پلیس به طرفشون میره و با بلندگو ازشون میخواد تا ماشینو نگه دارن و ازش پیاده بشن. آنها حسابی ترسیدن و ماشینو نگه میدارن و فرار میکنن.

رفیع باریش را به طرف یه ویلای خیلی بزرگ میبرد. باریش وقتی وارد ویلا میشه میبینه که مهمونی بزرگی اونجا برپاست. سینیور وسط مجلسه و در حال خوش گذرونی و رقصیدن است سپس شروع میکنه به شمارش معکوس خواندن و یکدفعه تمام کسانی که اون وسط بودن می افتند و میمیرن. باریش حسابی جا خورده و سینیور با کمال خونسردی به طرف باریش میره و خودش را معرفی میکند. سینیور باریش را به طرف میز شام میبرد. سر میز شام به ساواش میگه حیف شد برادرت باریش مرد من باریشو میشناختم با همدیگه چند سری بیرون رفتیم اما اون نمیدونست که من سینیور هستم و فکر میکرد که من فردی به نام افکان هستم من با باریش از وقتی که ساواش بهش درباره بوگه نارو زده بود آشنا شده بودم سپس به باریش میگه کشتن فردا واسم غیر قابل قبوله و ازت می خوام که هر چه سریعتر فیرات را واسم پیدا کنه و بیاری پیش من باریش بهش میگه فیرات الان فراریه و نمیدونم که کجاست سینیور بهش میگه اینجا تو اصلا حق گفتن نه و مخالفت کردنو نداری پیداش کن و واسم بیار. نازلی در خانه ناراحت است و اصلا حرفی نمیزنه بوگه فلشی که فیرات بهش داده را تو لپ تاپ میزاره و برای نازلی پخش می کند. او برای نازلی فیلمی از خودش گرفته و از دخترش برای نقاشی که واسش کشیده تشکر میکنه و سپس بهش میگه که به زودی پیشش برمیگرده نازلی با دیدن فیلم پدرش حسابی خوشحال میشه. پاشا و قنبر به فیرات زنگ میزنن و میگن که گیر افتادن سریعا یه نفر تلفنو ازش میگیره و میگه که میدونیم شماها فراری هستین اگه مبلغ پولی که میخوایمو واسمون نیارین پاشا و قنبر را تحویل پلیس میدن. وقتی آدرس را به فیرات میده حاجی با شنیدن آدرس میگه من اونجارو بلدم محل زندگی من بوده.

باریش وقتی پیش ساشا میره درباره خواسته سینیور بهش میگه از طرفی میگه من نمیتونم فیرات را پیش سینیور ببرم و بهش تحویل بدم چون اگه فیرات درباره کارتل ها چیزی بدونه و به سینیور بگه نابود میشم! ساشا بهش میگه باید هرچه سریعتر فیرات را بکشی باریش تایید میکنه. فیرات به همراه حاجی و خان بابا آدرس بیرن آنها داخل سوله را می گردند که پاشا و قنبر را پیدا میکند پاشا بهشون میگه همین الان یه نفر بهشون زنگ زد و از سوله بیرون رفتن چند دقیقه بعد همان افراد وارد سوله میشن و پشت حاجی اسلحه میزارن و بهشون میگن که ما فقط ازتون حاجی را می خواهیم آنها که خانواده مقتول هستند حاجی را  برای انتقام میخوان همان موقع صدای پلیس میاد که با بلندگو میگه سوله در محاصره هست افراد گروگانگیر میترسند و از آنجا فرار می کند سپس وکیل وارده سوله میشه و با فیرات میخندند فیرات به یاد می آورد قبل از اینکه به آنجا بیان نقشه همچین برنامه ای را کشیده بود چون احتمال داده بود که هم محله ای های مقتول برای آنها تله گذاشته باشند به خاطر همین با بکیر همکاری کرده بود. باریش وقتی به خانه میره با بوگه درباره ملاقاتش با سینیور و درخواستش بهش میگه. بوگه ازش میپرسه حالا میخوای چیکار کنی؟ واقعا میخوای فیرات را تحویل سینیور بدی؟ باریش با طعنه و کنایه اشاره میکنه به کلید گاو صندوق و بهش میگه دیگه بهت اعتماد ندارم که همه چیزو بهت بگم!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا