خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۳۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۳۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۳۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

سرگن به دفتر نیران میره که او بهش میگه الان وقت ندارم باید برم بعدا باهم حرف میزنیم سرگن قبول میکنه و میگه پس من میرم دستشویی بعد میرم. بعد از رفتن نیران میره پیش دستیار نیران و ازش دفاع میکنه که نیران حق نداره سر تو داد بکشه منم ناراحت شدم جه برسه به تو! سپس بهش پیشنهاد میده تا باهمدیگه برن هم یه چیزی بخورن هم درد و دل کنن دستیار نیران قبول میکنه و باهم میرن. صنم به خانه وورال میره و ازش میپرسه چیشده؟ وورال میگه تاحالا اینجوری ندیده بودمش اون مرتیکه عوضی بهش گفت که من باباش نیستم! صنم میره به اتاق آلینا و باهاش حرف میزنه آلینا میگه اون مرده گفت بابای واقعیم نیست یعنی چی؟ صنم میگه میدونی بابای واقعی کیه؟ کسی که میدونه چه رنگیو دوست داری که زرده درسته؟ زرد رنگ موی عروسکت! آلینا تایید میکنه، مثلا بدونه که تو بیشتر از دلقک مو رنگی میترسی درسته؟ آلینا تایید میکنه. صنم میگه مثلا بدونه غذای مورد علاقه ات سیب زمینی سرخ کرده با کلی پیاز سرخ شده و همبرگره مگه نه؟ آلینا با خوشحالی میگه آره سپس صنم بهش میگه پس وقته خوبه جا برای پدرت داری؟ آلینا تایید میکنه و میگه به شرط اینکه من واستون قصه بخونم آنها قبول میکنن. وورال و صنم هرکدامشان یه طرف آلینا دراز کشیدن و خوابشان برده. آزرا به دم در خانه مهتاب پرستار ایلکر میره سپس بهش میگه منو میشناسین؟ مهتاب تایید میکنه و میگه تو تلویزیون دیدمتون و تعارفش میکنه به داخل. آزرا ازش میخواد تا فردا صبح برای دادگاه بیاد و به عنوان شاهد به قاضی بگه که چه بلایی سر ملیسا میاورد اما مهتاب میترسه و میگه نه آقا کورای منو زنده نمیزاره در ضمن من یه آدم معمولیم شهادتم چیزیو عوض نمیکنه اونا خیلی نفوذی دارن، آزرا میگه ما اونارو بزرگ کردیم! وگرنه یه حباب تو خالین!

مهتاب در آخر قبول میکنه آزرا خوشحال میشه و میره. صنم وقتی از خواب بیدار میشه میبینه که وورال داره به او و آلینا نگاه میکنه یکدفعه به خودش میاد و میگه من اینجا خوابم برده بود؟ یکدفعه از جاش بلند میشه و با عجله به سالن میره که میبینه چندین بار مادرش بهش زنگ زده صنم استرس میگیره و به مادرش زنگ میزنه که چولپان باهاش دعوا میکنه و ازش میپرسه که کجا بوده صنم به دروغ میگه پیش مروه چولپان میگه تو این سن حداقل دروغ بهتری پیدا کن سپس ازش میخواد تا گوشیو بده به پسر مروه نمایی که نتونسته تا صبح تنهاش بزاره صنم ناچارا به وورال میده تلفنو. بعد از قطع تماس صنم میپرسه چیشد؟ چی گفت؟ وورال میگه شب خونتون دعوت شدم واسه آشنایی صنم استرس میگیره و میگه نه نمیشه باید یه بهونه بیاریم اما وورال میگه مشکلش کجاست؟ و دلداریش میده. چولپان که میدونه اون روز تو موسسه حقوقی برایش مراسم معرفی گذاشتن خوشحاله و با خودش میگه امروز روز خوبی میشه. سپس بعد از اینکه آرمان، چولپان را به عنوان شریک معرفی میکنه چولپان شروع میکنه به حرف زدن. آزرا وقتی میفهمه مادرش دوباره برگشته به میدون خوشحال میشه و وقتی صنم میاد به او هم میگه و ازش میپرسه که چرا با لباس های دیروزش اومده سپس ادامه میده که بعدا حرف می زنیم. آزرا با ییلدریم و ملیسا به طرف دفتر نیران میرن. اونجا توافق نامه را روبروشون میزاره و میگه که امضاء کنن کورای با خواندن توافق نامه میخنده و زیربار نمیره سپس برگه ای جلوش میزارن و میگن اگه قبول نکنی پرستاری که پیدا کردیمو میاریم تو دادگاه کورای به شدت عصبی و شوکه میشه سپس ازشون میخواد تا با موکلش تنها حرف بزنه واسه همین آنها از دفتر بیرون میرن تا منتظر بمونن.

نیران لبخند میزنه و میگه خیلی آبله هستن! سپس یادش میاره که قبل از اینکه آزرا به خانه مهتاب بره خودش اونجا بوده و فیلمو از مهتاب گرفته بوده و ازش خواسته بوده که برخلاف چیزی که بوده بیاد شهادت بده وگرنه باج گیری هایی که از کورای بابت فیلم میکرده را از طریق قانون پیگیری میکنه و مجازات سنگینیم داره مهتاب قبول میکنه. زنگ خانه اس ب نیاد در میاد که نیران میره و میبینه که آزرا پشت دره سپس به مهتاب میگه اومده واسه رضایت اول ناز کن قبول نکن اما بعدش بگو که میری شاهد میشی سپس میره تو اتاق کناری پنهان میشه. نیران تو دفتر با یادآوری این موضوع میخنده و میگه بگین طرف مقابل بیان تو. کورای به ملیسا میگه درسته اگه امضا نکنم میزارم ولی بازم امضا نمیکنم! آزرا به نیران میگه به موکلت گفتی چه بلایی سرش میاد؟ نیران با کلافگی میگه چیکارش کنم؟ بی عقله دیگه! آنها جا میخورن و از اونجا میرن و مطمئنن یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست. آنها جلوی در ورودی دفتر وایسادن و نمیدونن چی به چیه آزرا میگه حتما یه جای کار میلنگه نمیشه اینجوری! کورای با نیران به اونجا میان و نیران میگه چیه میخواین تا فردا موقع دادگاه همینجا بمونین؟ سپس از اونجا میرن آزرا با دیدن پالتوی نیران جا میخوره و میگه فهمیدم با پرستار حرف زده و نظرشو عوض کرده ملیسا میپرسه یعنی اگه بیاد دادگاه واسه خودمون بد میشه؟ آزرا تایید میکنه سرگن پیششون میره و میگه میدونم چیکار کنم تا مشکلتون حل بشه! سپس به آزرا میگه البته اگه خود آزرا اجازه بده! سپس بهش میگه سب آدرس و ساعتشو واست میفرستم. سرگن با اون زن تو رستوران قرار گذاشته که آزرا با دیدن لباس اون زن میگه معلوم نیست به زنه چی گفته که انقدر امیدوار شده اینجوری تیپ زده! …

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا