خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) + پخش آنلاین
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۳ سریال ترکی اوچ کوروش
خواهرزاده کارتال در خانه استرس داره و به عمه کارتال میگه لباسش خونی بود پلیس ها دنبالشن نکنه اتفاقی واسش بیفته و گیرش بندازن! عرفان وقتی میبینه که اشتباهی به کارتال چاقو زده برای اینکه او را نجات بده بوق ماشین را دست کاری میکنه تا بوق ممتد بزنه و وسط جاده ماشین را می گذارد تا پلیس ها متوجه او بشند و نجاتش بدن. افه و هالیت به همراه باتو ماشین کارتال را پیدا میکنند و سریعاً به اورژانس زنگ میزنند. از طرفی افه و هالیت ماشین عرفان را میبینند که از دور آنها را زیر نظر داشته سپس سریعاً به دنبالش می افتمد. عرفان یک جا ماشین را نگه میداره و آتیش میزند سپس خودش می رود داخل جنگل. افه و هالیت تمام سعیشان را میکنند تا بتوانند عرفان را پیدا کنن. هالیت او را پیدا میکنه که اسلحه اش را به سمت افه گرفته سپس هالیت با صدا زدن افه او را پرت میکنه و خودش جلوی گلوله ها قرار می گیرد. عرفان موفق میشه تا فرار کند. هالیت که افه را مثل پسر خودش میدونست فقط میتونه بهش بگه پسرم و همان موقع میمیرد. افه با کمال ناباوری مدام پدرش را صدا میزنه اما جوابی دریافت نمیکنه او که حسابی شوکه شده با اورژانس هالیت را به همان بیمارستانی که کارتال را فرستادن میبرند. تمام آشناهای کارتال به بیمارستان اومدن و حسابی حالشون بده و منتظرن تا ببینند که وضعیت کارتال چه جوری میشه!
افه پشت در سردخانه نشسته و لیلا پیشش میره و بهش میگه تسلیت میگم. افه نمیتونه خودشو کنترل کنه و زیر گریه میزنه. کارتال هنوز زیر تیغ جراحیه. عرفان هم خودشو به گوشه ای رسانده و از آنجایی که زخمی شده از درد به خودش می پیچد. سمیحه همسر هالیت مدام به او زنگ میزنه اما جوابی دریافت نمیکنه. افه تو ماشین نشسته و نمیدونه چه جوری باید بره و این خبر را به خواهر سمیحه بده و وسایلش را بهش تحویل بده و با دیدن زنگ های مکرر سمیحه به تلفن خودش و هالیت گریه اش می گیرد. سپس در آخر شجاعتش را جمع می کند و به طرف خانه هالیت میره همان موقع سمیحه در خانه را باز میکنه و افه را میبینه. افه زیر گریه میزنه و روی زانوهایش می نشیند و مدام بهش میگه منو ببخش خواهر سمیحه همش تقصیر من بود و گریه میکنه. سمیحه که متوجه شده هالیت را از دست داده افه را در آغوش می گیرد و با هم دیگه گریه میکنند. ده روز بعد باتو سر مزار هالیت میره که افه را آنجا میبینه و بهش میگه چند وقته هر جاییو میگردم تو رو پیدا نمیکنم؟! کجایی پس تو؟! نگرانت شده بودیم. افه بهش میگه نگران نباش خیالتون راحت تا زمانی که قاتل هالیت را گیر نیارم و به سزاش نرسونم هیچ اتفاقی واسم نمی افته! سپس با باتو به طرف پاسگاه میرن وقتی به آنجا می رسند افه ازش میخواد تا پرونده کارتال و مسعود را برایش ببره اما او بهش میگه خیلی دوست داشتم برم و بیارم اما نمی تونیم! افه میپرسه که چرا؟ که باتو به سمت اتاق رئیسش اشاره می کنه.
افه وقتی وارد اتاق میشه رئیسش بلافاصله باهاش دعوا میکنه و میگه هالیت به خاطر تو مرد به خاطر بچه بازی های تو! همش دنبال دردسر بودی اونم دنبال تو می افتاد به خاطر همین مرده و بهش میگه که دیگه حق نداری به این پرونده رسیدگی کنی و پرونده را به یکی از همکار های افه داده. افه کمی بهش بر میخوره و باهاش کمی بحث می کنه همکار افه جلو میاد و بهش میگه خیالت راحت خودم به خوبی بهش رسیدگی می کنم اما افه با عصبانیت بهش یه کله میزنه که باعث میشه دماغش بشکند. رئیس افه هم او را به خاطر این کارش معلق میکند. کارتال وقتی از بیمارستان مرخص میشه به محلهشان میرسد میبینه که هیچ خبری نیست و همه جا سوت و کوره سپس وقتی وارد خانه میشه با تعجب همه جا را نگاه میکنه. عمه کارتال از آدمهای کارتال میپرسه که این چشه؟! شسو بهش میگه چیزی نیست دیده کسی نیومده به استقبالش یه خورده دلگیر شده کارتال ازشون میپرسه که چرا انقدر همه جا تو صوت . کوره شاهین براش تعریف میکنه که تو رفتی بیمارستان همه ترسیدن. به خودشون گفتن که کاری از دست کارتال هم بر نیومد و معلوم نیست زنده بمونه یا مرده به خاطر همین گفتن آفتابی نشن بهتره! کارتال به هالیده خواهرزادهاش میگه برو توی محل بچرخ و به همه این خبر را بده که کارتال برگشته و تا زمانی که انتقام نگیره سر جایش نمی شیند.
افه پیش تیم تجسس می رود و ازشون می خواد تا هر چیز درباره پرونده میدونن بهش بگم او با دیدن وسایل مقتول ها میبینه که بینشون سه تا سکه مشترکه و متوجه میشه که یه چیزی به این سه تا سکه ربط داره. وقتی میخواد به اتاقش بره بهش خبر میدن که برای دو هفته از کارت معلق شدی! او هم با کلافگی به طرف خانه کارتال راهی میشه کارتال به همراه دار و دستهاش میخوان به طرفه خانه مسعود برن که افه راهشونو میبنده. کارتال ازش میخواد تا کنار بره و بزاره به کارشون برسن اما افه جلوشونو میگیره و میگه این کار مسعود نیست آنها با همدیگه درگیر میشن و افه سعی میکنه جلوی کارتال را بگیره و بهش میگه اون کسی که بهت حمله نمیخواسته بمیری بشین فکر کن که کی طرفدار توئه که نجاتت داده! کارتال ازش میپرسه که چرا دست از سر من برنمی داری؟ چرا گیر دادی به من کمیسر؟ او بهش میگه من دیگه کمیسر نیستم کارتال چاقوشو بر میداره و میگه پس الان میتونیم یه جور دیگه با هم دیگه صحبت کنیم! اما افه صدای ضبط شده عمه اش نریمان را به همراه روشن و شسو پخش میکنه و میگه پس منم اینجوری باهاتون بازی می کنم و اینارو با خودم میبرم پاسگاه کارتال قبول میکنه تا هرجا میره افه هم باهاش باشه….