خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci را مطالعه می کنید، با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی یوسق پیرحسن و نویسندگی نرمین ییلدیریم در ژانری درام ، مهیج ، ماجراجویی ساخته شده است. اسم انگلیسی این سریال Perfect tenant و محصول سال ۲۰۲۲ می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ دیلان چیچک دنیز، سرکای توتونچو، ملیسا دونگل، اوزلم توکاسلان، روحی ساری، بیتی انگین، دنیز چنگیز، اموت کورت، نیلسو یلماز، رامی نارین، اومو پوتگول، آلپتکین سردنگچتی، حسن شاهین تورک و …

قسمت ۳ سریال ترکی مستاجر بی نقص
قسمت ۳ سریال ترکی مستاجر بی نقص

خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی مستاجر بی نقص

مونا وقتی خوابه یه نفر وارد اتاقش میشه و با برداشتن گوشیش یه عکس از او تو خواب و یه عکسی دونفره با او میگیره. در حین عکس گرفتن مونا از خواب بیدار میشه و با دیدن او جیغ میزنه سپس باهاش درگیر میشه و میخواد از خودش دفاع کنه که اونو هل میده و میوفته رو زمین و از سرش خون میاد. مونا حسابی ترسیده و به لیلا زنگ میزنه اما او جواب نمیده سپس به یعقوب زنگ میزنه که میبینه تلفن همان مرد بیهوش زنگ میخوره او حسابی شوکه میشه تلفنشو برمیداره که میبینه گوشیو اون داره رنگ میخوره او با برداشتن ماسک اون مرد میبینه یعقوب نیست و عموی یعقوبه! حسابی شوکه میشه. او حسابی ترسیده که لیلا بهش زنگ میزنه و میگه چیشده زنگ زده بودی؟ مونا با گریه و ترس میگه که من کار استباهی کردم از قصد نبود لیلا میگه چیکار کردی که مونا میگه یکیو کشتم سپس تلفن از دستش میوفته‌ سپس رو تخت میشینه گریه میکنه که یعقوب میاد او سریعا در را میبنده که یعقوب حالشو میپرسه و میگه میشه بیام تو؟ او با باز کردن در مونارو میبینه و میگه چیشده؟ مونا میگه از قصد نبود! یعقوب میگه دستت داره خون میاد و میخواد واسش اب بیاره که مونا میگه بریم آشپزخانه اونجا یه هواییم میخورم. تو آشپزخانه درباره کودکیشون حرف میزنن که یعقوب از عمو مظفرش تعریف میکنه که مثل فرشته ست خوب واسش کمه دیگه یادگاری پدربزرگمه! سپس مونا برای اینکه از اون جو خارج بشه میگه میخوام برم بخوابم دیگه و با ترس میره سمت اتاقش که با باز کردن در میبینه اونجا نیست! او حسابی جا میخوره. مونا یاد یه شب تو پرورشگاه میوفته که لیلا از خواب بیدارش میکنه و میگه موقع بازیه مخفیانه ست پاشو! سپس قوانین قایم موشک را بهش میگه سپس بازی را شروع میکنن‌. لیلا به اتاق مونا میاد و اونو در آغوش میگیره و آرومش میکنه.

لیلا بهش میگه اگه مرده پس کو؟ خودش که نرفته! نه؟ مونا میگه نمیدونم مرده که نمیتونه خودش بره! لیلا میگه پس نمرده تا رفتی اونم رفته! مونا نیگه گفته بودم که اینجا اتفاق های خیلی عجیب و غریبی میوفته! باید برم پیش پلیس. لیلا میگه تو به من زنگ زدی دیگه من پلیسم الان باهمدیگه ماجرارو حل میکنیم. مونا میگه توضیح میدم که دفاع از خودم بوده! باور نمیکنن؟ لیلا میگه نمیتونم بزارم واسه یه همچین موضوعی زندگیت خراب بشه! باهم میریم میگردیم دنبال جنازه و از بین میبریمش. انها باهمدیگه به طبقه پایین که مال عمو مظفر بود میرن، متوجه میشن که تو کار عروسک سازی و ماسکه مونا اونجا حالش بد میشه و میگه من میرم پیش پلیس بهترین کار همینه لیلا جلوشو میگیره که در این حین دستبند مونا باز میشه و میوفته سپس لیلا اونو از اونجا میبره. مونا مدام گریه میکنه و میگه حالا باید چیکار کنیم لیلا میگه هیچی میری تو اتاقت میخوابی چون هرچیز غیر عادی فردا جلب توجه میکنه حتی یه مهمون! سپس از هم خداحافظی میکنن. مونا میخواد بره که تو راهرو یکی پشت سرش اسلحه میزاره مونا با ترس برمیگرده که میبینه یکی از همسایه هاست و بهش میگه ببخشید فکر کردم دزد اومده! و ازش میپرسه این موقع شب اینجا چیکار میکنی؟ مونا میگه کابوس دیدم اومدم یه هوایی بخورم سپس از اونجا میره. فردای آن روز یعقوب برای خرید نون رفته بیرون که وقتی برمیگرده مادام اونو میبینه و حال مونارو میپرسه یعقوب میگه چطور؟ مادام میگه دیشب دیدمش رنگش پریده بود حالش خوب نبود گفتم بپرسم ببینم حالش خوبه یا نه. یعقوب وقتی به خانه میره پشت در اتاق مونا صداش میزنه و بهش میگه میخوام املت درست کنم بیا اما مونا میگه نه من میل ندارم.

یعقوب حالشو میپرسه که مونا میگه چطور؟ یعقوب میگه مادام نصفه شب دیده بودتت انگاری حالت خوب نبود! مونا میگه تو برو من میام آشپزخانه یعقوب میگه پس یه رب دیگه املت آماده ست. مونا به اونجا میره و ازش میپرسه کسی دیگه ای کلید این خونه رو داره؟ یعقوب میگه نه مونا میگه عموت چی؟ یعقوب تایید میکنه و میگه چرا اون داره. بعد از چند دقیقه لوله آب میترکه و یعقوب میگه باید برم پایین باز به همشون بتوپم! مونا واسه اینکه بفهمه چی میگذره تو ساختمان میگه منم میام. آنها پیش مدیر ساختمان میرن سپس باهم میرن دم در خانه عمو مظفر ولی میبینن که درو باز نمیکنه مونا میگه حتما نیستش رفته بیرون. هرکی میره سر کار خودش. مونا تو راه به لیلا زنگ میزنه و میگه باید چیکار کنم؟ من نمیتونم با این استرس زندگی کنم از اونجا میرم! لیلا میگه میخوای تا اخر عمرت از یه نفر فرار کنی؟ مونا میگه یکی خبر داره یه برگه فرستادن تو اتاقم که نوشته میدونم چیکار کردی! لیلا میگه چیزی که مشخصه نمیخواد تورو لو بده وگرنه تا الان انجام داده بود پس باج میخواد باید ببینیم چی میخواد باید صبر کنی! مونا تو دفتر خبرگزاری تو جلسه هستش ولی اصلا حواسش نیست که چی به چیه در اخر مدیر بهشون گوشزد میکنه که اگه کسی کوتاهی کنه اخراج میشه و به مونا میگه حواست باشه! مونا پیش زهره همسر اسماعیل کسی که تو آتش سوخت میره و باهاش مصاحبه میکنه تا شاید چیزی دستگیرش بشه. مونا شب وقتی به خانه میره با ترس به در واحد عمو مظفر نگاه میکنه سپس با عجله به خانه خودشان میره که زنگ واحد به صدا در میاد! او با تعجب به دم در میره که میبینه کسی نیست و یه پاکت رو زمینه مونا جا میخوره!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مستاجر بی نقص

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا