خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۴۰ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۴۰ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی تو در بزن

اردم به خانه آیفر میره و ملو با دیدنش میگه تو چرا اومدی اینجا که اردم میگه باید یادآوری کنم که شما شرطو باختین و تصمیم گرفتم هفته اولو بیام خانه شما و میره تو اتاق. آیدان خانم میره خانه سرکان و بهش میگه اومدم بهت سر بزنم صبح حس کردم حالت خوب نبود واسه همین به نظرم فردا که تعطیله برو اینجا (بروشوری که از روی میز دنیز برداشته بود را به سرکان میده) سرکان میبینه و میگه به نظرم جای باحالیه اره میرم برم به سلین زنگ بزنم که آیدان خانم میگه نه خوب تنها برو چرا با سلین که سرکان میگه نه با سلین بهتره. همان شب دنیز سعی میکنه حال ادارو خوب کنه و بهش میگه قرار بود دیگه بهش فکر نکنیم که ادا میگه آره کلی مثل اینکه نمیشه، دنیز میگه فردا فکر کردن به اون آدم و آوردن اسمش ممنوعه قول؟ ادا مشتش را به مشتش میکوبد و میگه قول.

فردای آن روز ادا سر میز صبحانه میگه خیلی خوبه که از همه چی دوریم همان لحظه اتفاقی ۲بار اسم سرکان را میشنود که ادا میگه ۲بار پیشامد ناگوار که جرن با دیدن سرکان و سلین به ادا میگه آماده پیشماد ناگوار شماره ۳ باش که ادا با دیدن اونا میگه این پشامد ناگوار به توان ۲ هستش، که با حرف زدن متوجه میشن که آیدان خانم این کارو کرده سلین با سرکان حرف میزنه و میگه این رفتار آیدان خانمو نمیفهمم که سرکان میگه اگه میخوای بریم که سلین میگه نه بزار ادا به دیدن ما کنار هم عادت کنه، دنیز به ادا میگه میخوای بریم اصلا لازم نیست تحمل کنی که ادا میگه من آدمی نیستم که فرار کنم و باهم سر یک میز صبحانه میخورن.

سر صبحانه ادا و سرکان کل کل میکنند. ملو و آیفر خانم از دست اردم کلافه و عصبی میشن که از سر میز صبحانه بلند میشن، ملو فرار میکنه و به کافه دنیز میره که بعد از مدتی میبینه اردم اومد اونجا وقتی ازش میپرسه چرا اومدی اینجا من از دست تو فرار کردم میگه عمه آیفر عصبی شد و گفت بیام اینجا. بعد از مدتی انگین و همسرش به کافه دنیز میرن که با دیدن اردم میگن بدتر از این نمیشه روزمون خراب شد. ادا و دنیز در حال کباب درست کردن هستن و با جرن درباره گذشته و خاطراتشون حرف میزنن که دنیز میگه یکی بره چوب بیاره که ادا میگه من میرم. وقتی چوب جمع میکنه در حال برگشت سرکانو میبینه و باهم کل کل میکنن ادا در حال رفتن بود که پاش پیچ میخوره و لنگ میزنه که سرکان میگه میخوای کمکت کنم؟ که ادا میگه نمیخوام ولی سرکان بلندش میکنه و پیش بچه ها میبرتش، دنیز و بقیه با دیدن اونا تعجب میکنن و نگران ادا میشن که ادا میگه چیزی نیست پام پیچ خورد. آیفر و الکس کنار دریا قرار میزارن که آیدان شروع میکنه به الکس پیام دادن تا بتواند خودشو بهش نزدیک کنه آیفر کلافه میشه و میره که الکس برنامه میریزه شب سورپرایزش کنه که اشتباهی برای آیدان میفرسته.

شب فرید و جرن باهم بحثشان میشه فرید به جرن میگه که ما اومدیم اینجا رابطمونو درست کنیم چرا اینجوری میکنی؟ که جرن میگه مشکل میدونی کجاست؟ که تو هنوز عاشق سلینی اینو نمیتونی از من قایم کنی از نگاهات به سلین مشخصه که فرید میگه فکر کردی من نفهمیدم؟ که واسه دنیز ناز و عشوه میای نگاهت به دنیز دوستانه نیست، اینم تو نمیتونی از من قایم کنی، جرن میگه چرت و پرت نگو و میره تو. ادا با دیدنش میگه چیشده؟ که میگه با فرید دعوامون شده این رابطه دیگه درست بشو نیست. کمی بعد سلین و سرکان هم بهشون ملحق میشن و ادا بهشون میگن حداقل جوری تموم کنین که بعدا تو چشم هم بتونین نگاه کنین سرکان تایید میکنه حرف ادارو و میگه ادا درست میگه هرچی باشه دارین باهم کار میکنین سلین میگه اگه بتونین دوستانه ادامه بدین یعنی اون حس، عشق نبوده که جرن میخنده و میگه بیا حالا واسه کسی که اصلا عاشقت نبوده خودتو تیکه تیکه کن که فرید میگه همچین چیزی نیست این تویی که داری خودتو تیکه تیکه میکنی جرن عصبی میشه و میره. ادا در حال برداشت کتاب بود که سرکان میاد و ازش میخواد کمی باهم صحبت کنن. فرید میره پیش سلین بهش میگه تو مطمئنی خوشبخت میشی؟ که سلین میگه آره من با سرکان خوشبختم که فرید میگه ادارو دست کم نگیر عشق سرکان به ادارو که اصلا دست کم نگیر تو از پسشون بر نمیای فکر کن خوب بعد عمل کن جرن اونارو باهم میبینه و بیشتر بهم میریزه و میره تو هتل….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا