خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۴۲ سریال ترکی محکوم
قسمت ۴۲ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی محکوم

سینیور وقتی با فیرات تنها میشه بهش میگه مشکلت با ساواش چیه؟ فیرات بهش میگه این یک خصومت شخصی بین ماست سینیور ازش میخواد تا درباره اش حرف بزنه فیرات بهش میگه درباره کارتل های آنها یه چیزهایی میدونستم و چند تا مدرک هم پیدا کرده بود بعد با خانواده یساری ها آشنا شدم از اونجا هم ماجرای قتل اتفاق افتاد و به عنوان قاتل افتادم زندان و الان هم فراری هستم. سپس میگه اگه دیشب ما رو بیهوش نمی‌کردی و نمی آوردی اینجا او دستگیر می شد و تو زندان می افتاد. سینیور بهش میگه تو آدم باهوشی هستی و اسلحه اش را به طرفش می گیرد تا بکشتش فیرات به یاد می‌آورد که سعدالله را در حیاط زندان دیده بود بهش میگه درباره یکی از خائنین میدونم اون کشتی که گفتند غرق شده با تمام اجناس بهت دروغ گفته خود سعدالله تمام اجناس را برداشته بود سینیور عصبانی میشه و میگه برای این حرفت باید مدرک برام بیاری و بهم ثابت کنی فیرات قبول میکنه. رفیع وارده اتاق میشه و به سینیور میگه ۴ نفر که به بهانه بردن فیرات اطراف خانه می گشتن را گرفته سینیور بهش دستور میده تا همه آنها را بکشه اما فیرات بهش میگه اونا هیچ چیزی درباره کارتل و کاری که میکنین نمیدونن اگه اونارو آزاد کنی تا برن منم اسم چندتا خائن که تو دار و دسته ات هست را بهت میگم سینیور قبول میکنه. باریش به خاطر این که فکر میکنه فیرات کشته شده حسابی خوشحال و به ساشا زنگ میزنه سپس بهش میگه باید نازلی را به یک مدرسه خارج از کشور بفرستند تا تحصیل کند جمره در خانه نشسته و گریه میکند خاله او کنارش می نشیند و با تعجب ازش میپرسه که چه اتفاقی افتاده جمره بهش پرونده پدرش را نشان میدهد و میگه تازه فهمیدم که جرم پدرم چی بوده سپس با او دعوا می کند که چرا این همه مدت بهش دروغ می‌گفته که جرمش سیاسی بوده!

نازان اول انکار میکنه که من هم چیزی نمیدونستم ولی جمره بهش میگه که فهمیدم زاهد پدرش را به زندان انداخته و برای جبران این کار منو بورسیه کرده بود و تو با این کار موافقت کرده بودی! سپس با عصبانیت بهش میگه میدونم چه بلایی سر زاهد بیارم و با عصبانیت از اونجا میره. رفیع به باریش زنگ میزنه و میگه شب سینیور میخواد باهات ملاقات کنه. در میخانه خان بابا با یادگار حرف میزنه و میگه عکس مادر جمره خیلی ذهنمو درگیر کرده اگه جمره دختر اون زن باشه یعنی من اصلاً کسیو نکشتم و این همه سال با من بازی کردند یا اینکه من خواهر جمره را کشتم قنبر که پشت در فال گوش ایستاده بود تمام این حرفها را میشنود و شوکه میشه. باریش شب به خانه سینیور میرود آنجا حسابی شلوغ است و مهمانی برپاست سینیور به طرف باریش یک بشقاب تعارف می کند و ازش میخواد تا بره برای خودش غذا بکشد وقتی باریش به داخل میره با دیدن فیرات حسابی جا میخوره سینیور پیش آنها میره و به باریش میگه فیرات درباره آنها اطلاعات زیادی داره و اسم یک خائن را بهم داده باریش با شنیدن این حرف حسابی می ترسد و استرس می گیرد سینیور بهش میگه فیرات بهم گفت که سعدالله یک خائنه و کشتی که در دریا بهم گفت غرق شده در اصل غرق نشده و تمام آثار باستانی را خودش برداشته باریش با شنیدن این حرف خیالش راحت می شود. سینیور به آنها میگه براتون ۱ ماموریت دارم باید با همدیگه برین و تمام آثار باستانی را که او برداشته برام بیارین سپس از آن جا میره باریش و فیرات کلافه میشن.

پاشا پیش حاجی میره و بهش میگه جای بلیط بخت آزمایی را به مادرم گفتم تا او بر سراغش و پول را بگیرد حاجی از این کار او عصبی میشه و میگه مگه قرار نبود با خانواده در ارتباط نباشیم تا اطلاع ثانویه؟! این خیلی خطرناکه! قنبر پیش آنها میاد و بهشون میگه حرف های خان بابا را شنیدم که خواهر جمره را کشته همگی جا می خورد. فردای آن روز فیرات به میخانه برمیگرده و در آنجا جلسه میزاره تا نقشه برای پیدا کردن آثار باستانی بکشند پاشا که جرمش قاچاق آثار باستانی بود بهش میگه این جور وسایل را در محیطی مرطوب با دما و نور مناسب نگهداری می کنند. فیرات بهشون میگه وقتی ما در حال پیدا کردن آثار باستانی هستیم شما می توانید برید و نازلی را بیارین. باریش و ساشا درباره سعدالله اطلاعات به دست می آورند ساشا بهش میگه او یک قمار بازه و از این طریق میتونیم بهش نزدیک بشیم. فیرات و باریش با همدیگه یک جا قرار می گذارند و هر چی که درباره سعدالله فهمیدن را به همدیگه میگن باریش با سعدالله در یک مکانی قرار میگذارد از طرفی فیرات هم باهاش میره قنبر و حاجی طبق نقشه ای که کشیدن به رستورانی میرند که اکثراً بوگه از آنجا غذا سفارش می دهد آنها در حال غذا خوردن هستند که با شنیدن آدرس و اسم مشتری متوجه میشن که بوگه غذا سفارش داده آنها همراه پیک راهی میشن تا بتوانند وارد خانه بشن. پاشا که به عنوان همراه فیرات با آنها راهی شد به بهانه دستشویی رفتن در پشتی آنجا را باز میکند و ساشا وارد میشود تا باهم دیگه برن و به دنبال آثار باستانی بگردن…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا