خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی بچه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی بچه را مطالعه می کنید. سریال بچه (Çocuk) به کارگردان سرکان بیرینجی محصول سال ۲۰۲۰ ترکیه می باشد. این سریال در ۱۸ قسمت ۱۲۰ دقیقه ای به سفارش تلویزیونی دولتی Star ساخته شده که با استقبال زیادی از تماشاگران این شبکه مواجه شده است.

قسمت ۴۳ سریال ترکی بچه
قسمت ۴۳ سریال ترکی بچه

خلاصه داستان سریال بچه

یک مادر بنام آکچا (مروه چاعیران) که خود دختر یک زن فاحشه می باشد به دلیل اینکه برای پسرش زندگی خوبی فراهم کند ، از مادر بودنش دست می کشد او پسرش را به شعله (جیدا آتش) که عروس یک خانواده ثروتمند می باشد می دهد و او به آکچا قول می دهد برای پسر یک عمر مادری کند و نام بچه را افه می گذارد. در حالی شعله این بچه را مثل فرزند خود بزرگ کرده و در حقش مادری می کند اما با بدنیا آمدن فرزند خود همه چیز عوض می شود. در نهایت مادر شوهر او ، آسیه (نازال کسال) نیز رازی دارد که اگر افشا شود زندگی همه زیر رو می شود

خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی بچه

در خانه، عایشه پیش آسیه می‌آید و با نگرانی از مراد خبر میگیرد. آسیه به او میگوید که زندگی مراد ربطی به او ندارد. شعله، با طعنه به آسیه میگوید که عایشه نیز به مشکلات او اضافه شده است. علی کمال به خانه می آید و با آسیه در مورد صحبت و قرار با کسی که قرار است جرم مراد را گردن بگیرد، حرف می زند. شعله از پشت در صدای آنها را می شنود. آکچا از خانه حسن بیرون می آید. او که حسن را می شناسد، به عمد پشت دیوار پنهان می شود. بعد از اینکه حسن فکر میکند آکچا رفته است، از خانه بیرون می آید تا شب را با زینب در خانه تنها نباشد. آکچا با دیدن این صحنه خیالش راحت شده و از لجبازی حسن خنده اش می‌گیرد. سپس به خانه می رود. آسیه پیش عایشه می رود و به او میگوید که بهتر است به مراد فکر نکند، زیرا رابطه آنها محال است و فقط خودش آسیب می بیند. سپس به ملک می‌گوید که صلاح نیست که آنها دیگر در این خانه بمانند. ملک با ناراحتی قبول میکند. صبح زود، شعله به تعمیرگاه پیش حسن می رود. او بخاطر اینکه حسن به زینب پناه داده و به آنها خوبی کرده است، برای جبران این کار حسن، به او در مورد پیدا شدن کسی که قرار است جرم را به گردن بگیرد میگوید و خبر میدهد که علی کمال نقشه های او را به هم زده و به زودی مراد را بیرون می آورد. حسن از شنیدن این حرفها عصبی می شود.

در زندان، هم سلولی های مراد افراد شروری هستند که لباسهای او را به زور گرفته و او را اذیت میکنند. آسیه به ملاقات مراد می رود و به هوای مجرم جدید، به او قول میدهد که او را بیرون می آورد. مراد خوشحال می شود و میگوید که داخل بند او را اذیت میکنند. آسیه از او میخواهد که قوی و محکم باشد و به کسی باج ندهد. علی کمال دم خانه آن مرد می رود، اما کسی داخل خانه نیست و در را باز نمیکنند. او هرچه با تحسین تماس میگیرد نیز،گوشی او خاموش است. بلال، مردی که قرار بود به جای مراد به زندان برود، پیش حسن است. حسن او را به تعمیرگاه آورده و وقتی ماجرای بیماری دخترش را می شنود، از او میخواهد که جرم را گردن نگیرد و از این به بعد برادر او باشد و خودش هرطور که شده، هزینه عمل او را خواهد داد. بلال خوشحال شده و قبول میکند. علی کمال با آسیه تماس میگیرد و خبر میدهد که بلال ناپید شده است. آنها به خانه می روند. تحسین میگوید که افراد حسن او را تعقیب کرده و بلال را گرفته و با خود پیش حسن برده اند. علی کمال از اینکه حسن مقابل کار آنها سنگ می اندازد به شدت عصبانی می شود. وکیل علی کمال، به همراه برگه ای از طرف دادگاه پیش او می آید و خبر میدهد که حسن می تواند فردا، افه را تحویل بگیرد تا یک روز با هم باشند و از این به بعد نیز میتواند هر زمان که بخواهد افه را ببیند. علی کمال عصبی شده و نمیتواند این رفتارهای حسن را تحمل کند. همزمان، وکیل حسن این خبر را به او میدهد. حسن خوشحال شده و به فکر رسیدگی به خانه و درست کردن اتاق افه است. افه بخاطر رفتار بد حسن با پدر دوستش در تولد، با او قهر است. شعله بخاطر حسن، گوشی اش را به اتاق افه می برد تا آنها با یکدیگر صحبت و آشتی کنند. علی کمال متوجه شده و دعوای شدیدی با شعله میکند. او هنگام دعوا، شعله را هل میدهد و شعله از پله ها پایین می افتد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا