خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۴۳ سریال ترکی محکوم
قسمت ۴۳ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی محکوم

ساشا به همراه پاشا آنجا را می گردند و دریچه ای در راهرو پیدا میکنند که درش قفله با باز کردن در آن دریچه صندوقی را آنجا می بینند و با دیدن وسایل قیمتی در آن صندوق حسابی خوشحال می شوند چون چیزی که می خواستند را پیدا کردند. یکی از افراد سعدالله به آنجا میاد و رو سر پاشا اسلحه میزاره ساشا از پشت به او شلیک میکند پاشا عصبی میشه به خاطر اینکه دردسر درست کرده ساشا میگه اگه من نمی کشتمش اون تو رو میکشت. پاشا پیش فیرات میره و پنهانی بهش ماجرارو میگه فیرات به بهانه ای میز بازی را ترک می کند تا برای پنهان کردن جسد یه فکری بکنند اما باریش همچنان به بازی ادامه میده. حاجی به همراه قنبر لباسهای پیک را می گیرند و او را بیهوش میکنند سپس به عنوان پیک رستوران به طرف خانه باریش می رود خدمتکار آنجا در را باز می کند تا وارد خانه شوند. از طرفی جمره به همراه بکیر و قنبر که جلو در منتظر بود لباس های اورژانس را پوشیدن و با عجله وارد ساختمان میشن و میگن که یه مورد اورژانسی بهمون اطلاع دادن و به داخل میرن. مادر باریش انجا جمره را میبینه و میشناستش اما قنبر میگه اشتباه گرفتین ایشون اصلا اسمش جمره نیست! بعد از چند دقیقه انها فردی را روی برانکارد میزارن و از آنجا خارج میشن. ماموریت فیرات هم به خوبی انجام میشه و ساشا به باریش زنگ میزنه و میگه تموم شد و ازش میخواد تا از انجا ببرون بیاد. باریش خداحافظی میکنه و بیرون می رود. فیرات و خان بابا جلوی در میخانه نشستن و منتظرن تا دوستانش با آمبولانس بچه اش نازلی را بیارن اما وقتی میرسن رو برانکارد حاجی را میبیند. فیرات میپرسه چیشد؟ حاجی تعریف میکنه وقتی وارد خانه شدم به خاطر غذاهای تند رستوران یکدفعه از حال رفتم خدمتکار اونجا هم چون مامورهای اورژانس را دیده بود ازشون کمک خواسته بود بعد منو گذاشتن تو آمبولانس، جمره به فیرات میگه تومریس دلش واسه بچه ها تنگ شده بود و بوگه نازلی و جان را به خانه انها برده بود. فیرات به خاطر اینکه باز هم موفق نشده کلافه میشه.

جمره کنار فیرات مینشیند و درباره پرونده پدرش باهاش صحبت میکنه و میگه باید باهم دیگه انتقاممو از این پدر و پسر بگیریم فیرات قبول میکنه و او را دلداری میده تا آرام بشه. فردای آن روز فیرات به همراه باریش آثار باستانی را پیش سینیور میبرند او خوشحال میشه و به فیرات میگه تعدادی از این اجناس را باید به آدرسی که میدم ببری فیرات عصبی میشه و مخالفت میکنه اما سینیور بهش میگه اگه این کارو بکنی بعدش به دخترت میرسی. باریش جا میخوره و میگه این یه موضوعی هست بین خودمون اما سینیور میگه دختر باید پیش پدرش باشه اینجوری برای هممون بهتره سپس بهش میگه امشب مهمانی می گیرم تا در آن به حساب سعدالله برسم و درس عبرتی بشه برای بقیه کسانی که خیانت کردن تو ذهنشونه! باریش به سینیور میگه کارهای مهمونی را به بوگه بسپار او تو این کارها حسابی ماهره. باریش به ساشا میگه موقع بردن وسایل مهمانی بینشون اسلحه هایی پنهان کن تا شب از شر همشون خلاص بشیم. فیرات به همراه دوستانش جعبه وسایل را می‌گیرند تا جابجا کنند. باریش به زاهد زنگ میزنه و ازش میخواد تا در همانی که شب دعوت شده نرود کاری نکن که تو دردسر بیوفتیم. پاشا و بقیه در حال رفتن به میخانه هستن که میگه چه خوب میشه همشون امشب منفجر بشن فیرات یادش میاد که سینیور گفته بود شب میخواد همه را به سزای اعمالشان برسونه از طرفی رفیق هم موقع جابجایی جعبه ها گوشزد کرده بود که حواسشان جمع باشه فیرات میگه سینیور میخواد عمارت را منفجر کند سپس پس به عمارت برمیگرده تا جون افراد بیگناه را نجات دهد.

سینیور روی سن می رود و شروع به سخنرانی می‌کند سپس درباره خیانت سعدالله میگه و آثار باستانی را نشان می دهد سعدالله حسابی عصبی میشود. باریش به ساشا علامت می‌دهد تا با اسلحه ها به طرف سینیور و بقیه شلیک کند از طرفی سینیور هم به رفیع اشاره میکنه تا از عمارت بیرون برن. باریش و ساشا موقع رفتن و برداشتن اسلحه مردی را رو پله میبینند که به خودش بمب وصل کرده همان موقع فیرات و دوستانش هم از راه میرسند. فیرات با او صحبت میکنه تا منصرف بشه اما اون مرد میگه اگه این کارو نکنم سینیور خانواده ام را میکشد! فیرات بعد از کمی صحبت کردن نزدیکش میرود تا با چاقویی سیم هایش را قطع کند اما همان موقع ثانیه شمار بمب شروع می شود. همه متوجه میشن و میخوان از در بیرون بروند که می بینند در عمارت قفل است. سینیور با رفعی و یکسری از افرادش در کشتی تفریحیش هست و از دور با دوربین عمارت را نگاه میکند فیرات میخواد از آن مرد فاصله بگیرد و فرار می کند بعد از چند دقیقه بمب منفجر می شود و سینیور از دور منفجر شدن عمارتش را می بیند و لبخندی می زند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا