خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در مراسم شرکت الچین، چایلا مقابل خبرنگاران جایزه خود را به خیریه بورسیه برای دانشجویان نیازمند تقدیم میکند. ولکان از این کارهای چایلا حرصش میگیرد. او چایلا را کنار می کشد و بخاطر کارهایش به او تذکر میدهد. یکی از جاسوس‌های باشاک که نزدیک آنها ایستاده، حرفهای آنها را می شنود.
در کافه قنادی، بچه ها حقوق روز اول را می‌شمارند و از اینکه پول زیادی به دست آورده اند خوشحالند. بوراک و اردم برای شام پیتزا می‌خرند و چهار نفری دور هم شام می‌خورند.
صبح روز بعد، آسلی در روزنامه عکس نقاشی خودش را به عنوان برنده می بیند. او شوکه شده و با ناراحتی به شرکت الچین می رود و او را میبیند. او میگوید که نقاشی برای او بوده و کسی طرح او را دزدیده است. الچین متعجب می شود و میگوید که رسیدگی میکند.

باشاک به کافه غنچه می رود و شیرینی می خرد. او میگوید که خودش کترینگ دارند و اگر از محصولات راضی باشد، به آنها پیشنهاد همکاری خواهد داد. غنچه خوشحال می شود و منتظر خبر میماند.
غنی، یکی از دوستان چایلا با او تماس میگیرد تا تر او خبر بگیرد. آنها سپس با یکدیگر قرار میگذارند.
آسلی با بوراک تماس میگیرد و ماجرای نقاشی را میگوید. آنها سپس هر دو به کافه می روند و وقتی بوراک متوجه می شود که آسلی در مسابقه محصولات الچین شرکت کرده، مطمئن می شود که پای چایلا در میان است و عصبی می شود. غنچه در اینترنت جستجو میکند و می فهمد که چایلا برنده جایزه شده است. آسلی با عصبانیت به سمت خانه چایلا می رود. چایلا با دیدن آسلی عصبی می شود و از او میخواهد که برود. آسلی بخاطر دزدیدن طرحش با چایلا دعوا میکند. چایلا او را تهدید میکند که در مورد رابطه او و بوراک به همه می‌گوید، اما آسلی اهمیتی به حرف چایلا نمیدهد و میگوید که از حقش نمی‌گذرد. سپس می رود.

چایلا با عصبانیت پیش ولکان می رود و به او میگوید که باید آسلی را راضی کند تا با الچین تماس بگیرد و بگوید که اشتباه شده و حرفش را در مورد نقاشی پس بگیرد، وگرنه به همه می‌گوید که دختری که با بوراک رابطه دارد آسلی است. ولکان سعی دارد چایلا را منصرف کند اما چایلا از تهدید خود نمی‌گذرد. چایلا میگوید که باید سر قرار با غنی برود. ولکان با شنیدن اسم غنی متعجب و عصبی می شود و میگوید که او آدم درستی نیست و خودش میداند که او دشمن بوراک است و چایلا نباید از روی لج با بوراک او را ببیند. چایلا پوزخندی می زند و به حرف ولکان اهمیت نمی‌دهد.
او پیش غنی به باشگاه می رود. غنی بابت بوراک به چایلا طعنه می زند. سپس چایلا را داخل رینگ بوکس می برد و به او تمرین میدهد.
جاسوس باشاک که همیشه در حال تعقیب آسلی است، به باشاک در مورد ماجرای مسابقه و دزدیدن طرح آسلی توسط چایلا به باشاک خبر میدهد.