خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی بچه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی بچه را مطالعه می کنید. سریال بچه (Çocuk) به کارگردان سرکان بیرینجی محصول سال ۲۰۲۰ ترکیه می باشد. این سریال در ۱۸ قسمت ۱۲۰ دقیقه ای به سفارش تلویزیونی دولتی Star ساخته شده که با استقبال زیادی از تماشاگران این شبکه مواجه شده است.

قسمت ۴۴ سریال ترکی بچه
قسمت ۴۴ سریال ترکی بچه

خلاصه داستان سریال بچه

یک مادر بنام آکچا (مروه چاعیران) که خود دختر یک زن فاحشه می باشد به دلیل اینکه برای پسرش زندگی خوبی فراهم کند ، از مادر بودنش دست می کشد او پسرش را به شعله (جیدا آتش) که عروس یک خانواده ثروتمند می باشد می دهد و او به آکچا قول می دهد برای پسر یک عمر مادری کند و نام بچه را افه می گذارد. در حالی شعله این بچه را مثل فرزند خود بزرگ کرده و در حقش مادری می کند اما با بدنیا آمدن فرزند خود همه چیز عوض می شود. در نهایت مادر شوهر او ، آسیه (نازال کسال) نیز رازی دارد که اگر افشا شود زندگی همه زیر رو می شود

خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی بچه

افه از حسن میخواهد که فردا، آکچا نیز همراه آنها باشد. حسن به همراه زینب دم خانه امینه می رود و به آکچا می‌گوید که فردا افه می آید و خواسته که او نیز پیششان باشد. او به عمد مقابل آکچا تاکید میکند که این خواسته افه بوده و خودش چنین چیزی را نخواسته است. وقتی آکچا میفهمد که حسن به همراه زینب برای خرید اتاق افه می رود، عصبانی شده و به زور زینب را پیاده میکند و خودش به همراه حسن به خرید می رود. علی کمال، شعله را به بیمارستان برده و بعد از رسیدگی و عکسبرداری از او، حال شعله بهتر می شود.دکتر بعد از انجام چکاپ، به اتاق شعله آمده و خبر میدهد که بچه سالم است. شعله و علی کمال از شنیدن خبر حاملگی شعله شوکه می شوند. شعله به شدت خوشحال شده اما علی کمال بهت زده است و واکنشی نشان نمی‌دهد. شعله هنگام ترخیص، پنهانی برگه گزارش خشونت ، علیه علی کمال تهیه میکند تا آن را نگه دارد. مراد از زندان با آسیه تماس میگیرد و وقتی می فهمد که آنها نتوانسته اند او را آزاد کنند، عصبانی می شود. بعداز قطع تماس، افراد شرور زندان به مراد حمله کرده و او را به شدت کتک می زنند. آسیه که نگران مراد است ، به همراه علی کمال به زندان می رود. او وقتی وضعیت مراد را میبیند به شدت عصبانی و ناراحت شده و با رییس زندان بخاطر عدم رسیدگی به وضعیت دعوا میکند.

آکچا و حسن برای اتاق افه خرید کرده و به خانه می آیند. حسن بخاطر بی پولی ، از دوستش برای خرید پول قرض کرده است. قدیر به حسن می‌گوید که نگران پول نباشد و با چند فقره دزدی از ماشین، پول ها تامین می شوند. حسن میگوید که باید از این کار توبه کنند و دنبال کار مناسبی باشند. آسیه که دیگر صبرش تمام شده، دم خانه حسن می آید. او پیراهن خونی مراد را به حسن نشان میدهد و میگوید که مراد را در زندان خواهند کشت و حسن مسئول این اتفاق خواهد بود. او اصرار دارد تا امینه برای شهادت به دادگاه بیاید. حسن بی اهمیت به آسیه به داخل خانه می رود. شب، خانواده عثمان از علی کمال خداحافظی کرده و وسایلشان را جمع کرده و از آنجا می روند. علی کمال از رفتن آنها ناراحت است اما عثمان میگوید که رفتن آنها طبق خواسته آسیه ، به صلاح است. علی کمال از شعله بابت انداختن او معذرت خواهی میکند. زینب نیز وقتی متوجه بارداری شعله شده، به خانه آنها آمده و طلبکارانه، بخاطر بدرفتاری با شعله با علی کمال بحث میکند. روز بعد، حسن به زندان رفته و با فردی که مراد را کتک می زند قرار گذاشته و او را تهدید میکند که دیگر حق ندارد با مراد کاری داشته باشد. آنها مشغول دعوا می شوند. همان لحظه آسیه میز به زندان آمده و متوجه حضور حسن و دفاع او از مراد می شود. آسیه باز هم از حسن میخواهد که به آزادی مراد کمک کند. حسن بخاطر قولی که به بلال برای هزینه عمل داده بود، همان مقدار پول را از آسیه طلب میکند تا در ازای کمک به بلال، امینه را برای شهادت به دادگاه بفرستد‌‌. آسیه نیز قبول میکند. وکیل حسن دم خانه علی کمال می رود تا افه را بگیرد، اما علی کمال میگوید که به هیچ عنوان افه را نمی آورد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا