خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۴۵ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۴۵ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۴۵ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر رفته تا با ثریا حرف بزنه پنهانی که ثریا میگیرتش و به زور میندازتش رو خودش و در حالیکه خودشو تو بغل عمر قفل کرده داد میزنه و میگه کمک و سر و صدا میکنه عمر میگه ولم کن این مسخره بازیو تمام کن! همه به اتاقش میرن که حسنی با دیدنش میگه اینجا چخبره؟ ثریا به اونا میگه اومد حمله کرد بهم! حسنی شروع میکنه به کتک زدن عمر و میگه میکشمت! سپس زنگ میزنه به پلیس و عمر به اداره پلیس میره. همه نگران حال عمر هستن که خبری ازش نیست. عمر در حال دادن اظهاراتش هست و از اداره به خانواده اش زنگ میزنه و خبر میدن که تو اداره پلیسه طاهر و حاجی به اداره پلیس میرن شوکران به نساء خبر میده و او هم با عجله به طرف اداره پلیس میره غمزه که فهمیده به نساء میگه زنگ میزنم خبر میگیرم ازت. آنها وقتی به داخل اداره میرن و متوجه قضیه میشن و آنها حسابی شوکه میشن. آنها تا صبح جلوی در کلانتری منتظر خبری از عمر هستن. عمر آزاد میشه و بیرون میاد که پدرش بهش میگه پامونو به اینجا هم باز کردی واقعا اینجوری من بزرگت کردم؟

عمر واسش تعریف میکنه و میگه پاپوش درست کرده اون دختر واسم خودش گفت بیا تو اتاقم حرف بزنیم من گفتم بیا بیرون ولی گفت نمیتونم تو بیا! بعد از کمی حرف زدن حاجی میگه که من خودم میرم استعفا میدم دیگه با این آبروریزی خودم روم نمیشه برم تو اون مسجد تو مسیر به مردم نگاه کنم سلام کنم و میره که عمر میره تا جلوشو بگیره ولی حاجی به راه خودش ادامه میده عمر میشینه رو نیمکت و شروع میکنه به گریه کردن. حاجی استعفاشو مینویسه و میره. نساء با دیدن هاکان که داره میره از خونه تعقیبش میکنه که میبینه با زرین قرار داشته او جلو میره و به زرین میگه که بهم گفت چیزی بینتون نیست و نمیخواد ازم طلاق بگیره ابلاغیه طلاقم پاره کرد بگو یکی دیگه بفرسته و میره که زرین سیلی تو صورتش میزنه و میگه دیگه نزدیک من نمیشی! و میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا