خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۴۶ سریال ترکی اوچ کوروش
دو نفر میان و کونیالی را با خودشون میبرن. کارتال بالاسر قبر نسرین شنسوی مادر فرهان میره. فرهان پنهانی از خانه ای که اونجا قایم شده بود بیرون میره و وقتی مطمئن میشه وضعیت سفیده صاحب خانه را از صندوق بیرون میاره. لیلا به انبار میره و میبینه کونیالی اونجا نیست و هدفونش رو زمین افتاده و میترسه. چتین تو خانه اش در حال رقصیدن و موزیک گوش دادنه که یکدفعه جلوش افه را میبینه. کونیالی را پیش کرکماز میبرن و او ازش میپرسه چرا بهت میگن کونیالی؟ کونیالی میگه بازم این سوال! چون کونیالیم دلیل خاصی نداره. کونیالی اسمشو میپرسه که کرکماز خودشو معرفی میکنه و کونیالی میگه یعنی آدم نترس!. کرکماز اسلحه میزاره رو میز و میگه من نترسم ولی بقیه ازم میترسن حالا اگه میخوای با تمام اعضای بدنت از اینجا بری باید بهم بگی اون روز تو اون خونه چه اتفاقی افتاده! کوتیالی قبول میکنه. افه به چتین میگه من رابطه ام کامل با کارتال تموم شده حاضری باهام همکاری کنی؟ چتین میگه باید بهت بگم که من زنده بایبارس واسم مهمه نه مرده اش پس با یه کمیسر استعفا داده همکاری کنم که بیوفته زندان خیلی بهتر از اینه که با یه مافیا همکاری کنم و بمیره! افه میگه پس باهم همکاری میکنیم دیگه؟ چتین میگه واسه آخرین بار میپرسم یعنی حاظری پشت کارتال نباشی؟ و از پشت بهش خنجر بزنی؟ افه میگه حاضرم من دیگه با کارتال کاری ندارم چتین میگه خوبه. کارتال به خانه برمیگرده و ازشون میپرسه خبری نشد؟ لیلا میگه نه فقط هدفونش افتاده بود تو انبار یعنی فرهان با اون بچه چیکار داره؟ کارتال میگه کار اون نیست، میدونم کار کیه و سوار ماشینش میشه و به چتین زنگ میزنه. چنین به افه میگه رفیقت داره زنگ میزنه چیکار کنم؟ افه میگه جواب بده فقط نگو من هستم. کارتال از چتین آدرس دفتر کرکمازو میپرسه که چتین لوکیسنشو واسش میفرسته.
کرکماز از کونیالی میپرسه اون روز چه اتفاقی افتاد؟ کی جان را کشت؟ کونیالی میگه کار افه بود. کرکماز میگه افه؟ کونیالی میگه آره اون از جون ما دفاع کرد. کرکماز میگه از کجا باور کنم؟ کونیالی میگه اگه بخواین میتونم خودمو بهتون ثابت کنم دوربین های خونه روبروییو من از کار ننداختم چون هیچکی اونجا نبود خونه خالی بود. کرکماز به آدم هاش میگه برن فیلم های اون دوربینو بیارن اما کونیالی میگه لازم نیست اگه اون لپ تاپو بهم بدین بهتون نشون میدم کرکماز لبخند میزنه و میگه مثل اینکه داداش کارتالو واقعا دوست داری؟! کونیالی میگه جفتشونو دوست دارم ولی خوب وقتی پای انتخاب میاد وسط من داداش کارتالو انتخاب میکنم دیگه. کرکماز وقتی تصویر افه را میبینه عصبی میشه و آدم هایش را میفرسته تا پیداش کنن و کونیالی را میفرسته بره. کرکماز وقتی میخواد بره کارتال از راه میرسه و میگه دیگه از پیرها خسته شدی اومدی سراغ بچه ها؟ انسانیتت در این حده؟ کرکماز میگه بابت پدرت شرمنده ام اشتباه شده بود ولی تو هم به زودی میفهمی غم از دست دادن برادر چه حسی داره! کارتال میگه چه ربطی به شاهین داره این ماجرا؟ کرکماز میگه میفهمی خودت در ضمن کونیالی را فرستادم بره ولی قول نمیدم شاید تو راه اتفاقی واسش بیوفته و سوار ماشینش میشه و میره. بایبارس از نوچه اش میپرسه پاکتو دادین برسه دست نریمان؟ او تایید میکنه. کرکماز پیش بایبارس میاد و بهش ماجرارو میگه و در آخر ازش میخواد به خاطر اینکه مدیون بهار هستش هواشو داشته باشه و مال و اموال خودشو بهش بدن بایبارس میگه به خاطر جان قبول میکنم. نریمان پیش پریهان رفته و ازش میپرسه اون روزی که اوکتای مرخص شد آدم غریبه ای به خانه نیومد؟ پریهان فکر میکنه و میگه چرا یه نفر اومد گفت از دوستای نوازنده عمو اوکتایه و قبل از چای خوردن گفت میره دستشویی سپس میگه وای الان یادم اومد اصلا یادم رفت بدون چای خوردن رفت خیلی بد شد؟ نریمان با خودش میگه بایبارس بوده و از اونجا میره.
هالیده حسابی نگران حال کونیالیه که لیلا آرومش میکنه بعد از چند دقیقه کونیالی خودش به اونجا میره و لیلا و هالیده در آغوشش میگیرند. همان موقع کارتال از راه میرسه و کونیالی را دعوا میکنه که همیشه میدزدنت خودت برمیگردی؟ و اونو در آغوش میگیره و میگه خداروشکر حالت خوبه کونیالی میگه مجبور شدم بگم بهش که افه داداششو کشت به خدا فقط واسه محافظت از تو گفتم کارتال میگه به این چیزا فکر نکن غصه نخور. لیلا بهش گوشزد میکنه که اون جونتو نجات داده کارتال میگه بره به درک واسم مهم نیست اما وسط راه پشیمون میشه و میره تا جون افه را نجات بده. کارتال به خانه اش میره و میبینه نیست به لیلا زنگ میزنه تا ببینه میدونه کجاست یا نه او یه آدرس میده. کارتال وقتی به اونجا میره به افه میگه باید از اینجا بریم ولی افه میگه هرکاری داری همینجا بگو من با تو کاری ندارم. آدم های کرکماز از راه میرسن و کارتال اونو نجات میده و بهش میگه یه جون بهت بدهکار بودم الان بی حساب شدیم هرکی میره پی زندگیش. لفه با خودش میگه معلومه نمیتونی ازم بگذری این به کارم میاد و میره. کارتال به طرف رستوران بهار میره که اونجا بهار را کنار کرکماز میبینه و حسابی عصبانی میشه. بهار میگه این فقط یه قرار کاریه کارتال با عصبانیت میگه تو کنار این آدم که به سینه پدر من شلیک کرد جلو جشمام نشستی؟ کنار این که امروز کونیالیو دزدید؟ ازش میپرسه چرا؟ بهار با چشمانی اشکی یاد حرف کارتال به خودش میوفته که وقتی ازش پرسید چرا جنازه پدرمو انداختی جلو آزاده گفت چون صلاح بود، به خاطر همین بهش میگه چون صلاح بود جمله آشنا نیست؟ کرکماز دخالت میکنه که کارتال اسلحه میگیره سمتش بهار جلوی کرکماز میره و ازش محافظت میکنه که کارتال جا میخوره و میگه این کارو دیگه نباید میکردی! و میره. نامه بایبارس به نریمان میرسه و اونم به کمک پریهان به طرف محل قرار میره. تو مسیر فرهان طبق همان روشش باهاشون تصادف میکنه نریمان میفهمه که فرهانه و از ماشین پیاده نمیشه راننده میره که با فرهان درگیر میشه نریمان فرار میکنه به طرف جنگل اونجا یه نفر نریمان را میگیره که نریمان داد میزنه کمک اما وقتی به خودش میاد میبینه بایبارسه……