خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی بچه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی بچه را مطالعه می کنید. سریال بچه (Çocuk) به کارگردان سرکان بیرینجی محصول سال ۲۰۲۰ ترکیه می باشد. این سریال در ۱۸ قسمت ۱۲۰ دقیقه ای به سفارش تلویزیونی دولتی Star ساخته شده که با استقبال زیادی از تماشاگران این شبکه مواجه شده است.

قسمت ۴۶ سریال ترکی بچه
قسمت ۴۶ سریال ترکی بچه

خلاصه داستان سریال بچه

یک مادر بنام آکچا (مروه چاعیران) که خود دختر یک زن فاحشه می باشد به دلیل اینکه برای پسرش زندگی خوبی فراهم کند ، از مادر بودنش دست می کشد او پسرش را به شعله (جیدا آتش) که عروس یک خانواده ثروتمند می باشد می دهد و او به آکچا قول می دهد برای پسر یک عمر مادری کند و نام بچه را افه می گذارد. در حالی شعله این بچه را مثل فرزند خود بزرگ کرده و در حقش مادری می کند اما با بدنیا آمدن فرزند خود همه چیز عوض می شود. در نهایت مادر شوهر او ، آسیه (نازال کسال) نیز رازی دارد که اگر افشا شود زندگی همه زیر رو می شود

خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی بچه

آکچا کنار افه می نشیند و سعی دارد با او حرف بزند، اما افه با گریه به او نگاه کرده و چیزی نمی‌گوید. او به حسن و علی کمال نگاه میکند و سپس به سمت علی کمال می رود و او را بغل میکند. علی کمال با خوشحالی افه را بغل میکند و بازرس میگوید که برای رفاه بچه بهتر است که پیش علی کمال باشد و او را به خانه‌ ببرد. علی کمال به همراه افه می رود. آکچا از این مسأله ناراحت شده و داخل خانه می رود‌. بازرس میگوید که بهتر است بچه پیش کسانی باشد که آنها را پدر و مادر خودش فرض میکند، زیرا حسن نیز به عنوان سرپرست رفتار خوبی از خودش مقابل بچه نشان نداده است. هنگام رفتن بازرس، حسن پیش او می رود و از او خواهش میکند که هر طور شده، حضانت را به آکچا واگذار کنند و او گزارش خوبی در مورد آکچا بنویسد، زیرا جدا کردن مادر از بچه سخت است و آکچا گناهی ندارد. امینه به کلانتری رفته و شهادت میدهد. وکیل مراد به آسیه خبر میدهد که مراد به قید وثیقه آزاد خواهد شد. آسیه به شدت خوشحال شده و به مراد میگوید که با علی کمال دنبال او خواهد آمد. سپس امینه را بغل کرده و از او تشکر میکند. امینه میگوید که او باید از حسن تشکر کند زیرا او باعث این شهادت بوده است. علی کمال، افه را به خانه می برد. افه ناراحت است و شعله سعی دارد با او حرف بزند، اما افه با کسی صحبت نمی‌کند. او شعله و علی کمال را محکم بغل میکند. شعله، افه را به اتاقش می برد تا استراحت کند. افه، وقتی هدایای آکچا و حسن را روی میز می‌بیند، عصبانی شده و آنها را از پنجره بیرون پرت میکند.

آسیه که تازه به خانه آمده، این صحنه را می‌بیند و طلبکارانه سراغ علی کمال می رود و برای اینکه افه را از حسن گرفته است، با او دعوا میکند. علی کمال میگوید که نه افه و نه سهام شرکت را به حسن نمیدهد. آسیه میگوید که هیچکدام دست او نیست و هر دو به حسن تعلق دارد. در زندان، مراد در حال جمع کردن ساک خود است تا آماده رفتن بشود. فردی که او را اذیت میکرد، به بهانه خداحافظی جلو آمده و هنگام رفتن مراد، او را از پشت با چاقو مجروح میکند. هنگامی که مراد می افتد، او به مراد میگوید که به حسن سلام برساند. در خانه حسن، او پیش آکچا می‌رود و به او حق میدهد که بچه را به دیگران سپرده، و خودش را مقصر اصلی تمام این مسائل میداند. او آکچا را بخشیده و میگوید که هر طور شده او باید حضانت افه را بگیرد.اکچا خوشحال شده و حسن را بغل میکند. آمبولانس آمده و هنگامی که در حال بردن مراد هستند، علی کمال و آسیه سر می رسند. مراد به علی کمال میگوید که این حادثه کار حسن بوده است. سپس او را می برند. آسیه، فردی که به مراد چاقو زده را می‌بیند و به سمت او حمله میکند و او را تهدید میکند. سپس همراه علی کمال سریع به سمت بیمارستان می روند. حسن به تعمیرگاه می رود و با دیدن تابلوی جدید تعمیرگاه که تبدیل به کارواش نیز شده است، و دوستانش نام آن را افه گذاشته اند ، سوپرایز می شود. در بیمارستان، علی کمال به آسیه میگوید که کار حسن بوده و او دستور کشتن مراد را داده است و بهتر است که آسیه دست از دفاع از حسن بردارد. او می‌گوید که انتقام این کار حسن را میگیرد. آسیه قبول ندارد و میگوید که حسن چنین کاری نمی‌کند. شعله نگران افه است زیرا او مدام گریه کرده و با کسی حرف نمی زند. شعله با علی کمال تماس میگیرد و خبر میدهد که حال افه خوب نیست. علی کمال ماجرای مراد را می‌گوید و حسن را مسبب این قضیه میداند. شعله بعد از قطع تماس به زینب میگوید که از حسن دوری کند. سپس خودش به بیمارستان می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا