خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۴۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
صنم با دیدن گردنبند به فاروق میگه خیلی شیکه و تشکر میکنند ازش فاروق میگه من از شما ممنونم. گونش میپرسه واسه چی؟ فاروق میگه چون برخلاف لیاقتم بهم میگین بابا، گونش و صنم و آزرا او را در آغوش میگیرن. در اتاق باز میشه و نازان با دخترش دنیز وارد میشن. آنها شوکه میشن که فاروق معرفیشون میکنه آزرا میگه خوشبختم و خواهرهایش را معرفی میکنه. نازان چولپان را خواهر خود خطاب میکنه و حالش را میپرسد اما چولپان خودشو کنترل میکنه و میگه من میرم پیش مهمونا و از اونجا میره. سرگن تو سالن است که یاشار او را میبینه و صداش میزنه. سرگن ازش تشکر میکنه و میگه رابطه ام با زنم خیلی خوب شده اما یاشار میگه ولی بهش دل نبود سرگن میپرسه چطور؟ یاشار میگه ییلدریم میشناسی؟ سرگن میگه آره چطور؟ یاشار ماجرای صبح تو مطب را میگه که خودشو راننده اش جا زده بوده و میخواست پرونده را گیر بیاره سپس میره. سرگن عصبی میشه و با خودش میگه یکبار تو یه چیزی سرک نکش مرتیکه. چولپان و نورسل با آکیف مهمان ها را راهنمایی میکنن به داخل که آنها نیران را میبینند. چولپان میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ آکیف او را وکیلش معرفی میکنه و به نورسل میگه نمیزارم یه قرون از اموالم بهت برسه! نیران میگه بله متاسفانه همینطوره و به داخل میره. برقی با اجه در حال شام خوردن هستن که با صدای در خانه فکر میکنن شوکی اومده. اما برقی با دفنه روبرو میشه. برقی میگه تو اینجا چیکار داری؟ واسه چی اومدی؟ دفنه با ناراحتی و گریه میگه من متاسفم منو ببخشید و برقی را در آغوش میگیره و میخواد تا دخترش را ببینه برقی اونو به داخل تعارف میکنه. اجه با دیدن دفنه عصبی میشه و میگه تو چرا اومدی اینجا؟ از اینجا برو، دفنه میگه من دلم واست تنگ شده بود دخترم تا الان یه روز نبود که بهت فکر نکنم اما اجه میگه من نمیخوامت و تو بغل پدرش میره.
برقی بهش میگه مادرت دوستت داره دخترم اینجوری باهاش رفتار نکن. دفنه موقع رفتنش به برقی میگه از بهزیستی میخوان بیان اینجا تا اجه را ببرن نزار این کارو بکنن و با گریه از اونجا میره برقی کلافه میشه و با ترس میگه نمیزارم! اجه میپرسه چیشده که وقتی میفهمه ماجرا چیه گریه میکنه و به پدرش میگه نزار منو ببرن بابا! برقی میگه خیالت راحت دخترم نمیزارم کسی تورو ازم جدا کنه. دفنه به وکیلش میگه بریم نمیخوام اون صحنه را ببینم. مراسم عروسی گونش و یالین شروع میشه و همگی میزنن و میرقصن و حسابی خوش میگذرونن. در خانه برقی زده میشه که اونا از ترس همدیگرو بغل میکنن و گریه میکنن اجه مدام میگه منو نزار ببرن. برقی بعد از چند دقیقه به اجه میگه باید فرار کنیم سپس لباس میپوشانند و بهش میگه من جلوشونو میگیرم تو بدو و فرار کن بعدش تو پارک پایین همدیگرو میبینیم باشه؟ سپس برقی درو باز میکنه و جلوشون میگیره اما اجه نمیتونه از دستشون در بره و سوار ماشینش میکنن برقی و اجه گریه میکنند و از هم جدا میشن. فاروق تو مراسم آزرا را میبینه که سرگن را در آغوش میزگیرد و باهاش خوب رفتار میکنه او متعجب میشه و میره پیش سرگن و میگه اینجا چخبره؟ سرگن میگه زنن دیگه هر روز روی یه مودی هستن امروزم اینجوری. فاروق میگه آره میل چولپان! سپس بهش شک میکنه و میگه از اون مدارک پزشکی به نفع خودت استفاده کردی آره؟ فکر میکنه میخوای بمیری درسته؟ سرگن با کلافگی میگه مجبور بودم وقتی داشتم آزمایشتو میفرستادم واسه دوستم اومد دید بعد چون قول داده بودم که کسی چیزی نفهمه حرفی نزدم آزرا فکر میکنه واسه منم منم چیزی نتونستم بگم. فاروق بهش میگه نمیخوام بهترین روز زندگیه دخترم خراب بشه ولی بعد از عروسی همه چیزو به آزرا میگی فهمیدی؟ وگرنه خودم بهش میگم، بعد از عروسی! سرگن تایید میکنه و میگه باشه میگم.
صنم همش ساعتشو نگاه میکنه و منتظر وورال و آلیناست سپس استرس گرفته و با خودش میگه کجایی عشقم کجا موندی؟ همون موقع آلینا صداش میزنه خاله صنم! صنم خوشحال میشه و میگه اومدی قشنگم؟ پس بابات کو؟ آلینا میگه بابام بیرون تو ماشینه گفت بیام بهت بگم که نمیتونه بیاد، ما داریم میریم خاله صنم. صنم جا میخوره و میگه چی؟ آلینا میگه بابام گفت نمیتونه اجازه بده که کسی منو ازش بگیره و داریم میریم از اینجا و نمیتونست بیاد خداحافظی کنه چون دوباره گولش میزنی صنم با چشمانی گریان بهش نگاه میکنه که آلینا میگه میشه واسه آخرین بار بغلت کنم؟ سپس بعد از بغل کردن میگه میشه از طرف بابامم بغلت کنم؟ سپس خداحافظی میکنه و میره. صنم با خودش میگه متاسفم ولی باید بگم من عاشقتم و باز هم گولت میزنم سپس سریعا پالتوشو میپوشه و به حیاط میره و وورال را صدا میزنه اما او وای نمیسته و از اونجا میره صنم گریه میکنه. آزرا تو مجلس نیران را میبینه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ نیران میگه آکیف خان دعوتم کرده بالاخره اونم صاحب مجلسه دیگه آزرا بعد از کمی بحث کردن بهش میگه انقدر شوهر سابق شوهر سابق نکن واسه من الانم از این مجلس برو بیرون! نیران میگه تو ییلدریم بهم نمیرسین! آخر مجلس ییلدریم و آزرا باهم نشستن و ییلدریم ازش میخواد تا اعتراف کنه شبی که با سرگن ازدواج کرد عاشق اون بوده هنوز آزرا بهد از کمی کلنجار رفتن تایید میکنه ییلدریم میبوستش که همان موقع نیران میبینتشون و با گریه از اونجا میره میرای هم آنها را میبینه از پنجره و با گریه میره. آزرا میگه چیکار داری میکنی؟ من هنوز متعهلم ۳تا بچه دارم! ییلدریم میگه از دستت نمیدم دیگه یکدفعه صدای جیغ گونش را میشنوند. همه میرن اونجا که میبینن فاروق مرده همگی گریه میکنن….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس