ُ خلاصه داستان قسمت ۴۷۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.

قسمت ۴۷۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
قسمت ۴۷۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

قسمت ۴۷۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

ییلدیز با دوعان در حال حرف زدنن درباره آینده ست که دوعان میگه روزهای خیلی خوبی در انتظارمونه باهم پیر میشیم بچه هامون بزرگ میشن! ییلدیز تو خیالاتش به آینده میره، او خودشو میبینه که اضافه وزن گرفته و یخورده پیر شده بعد از چند دقیقه هاندان به اونجا میاد او هم پیر شده و موهاش سفید شده. آنها دوباره درباره دیر اومدن اندر باهم حرف میزنن که همون موقع اندر بدون اینکه تغییری کرده باشه وارد خانه میشه که ییلدیز با دیدنش جا میخوره و تو زمان حال با خودش میگه حرف میزنه و میگه این اندر چرا نه چاق شده بود نه پیر! دوعان با تعجب میگه چی؟ نفهمیدم؟! ییلدیز میگه هیچی یه لحظه تو عالم هپروت رفتم. او دوباره به خیال پردازیش ادامه میده، دخترش ییلدیزسو پیششون میره او بزرگ شده و ناخن های بلندی کاشته که ییلدیز میگه اینا چیه؟ تو مدرسه گیر میدن بهت! ییلدیزسو باهاش بحث میکنه و میگه این بدن خودمو هرکاری بخوام میکنم ییلدیز به آیسل میگه این ناخن هاشو بکن! ییلدیز با دیدن این خیالات حسابی عصبی و بهم میریزه و استرس میگیره دوعان ازش میپرسه استرس واسه چی؟ ییلدیز میگه از پیر شدن و اینکه دیگه از ریخت و قیافه بیوفتم! دوعان میخنده.

امیر تو خونه جولیا به توچه میگه یخورده عجیب نیست؟ شما باهم دوستای خیلی نزدیکین چرا باهم غذا نمیخورین؟ توچه میگه درسته ولی ما داریم واسه جولیا کار میکنیم این از قوانین جولیاست تازه مگه بده؟ میخوایم دوتایی باهم شام بخوریم! فردای آن روز اندر وقتی از مغازه میخواد بیرون بیاد یکی بهش زنگ میزنه و میگه میخواد ببینتش و درباره اسپانسری باهاش حرف بزنه اندر قبول میکنه و با خوشحالی میره. اندر به خانه ییلدیز میره و بهش میگه به این فکر کردی که دوعان چه هدیه ای میخواد بهت بده؟ ییلدیز میگه نه فکر نکردم! سپس بهش عکس چند تاج نشونش میده و پیشنهاد میده که از اونا بگیره. بعد از رفتن اندر ییلدیز تصمیم میگیره خودشو به مریضی بزنه تا ری اکشن دوعان را ببینه. دوعان بهش زنگ میزنه و وقتی میبینه مریضه قبل از رفتن به شرکت میخواد ببینتش. او پیشش میره و به مریض بودنش شک میکنه سپس میگه من باید برم شرکت کار دارم از اونجا بهت زنگ میزنم. دوعان از مته میخواد پرسجو کنه ببینه ییلدیز واقعا مریضه یا نه. اصلان طبق نقشه جولیا که میخواسته زینب بیرون بره پیش امیر میره و ازش میخواد به زینب زنگ بزنه و ازش بخواد بره یه جعبه کادویی بگیره و اونجا بفرسته امیر قبول میکنه و به زینب میگه. زینب قبول میکنه چون فکر میکنه واسه امیر میخواد بخره.

اصلان عده ای را طبق نقشه جولیا میفرسته جلوی بیمارستان تا تیراندازی کنن که بیوفته گردن هاندان و همین اتفاق هم میوفته. پلیس از سلیم میپرسه به کسی مضنون هست یا نه سلیم میگه نه ولی به دوستش میگه باید قبل از لو دادن هاندان یه مشورت بکنم و به جولیا زنگ میزنه. جولیا بهش میگه که دیگه داره زیاده روی میکنه سلیم میگه به چیزی که گفتی عمل میکنم یه مدت میرم ساپانجا بعد که هاندانو تو از رده خارج کردی من میام و دست کومرو را میگیرم و میرم جلوی دوعان جولیا میگه خوبه. جولیا که میدونه زینب کجا رفته جعبه بگیره میره اونجا و پیشنهاد میده یه قهوه باهم بخورن زینب قبول میکنه. جولیا بهش میگه سلیم حالش اصلا خوب نبود رفته ساپانجا تنها کسی که میتونه حالشو خوب کنه تویی و ازش میخواد بره اونجا زینب قبول میکنه و آدرسو ازش میگیره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا