خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۴۷ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۴۷ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۴۷ سریال ترکی اوچ کوروش

بایبارس به نریمان میگه نمیسینی؟ نریمان میگه روبروی تو؟ نمیشینم. بایبارس میگه خوددانی، نریمان میگه با خودم عهد بستم که هروقت دیدمت زنده ات نزارم! بایبارس میگه میخوای بکشی من؟ خوب بکش! نمیخوای امتحان کنی؟ میدونی که اگه من بمیرم اونم زنده نمیمونه، چون من دارم ازش محافظت میکنم. نریمان مدام بهش میگه بچه ام کجاست؟ بایبارس هیچی نمیگه و حرف خودشو ادامه میده که فرهان باهات چیکار داره؟ نریمان با عصبانیت میگه به خاطر بلاهایی که تو سرشون آوردی به این روز افتاده! بایبارس میگه نه اون اگه اون بلاها هم سرش نمیومد همینجوری میشد! بایبارس نریمان را بیریجیک صدا میزنه که نریمان با عصبانیت میگه اسم من نریمانه! بایبارس میگه وقتی عکستو رو اون اعلامیه دیدم اسمت زیرش نوشته بود بیریجیک، تو هم همیشه واسه من بیریجیک میمونی. نریمان سراغ پسرشو میگیره که بایبارس میگه حالش خوبه هیچی کم نداره، مردی شده واسه خودش از بچگی هرچی خواسته داشته به جزء مهر مادری. پسرتو ول کردی و رفتی حالا یادت اومده که پسر داشتی؟ نریمان با عصبانیت میگه بچه دو روزه را ازم گرفتی نزاشتی دیگه ببینمش بعد از مهر مادری و ترک کردنش میگی؟ بایبارس میگه بهت گفتم بمون! گفتم بمون پسرتو بزرگ کن اما تو خانوادتو، داداشتو و برادرزاده هاتو انتخاب کردی! نریمان با خشم میگه چه توقعی داشتی؟ توقع داشتی با کسی که حتی اسمشم بهم دروغ گفته بود ازدواج کنم؟ با کسی که زندگی داداشمو، نسرینو، برادرزاده ام و اون فرهانو جهنم کرد؟ و ازش میپرسه بچه ام کجاست؟ بایبارس میگه بهت یه شانس دیگه میدم میدونی باید چیکار کنی تا بچه ات را ببینی. نریمان با نفرت میگه بمیرمم با تو زندگی نمی کنم و از اونجا میره که بایبارس میگه داری اشتباه می کنی! نریمان از به طرف محله برمیگرده که فرهان آنها را تعقیب کرده و نریمان را با بایبارس میبینه و با خودش میگه آخ ابجی.

کارتال به خونه برمیگرده و کونیالی و هالیده را صدا میزنه و به طرف اتاق بهار میرن و بهشون میگه که تمام وسایل بهار را جمع کنن و تو کارتون بزارن. لیلا جلوشونو میگیره و میگه شما کاری نکنین و به طرف اتاق کارتال میره و بهش میگه معلوم هست اینجا چخبره؟ چیشده؟ اون دختر. اسه تو چه کارها که نکرد! اومد تو این محله باهامون زندگی کرد! بعد تو اینجوری رفتار میکنی؟ کارتال میگه ولی بعدش چیکار کرد؟ رفت طرف کسی که به بابا شلیک کرد! و میگه دیگه ماجرا بهار اینجا تموم میشه و میره. لیلا جلوشو میگیره و میگه باید به موضوعیو بگم افه هنوز پلیسه! کارتال میگه تو از کجا فهمیدی؟ لیلا میگه به اینش کار نداشته باش! کارتال میگه خدارو شکر یه خبر خوب شنیدیم، لیلا میگه خوبی؟ میگم پلیسه میخواد بندازتت تو زندان! کارتال از اونجا میخواد بره که روشن کنارش تو ماشین میشینه و میگه یا منم میام یا هیچجا نمیری! چتین ماجرای بهار با کارتال را به افه میگه که افه تعجب میکنه و میگه یعنی چی؟ اینا چجور آدمین! مگه کرکماز به عمو اوکتای شلیک نکرد؟ چتین میگه هیچ وقت نمیشه فهمید تو ذهن زنها چی میگذره! افه با لیلا پیام میده که باید سریعا ببینمت و به چتین میگه باید یه تغییری تو نقشه بدم. کارتال همان موقع به چتین زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره افه هم با چتین میره. چتین سر قرار با کارتال میره و افه از طریق تلفن چتین حرف های آنها را میشنوه. کارتال به چتین میگه به یک کرکماز احتیاج دارم، چتین میگه اگه میخوای بکشی شرمنده که کارتال میگه نه بکشمش فکر میکنن خیلی با ارزش و مهم بوده فقط میخوام یه کاری بکنم که جلو من دکمه کتشو ببنده. چتین میگه فرداشب یه معامله داره اگه به خوبی انجام نده دیگه باید بین کشته شدنش و بستن دکمه کتش جلو تو انتخاب کنه کارتال خوشش میاد و میگه خوبه سپس با روشن به طرف انبار کرکماز میرن. کرکماز به طرف معامله زنگ میزنه و برای فرداشب قرار میزارن سپس به نوچه اش میگه بره محموله را آماده کنن.

افه با رئیسش قرار میزاره و میگه باید تو ۳،۴ روز همشونو دستگیر کنیم وگرنه همه چی میره رو هوا! رئیسش ازش میپرسه نقشه ای چیزی داری؟ افه میگه آره ولی باید بهم کمک کنی. کارتال و روشن وقتی میرسن، روشن ازش میپرسه تو همچین جایی باید دونفری بریم کارتال؟ درسته؟ کارتال میگه نه درست نیست و همان موقع افراد خودش و مسعود به اونجا میان. روشن میگه چجوری فهمیدن اینجاییم؟ کارتال میگه لوکیشن فرستادم، علم پیشرفت کرده داداش و همگی ماسک زده به داخل  میرن و بعد از زدن همه وارد انبار میشن مسعود میگه اینارو چجوری ببریم؟ تو ماشین جا نمیشه که! با ماشین نمیشه برد! کارتال میگه فکر اونجاشم کردم و با بالا رفتن در پارکینگ نیسانی دندنه عقب میاد و تمام محموله مواد کرکماز را بار میزنن و از اونجا میبرن. بایبارس از یکی از نوچه های بایبارس میپرسه فرهانو پیدا کردین؟ او میگه بله بعد از اتفاق دیشب تعقیبش کردن و نزدیک محل قرار شما با نریمان خانم ایستاد و زیر نظرتون داشت از اونجا هم محله خونه یه نفر میمونه که لباس خرس میپوشه، بایبارس میگه یعنی باهم همدست هستن؟ او میگه نه فکر نکنم، حتما گروگان گرفته چون اصلا از خونه بیرون نمیاد و میپرسه بیاریمش پیش شما؟ یا کارشو تموم کنیم؟ بایبارس میگه نه نمیخواد و بهش یه پاکت میده میگه اینو برسونین دستش ولی شمارو نبینه! لیلا چمدان بهار را با خودش داره میبره که هالیده میپرسه داری میری پیش زن دایی؟ لیلا میگه آره میرم اینارم بدم بهش باهاش حرفم بزنم هالیده میگه میشه باهاش حرف بزنی برگرده؟ لیلا میگه اول بزار ببینیم خودمون دوست داریم برگرده یا نه و میره……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا