خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی بچه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی بچه را مطالعه می کنید. سریال بچه (Çocuk) به کارگردان سرکان بیرینجی محصول سال ۲۰۲۰ ترکیه می باشد. این سریال در ۱۸ قسمت ۱۲۰ دقیقه ای به سفارش تلویزیونی دولتی Star ساخته شده که با استقبال زیادی از تماشاگران این شبکه مواجه شده است.

قسمت ۴۷ سریال ترکی بچه
قسمت ۴۷ سریال ترکی بچه

خلاصه داستان سریال بچه

یک مادر بنام آکچا (مروه چاعیران) که خود دختر یک زن فاحشه می باشد به دلیل اینکه برای پسرش زندگی خوبی فراهم کند ، از مادر بودنش دست می کشد او پسرش را به شعله (جیدا آتش) که عروس یک خانواده ثروتمند می باشد می دهد و او به آکچا قول می دهد برای پسر یک عمر مادری کند و نام بچه را افه می گذارد. در حالی شعله این بچه را مثل فرزند خود بزرگ کرده و در حقش مادری می کند اما با بدنیا آمدن فرزند خود همه چیز عوض می شود. در نهایت مادر شوهر او ، آسیه (نازال کسال) نیز رازی دارد که اگر افشا شود زندگی همه زیر رو می شود

خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی بچه

قدیر و بلال برای خرید لوازم کارواش بیرون رفته اند و ابزار دست دومی را قسطی خریداری میکنند و به تعمیرگاه برمیگردند. کمی بعد صاحبخانه حسن با عصبانیت به تعمیر گاه می آید و بخاطر داد و بیداد و دردسر های حسن در محله از او میخواهد که خانه را تخلیه کند. حسن عصبانی میشود و با او بحث میکند و تصمیم میگیرد که دنبال خانه جدیدی بگردد. علی کمال و آسیه در بیمارستان هستند. علی کمال اصرار دارد که حسن مقصر است اما آسیه حسن را بی گناه میداند. ناگهان حال مراد بد میشود و ایست قلبی میکند. دکتر ها برای احیای او می آیند و به سختی او را نجات میدهند. آکچا پیش حسن میرود. حسن ماجرای خانه را به او میگوید و آکچا حسن را دلداری میدهد و میگوید که آنها میتوانند در خانه دیگری به رویاهایشان با افه برسند. سپس شروع به خیال پردازی میکنند. آکچا میگوید که بهتر است دنبال افه بروند تا از دل او در بیاورند.

وقتی آنها به خانه آسیه میروند تنها زینب در خانه است. افه با دیدن آکچا و حسن از آنها فاصله میگیرد و سریع به اتاقش میرود. آکچا به دنبال افه میرود. زینب به حسن میگوید که مراد بخاطر او در مسافر خانه است. حسن کلافه میشود و میگوید که او کاری نکرده است. و سریع به سمت بیمارستان میرود. امینه دوستان حسن را در تعمیرگاه جمع میکند و به آنها درمورد سهم حسن از شرکت و ثروت مادرش میگوید . و از آنها میخواهد که حسن را به گرفتن این سهم راضی کنند. دوستان حسن که کلافه شده اند میگویند که در کارهای او دخالتی نمیکنند. امینه از این که به حرفهای او بهایی نمیدهند عصبانی میشود. حسن به بیمارستان میرسد و علی کمال با دیدن او عصبانی میشود. آسیه سعی دارد آنها را آرام کند. شعله هم در دفاع از علی کمال با حسن بد صحبت میکند. حسن از تغییر موضع شعله متعجب شده و مقابل علی کمال میگوید که شعله هم دست او بوده و خودش بچه اش را به حسن تحویل داده بود.

شعله انکار میکند و علی کمال حسن را از بیمارستان بیرون میکند. دکتر از اتاق مراد بیرون می آید و میگوید که بخاطر ایست قلبی و احیا مراد آسیب دیده و فلج خواهد شد.  همه با شنیدن این حرف شکه میشوند. درخانه آکچا به اتاق افه میرود و کم کم به او نزدیک میشود و افه را نرم میکند. او افه را بغل میکند و راضی اش میکند که همراه او بیرون برود. با این حال افه همچنان صحبت نمیکند. حسن به تعمیرگاه میرود. او صدای ساز خودش را میشنود و وقتی به طبقه بالا میرود افه را مشغول بازی با سازش میبیند و قافل گیر میشود. علی کمال که بشدت بهم ریخته است مشروب میخورد. او که مست شده به سمت تعمیرگاه میرود. او قصد دارد که ضربه ای به زندگی حسن بزند. از ماشین پیاده میشود و جلوی تعمیر گاه بنزین میریزد و آنجا را به آتش میکشد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا