خلاصه داستان قسمت ۴۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۴۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۴۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۴۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

کومرو با دیدن مادرش عصبانی میشه و ازش می پرسه که تو اینجا چیکار می کنی و با عصبانیت ازش می خواد تا از اونجا بره. هاندان مادر کومرو بهش میگه وضعیت خودتو دیدی؟ ببین به چه روزی افتادی! و بهش میگه که همه اینها تقصیر پدرت دوعان هستش و از کومرو میخواد تا پیش او بره. کومرو با عصبانیت بهش میگه من با تو هیچ جا نمیام مثل اینکه باید بهت یادآوری کنم که کی منو پدرمو ترک کرد و رفت! هاندان با خونسردی کامل بهش میگه آره من ترک کردم اما اولین زنی نیستم که شوهرشو ترک کرده و رفته! کومرو مادرش را با عصبانیت بیرون می کند. در خانه، دوعان به ییلدیز می‌گه من از اینکه با چاتای رفت و آمد می کنی و تلفنی با هم صحبت میکنین ناراحتم و به هم میریزم و ازش می خواد تا رابطه شان را جدی کنند ییلدیز که حسابی شوکه شده به دوعان می گه والا خیلی جا خوردم و ازتون می خوام تا کمی بهم مهلت بدین تا فکر کنم، دوعان قبول میکنه.

هاندان سوار ماشینش میشه و از وضعیت کومرو حسابی عصبانیه. دستیارش بهش میگه متوجه شدیم که کومرو خانم در رستورانی مشغول به گارسونی شده هاندان بیشتر حرص میخوره و به دستیارش میگه تا هر چه سریعتر آدرس خانه دوعان را پیدا کند تا به آنجا بروند. اکین به جانر و امیر در خانه‌اش میگه امروز فردی به نام کومرو اومده بود رستوران و فردا به عنوان گارسون مشغول به کار میشه جانر و امیر از شنیدن اسم کومرو حسابی جا میخورن به خودشون میگن امکان نداره که این کومرو همون کومرویی باشه که ما میشناسیم! روانشناس هالیت جان به ییلدیز زنگ میزنه و بهش میگه احتیاج دارم یه جلسه با پدر هالیت جان صحبت کنم و ازش میخواد تا به چاتای خبر بده. ییلدیز قبول میکنه و به خانه چاتای میره و بهش میگه که روانشناس بهم زنگ زد و به من گفت که بهت خبر بدم یه جلسه بری پیشش میخواد باهات تنهایی صحبت کنه چاتای قبول میکنه اندر در همان موقع مدام به چاتای ابراز علاقه میکنه و رابطه شان را خیلی صمیمانه و عاشقانه نشون میده و به ییلدیز طعنه و کنایه میزنه اما ییلدیز هیچ اعتنایی بهشون نمیکنه.

بعد از رفتن ییلدیز چاتای به اتاقش برمیگرده و جانر پیش اندر میره و بهش میگه امروز یه موضوع شنیدم که حسابی شوکه شدم فکر کنم کومرو تو رستوران اکین گارسون شده اندر باور نمی کنه و حسابی جا میخوره و میگه این امکان نداره از طرفی حسابی حرصش گرفته از ییلدیز به خاطر اینکه ازدواجش با دوعان را واقعی نشون میده و بهش اعتماد کامل داره. کومرو حاضر میشه تا برای روز اول کاریش به رستوران بره سپس قبل از رفتنش به ازگی میگه دیگه میتونی بری به همه بگی مخصوصاً به پدرم که من مشغول به کار شدم اونم به عنوان گارسون تو رستوران اکین! دستیار هاندان بهش میگه با تحقیقاتی که کردم فهمیدم که دوعان خان فقط برای حرص دادن کومرو با شخصی به نام ییلدیز ازدواج کرده سپس درباره ماجرای چاتای و کومرو و خیانتشان به ییلدیز واسش تعریف میکنه. هاندان به خانه دوعان میره که او از دیدن هاندان حسابی جا می خورد و ازش می پرسه که تو اینجا چیکار می کنی؟ هاندان به ییلدیز و اسما میگه اگه میشه مارو تنها بذارین می خوام صحبت کنیم سپس بعد از رفتن آنها دوعان را دعوا میکنه و سرزنش میکنه که چرا دخترشو از خانه بیرون انداخته!

دوعان میگه تو اصلا حق نداری درباره زندگی ما نظر بدی تو خودت همون آدمی هستی که ما رو ترک کردی و از یه نفر دیگه باردار شدی و با همان فرد ازدواج کردی دیگه زندگی ما به تو هیچ ربطی نداره. آیسل تمام این حرفارو شنیده و بگوش اسما و ییلدیز میرسونه. هاندان به دوعان میگه دختر من تو ناز و نعمت و لای پر قو بزرگ شده و بهت اجازه نمیدم که بخاطر زن جدیدت با کومرو بد رفتاری کنی دوعان از او کفری میشه و ازش میخواد تا اونجا رو ترک کنه. هاندان قبل از رفتنش بهش میگه به زنت اینو بفهمون که با دختر من در نیافته وگرنه با من طرفه بعد از رفتن هاندان ییلدیز پیش دوعان میره و بهش میگه بهتره کومرو تحت تاثیر حرف ها و رفتارهای مادرش قرار نگیره و به سمت اون کشیده نشه و ازش می خواد تا هر چه سریعتر با کومرو آشتی کنه و به خانه برگردونه. دوعان تو فکر فرو میره و نمیدونه باید چیکار کنه! جانر و امیر به رستوران می روند که با دیدن کومرو به عنوان گارسون حسابی تعجب می‌کنند.

چاتای پیش دکتر هالیت جان رفته که او بهش میگه هالیت جان تو سنی هستش که فضای خانه واسش خیلی مهمه و بهتره برای بهتر شدن حالش و جلوگیری از خیلی اتفاقات با ییلدیز بیشتر وقت بگذرونین و هالیت جان احتیاج داره تا شماها را کنار هم ببینه! چاتای به دکتر میگه واسه خوب شدن پسرم هرکاری می کنم حتی اگه شده دوباره خانواده میشیم! هاندان به دستیارش میگه تا خبرنگارها را بفرسته به رستوران اکین. کومرو با دیدن هاندان و خبرنگارها حسابی عصبانی میشه و ازش میخواد تا اونجا رو ترک کنه! اکین برای نجات از خبرنگارها او را به بخش دیگه ای میفرسته. جانر و امیر پیش هاندان میرن تا باهاش آشنا بشن هاندان از جانر میخواد تا به خواهرش زنگ بزنه و باهاش قرار ملاقات ترتیب بده، جانر هم همین کارو میکنه. مریچ وقتی خبر گارسون شدن کومرو را میخونه شوکه میشه و به دوعان این موضوع را اطلاع میده دوعان عصبانی میشه و میگه این زیر سر هاندانه و با عصبانیت آنجا را ترک می کنه.

اندر موقع رفتن از شرکت صدای مریچ را میشنوه که با دوستش در حال تلفنی صحبت کردن و بهش میگه که دوعان به خاطر او یه نفر را اخراج کرده و این چیز خیلی کمی نیست و ازش میخواد تا شب برایشان غذا بفرستد که با همدیگه شام بخورند و احساس دوعان را بفهمه. اکین کومرو را پیش خودش برده و او را دلداری میده از طرفی چتین به همراه دوعان به طرف خانه اکین میرن. ییلدیز از مادرش می خواهد تا با پیج فیکش زیر پست ها کامنت بزاره تا نظر همه نسبت به ییلدیز جلب بشه و دنبال شوندگانش بیشتر بشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا