خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۴۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۴۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۴۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

صنم با دنیز در کافه حسابی گپ میزنن و باهمدیگه میگن و میخندن. دنیز به صنم میگه پرنس نداری؟ تو مجلس تنهایی میرقصیدی! صنم ازش میخواد تا وارد این بحث نشن اونم قبول میکنه سپس نازان به دنیز زنگ میزنه و میگه من دیگه باید برم و خداحافظی میکنن. دستیار آرمان خان پیش یه مرد تو ماشین میره و میگه نازان ۲۰ میلیون خواسته مطمئنم با نصفشم راضی میشه فقط کافیه یخورده از آرمان خان بیشتر بگین سپس اون مرد بعد از گرفتن پرونده بدون هیچ حرفی میره. ییلدریم و آزرا وارد خانه میشن که سرگن و بچه هاش میان و میگن سورپرایز اما با دیدن ییلدریم جا میخورن آزرا میپرسه مگه نمیخواستین برین سینما؟ سرگن میگه وایسادین غذای مورد علاقه تو درست کردیم ماهی که سورپرایز بشی! میرای با طعنه میگه ولی چون نمیدونستیم اونم میاد ۵تا درست کردیم ییلدریم میخواد بره که آزرا میگه بمون حرف بزنیم سرگن هم باشه سپس به میرای میگه بره کیک بگیره تا خصوصی باهم حرف بزنن. صنم حسابی مست کرده و با یه نفر که کنارش نشسته درد و دل میکنه اون زن کلافه میشه و میگه میتونی بری پیش مشاور و دکتر درد و دل کنی! صنم میگه ازشون خوشم نمیاد هی میرن تو بچگی! اون دختر با کلافگی از اونجا میره، صنم با یه مرد که اونجا نشسته میخواد حرف بزنه که او هم بهش میگه با اون خانم هم عقیده ام ما نمیایم اینجا که به درد و دل های تو گوش کنیم. ییلدریم درباره طلاق بهشون میگه که سرگن میگه من تا الان فقط به خاطر تو بچه تو شکمت سرپا مونده بودم و شروع میکنه به مظلوم نمایی و در آخر میگه با طلاق توافقی موافقم ییلدریم خوشحال میشه اما آزرا میگه نه نمیشه الان تو این موقعیت نمیتونم، الان سلامتیت از هرچیزی مهمتره! ییلدریم جا میخوره و کلافه میشه سپس سعی میکنه بهش بفهمونه که داره دروغ میگه و نقش بازی میکنه.

آزرا عصبی میشه و میگه چی داری میگی؟ من خودم دیدم آزمایشاشو باهاش رفتم دکتر بهم گفت جریانو! من به خاطر فوت پدرم داغون شدم دید منو، اونقدرم پست نیست که با اون حالم بازم همچین دروغی بگه بهم! سپس در آخر بهش میگه من فعلا نمیخوام طلاق بگیرم ییلدریم کلافه میشه و سرگن خوشحال. صنم وقتی به خانه برمیگرده با مادرش دعوا و بحث میکنه که چرا وقتی میدونسته پدرشون داره میمیره و رفتنیه ازشون مخفی کرده گونش هم با شنیدنش شوکه میشه و میپرسه که حقیقت داره؟ چولپان میگه فقط نمیخواستم ناراحت نشین و گریه میکنه صنم میگه بسه! چرا همیشه به جای ما تصمیم میگیری؟ چولپان میگه حالا میفهمیدین میخواستین چیکار کنین؟ جلوشو میگفتین؟ گونش با عصبانیت میگه اگه این کارو نمیکردی حداقل میتونستیم بیشتر باهاش وقت بگذرونیم و خاطره بسازیم! سپس به اتاق هایشان میرن. فردای آن روز آرمان با نازان قرار میزاره و میگه اومدم بهتون پیشنهاد ۱۰ میلیون بدم اما نازان قبول نمیکنه آرمان بهش میگه اگه قبول نکنی کل دفتر حقوقیمو متمرکز میکنم رو همین پرونده میدونی که چقدرم وکیل دارم قشنگ یه ۴ سالی معطلش میکنم تازه یه خرج زیادیم واسه وکیل میوفتی ولی اگه الان قبول کنی مستقیم تو حسابته آنها سر قیمت چک و چونه میزنن که در آخر ۱۰ میلیون و ۳۱۰ هزار لیر به توافق میرسن. آرمان بهش میگه فردای ای عقد قرارداد تو دفترم منتظرتونم و میره. بعد از رفتنش همون دستیارش به اونجا میره و به نازان میگه پیشنهادی که دادن را قبول نکن به جاش با رئیس من قراردادو ببند با همون ۲۰ میلیونی که میخواستی نازان خوشحال میشه که او بهش میگه ولی نباید کسی از این موضوع بویی ببره فردا جوری میری که انگار میخوای با خود آرمان خان قرارداد را بنویسی سپس بلندش میکنه تا ببرتش پیش رئیسش.

صنم در حال رد شدن از جلوی یه فروشگاه هست که با دیدن یه دستبند یاد دستبندی می افتد که وورال واسش خریده بود می افتد و به داخل فروشگاه میره. او با دیدن اون دستبند از نزدیک تصمیم میگیره تا بدزدتش. او در یه موقعیت پیش اومده اون دستبندو تو کیفش میزاره و از اونجا میخواد خارج بشه که یکدفعه نگهبان جلوشو میگیره و کیفشو میخواد بگرده. صنم اول انکار میکنه ولی اما بعدش تسلیم میشه. سرگن و آزرا در حال بدرقه بچه هایشان هستن که یه نفر به آزرا زنگ میزنه و کاری که صنم کرده را بهش میگه او شوکه میشه و با سرگن به طرف اونجا راهی میشن. ییلدریم با یالین در حال دیدن فیلم عروسی هستن که اونجا دعوای فاروق و سرگن از چشمای ییلدریم دور نمیمونه سپس با کمی فکر و درنگ کردن متوجه میشه که با پرونده پزشکی فاروق مظلوم نمایی کرده و آزرا را بازی داده سپس فیلمو میگیره و پیش یکی از دوستاش که کارش مونتاژ فیلم است میره و ازش میخواد تا فردا ظهر بهش تحویل بده که آزرا از طلاقش منصرف نشه. آرمان به دفتر میره و به چولپان میگه که با نازان حرف زده و با ۱۰ میلیون ۳۱۰ هزار راضیش کرد چولپان میگه این رقم از سهمم بیشتره! آرمان میگه فقط اینجوری شرش از اینجا کم میشد چولپان میگه در ازاش نصف سهممو میزنم به نامت اعتراضم جایز نیست آرمان قبول میکنه. آزرا و سرگن به اونجا میرن و به صنم میگن که نگران نباش حتما سوء تفاهمی پیش اومده! صنم میگه نه اشتباهی نیست واقعا این کارو کردم! آزرا جا میخوره و نیمدونه چی باید بگه که سرگن صاحب اون فروشگاه را صدا میزنه تا باهم حرف بزنن..…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا