خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci را مطالعه می کنید، با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی یوسق پیرحسن و نویسندگی نرمین ییلدیریم در ژانری درام ، مهیج ، ماجراجویی ساخته شده است. اسم انگلیسی این سریال Perfect tenant و محصول سال ۲۰۲۲ می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ دیلان چیچک دنیز، سرکای توتونچو، ملیسا دونگل، اوزلم توکاسلان، روحی ساری، بیتی انگین، دنیز چنگیز، اموت کورت، نیلسو یلماز، رامی نارین، اومو پوتگول، آلپتکین سردنگچتی، حسن شاهین تورک و …

قسمت ۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص
قسمت ۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص

خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص

مونا با باز کردن پاکت میبینه عکسی از عمو مظفر روی زمین است که با خودش میگه تو کی هستی؟ و از راهرد پایین میره تا ببینه با کی روبرو میشه و کی اون پاکتو انداخته اونجا که با مادام روبرو میشه. او ازش میپرسه چی شده؟ مونا میگه کسیو ندیدین تو راهرو؟ او میپرسه واسه چی؟ مونا میگه منتظر یه بسته بودم خواستم از دستم در نره. سپس به خانه برمیگرده و به طرف اتاق یعیوب میره و با رفتن به یه اتاق میبینه اتاق چاپ عکس داره تو اون عکسها عکس همان ماسکی که عمو مظفر رو سرش گذاشته بود را هم میبینه و تعجب میکنه که همان موقع یعقوب که حمام بود به اونجا میره و میگه اینجا چیکار میکنی؟ مونا بعد از کمی من من کردن میگه من داشتم دنبال تو میگشتم! یعقوب میگه من؟ مثلا پیدام میکردی میخواستی چیکار کنی؟ و نزدیکش میشه که مونا دست و پاشو گم میکنه و میگه شام، خواستم ببینم تو هم گرسنه هستی یه چیزی باهم بخوربم یعقوب میگه آهان پس قوانین هم خانه ای کنار گذاشته شده؟ سپس میگه من لباس بپوشم تا بیام البته باید برم پارتی ولی قبل به چیزی میخورم باهات سپس مونا سریعا از اونجا میره. وقتی یعقوب میره سالاد درست کنه تو همین حین مونا از خانه بیرون میره تا گوشت بخره. وقتی برمیگردن باهمدیگه گوشت هارو د ست میکنن که یعقوب بهش میگه من بعد از شام میرم پارتی تو نمیای؟ خوش میگذره ها! مونا با عصبانیت میگه نه نمیام برو خوش بگذره یعقوب بعد از چند دقیقه دوباره میپرسه که مونا با عصبانیت بهش میگه نه یعقوب میگه باشه تو به اعصاب خودت مسلط باش! یه پیام برای مونا میاد که گفته بره اون پارتی تا باهاش روبرو بشه مونا از یعقوب میپرسه کیا هستن تو پارتی؟ یعقوب لبخند میزنه و میگه بچه هان خوش میگذره اگه عصبی نمیشی واسه آخرین بار ازت میپرسم که میای؟ مونا تایید میکنه و میگه میام.

انها باهم به مهمونی میرن و مونا به تک تک اونا با دقت نگاه میکنه تا ببینه مورد مشکوکی هست یا نه. تو اون مهمونی دختر همسایه را میبینه و با عصبانیت بهش میگه  تو اینجا چیکار میکنی؟ اون دختر میگه به نظرت دارم چیکار میکنم؟ مونا میپرسه تو واسم پیام فرستادی؟ اون دختر از رفتار عجیب جا میخوره و میره. دوست یعقوب ازش میخواد مونارو بهش معرفی کنه که یعقوب میگه نه لازم نیست مونا از پنجره به پنجره خانه روبرویی که اتاق خودش هست نگاه میکنه و اون مرد را با ماسک میبینه که دستبند مونا در دستشه. مونا جا میخوره و با ترس و عجله به طرف اتاقش راهی میشه اما وقتی میرسه به اتاق کسیو اونجا نمیبینه سپس با گریه و ترس میگه دارین منو دیوونه میکنین! یعقوب به اونجا میره و میگه چیشد مونا؟ حالت خوبه؟ مونا میگه میشه تنها باشم؟ یعقوب میگه آره فقط دیدم با عجله اومدی ترسیده بودم گفتم بیام حالتو بپرسم ببینم چجوری همه چی خوبه؟ مونا میگه فقط میخوام تنها باشم سپس رو تختش میشینه و میگه نمیتونم نفس بکشم! سپس شروع میکنه سخت نفس کشیدن که یعقوب کنارش میشسنه و میگه دراز بکش یخورده استراحت کن اما مونا میگه اینجا چجوری بخوابم؟! نمیتونم باید از اینجا برم، یعقوب میگه کجا؟ کجا میخوای بری؟ سپس ارومش میکنه و میگه الان میگیری میخوابی و من هیچ جا نمیرم همینجام، سپس شروع میکنه یه تعریف کردن خاطره اش که وقتی صدایی از مونا نمیشنوه متوجه میشه خوابش برده و از اونجا میره. فردای آن روز به مونا که از خواب بیدار شده میگه بهم یه کمکی میکنی؟ طبقه پایین جلسه گذاشته آقا جنید میشه از طرف ما هم تو بری؟  مونا مخالفت میکنه و میگه نه اما در آخر قبول میکنه که بره.

مونا به جلسه ساختمان میره که همه درباره مشکلات ساختمان حرف میزنن اون موقع شوهر یکی از اهالی ساختمان به مونا میگه شماره ات را بده تو گروه ساختمان اددت کنم مونا شروع میکنه بلند بلند شماره اش را گفتن که اون مرد یهو میگه من که ادمین نیستم نمیتونم انگار اددت کنم همان لحظه برای مونا در فضای مجازی فیلمی فرستاده میشه مونا با دیدن اون فیلم که لحظه درگیریش با اون مرد ماسک زده هست جا میخوره و میترسه سپس به همه ی اونا نگاه میکنه اما چیزی دستگیرش نمیشه. وقتی به اتاقش برمیگرده سریعا به لیلا زنگ میزنه و میگه لیلا مدرک هم هست امروز تو جلسه ساختمان شماره ام را به یکی از اهالی دادم و بعد از چند دقیقه فیلم اون شبو یکی برام فرستاد! لیلا میگه خوب کدومشون دستش گوشی بود؟ مونا میگه نمیدونم کار کدومشونه چون وقتی داشتم شماره ام را میگفتم با صدای بلند گفتم و همشون شنیدن و البته همشونم سرسون تو گوشی بود کاملا دقت کردم بهشون لیلا ازش میخواد بره استراحت کنه و بخوابه تا اینکه بعدا ببینن چیکار کننمونا قبول میکنه که لیلا بهش میگه میخوای چیکار کنی الان؟ مونا میگه چیزی که خودت خواستی انجام بدم به بازی ادامه میدم!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مستاجر بی نقص

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا