خلاصه داستان قسمت ۵۰ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۰ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۵۰ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۵۰ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۵۰ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

ییلدیز وقتی دوعان و مریچ را در اون وضعیت میبینه با حرص میگه ببخشید مثل اینکه مزاحمتون شدم و سریع از اتاق بیرون میاد. دوعان از این کار مریچ عصبانی میشه و به دنبال ییلدیز میره و سعی میکنه تا جلوشو بگیره تا باهاش صحبت کنه اما ییلدیز اعتنایی نمی کنه و از شرکت بیرون میره. دوهان مریچ را سرزنش میکنه و بهش هشدار میده که من متاهلم بهتره پاتو از گلیمت درازتر نکنی و تو فقط دوست دختر من هستی همین و بس! مریچ ناراحت میشه و ازش عذرخواهی میکنه و از اتاقش بیرون میاد. اندر که از لای در اتاقش به صورت پنهانی آنها را میدید خوشحال میشه. چاتای در خانه با هالیت جان سرگرم است و در حال بازی کردنه که سادایی بهش میگه آقا من یه حسی بهم میگه دوباره شما و خانوم آشتی میکنین و دوباره یه خانواده میشین چاتای بهش میگه باید ببینیم چی پیش میاد سادایی ییلدیز و من واسه پسرمون هرکاری میکنیم سپس چاتای به ییلدیز زنگ میزنه و بهش میگه که تصمیم گرفته هالیت جان را به شهربازی ببره و بهش پیشنهاد میده تا اون هم باهاشون بیاد، ییلدیز قبول میکنه و چاتای بهش میگه تا سوئیچ ماشینشو به سادایی بده و با ماشین چاتایی برن.

ییلدیز از اونجایی که از دستت دوعان حسابی عصبانیه قبول میکنه. سادایی بعد از رفتن چاتای و ییلدیز به سمت خانه دوعان میره و سوئیچ ماشین را به آیسل میده و بهش میگه که ییلدیز خانوم با آقا با همدیگه هستند و رفتن بیرون. آیسل سریع خبر را به اسما میده و او حسابی عصبانی و کفری میشه و به ییلدیز زنگ میزنه تا بپرسه که کجاست و دلیل این کارش چیه؟ او بهش میگه وقتی به خانه برگشتم بهت توضیح میدم. اندر با هاندان در کافه قرار میزاره و با خوشحالی بهش میگه نقشه ای که کشیده ام خوب پیش رفته الان ییلدیز اعتمادش نسبت به دوعان خراب شده سپس بهش میگه که من همچنان روی مریچ کار می کنم تا پا پس نکشه. هاندان به رستوران پیش کومرو میره و باهاش صحبت میکنه تا راضیش کنه که باهم دیگه به جایی برمن از طرفی چتین به دوعان اطلاع میده که ییلدیز به خونه هنوز نرفته دوعان بهش زنگ میزنه و ازش میپرسه که کجاست ییلدیز میگه که با چاتای و پسرشون هالیت جان به شهربازی رفتن دوعان کلافه میشه و ازش میخواد تا بهش فرصت بده تا بهش همه چیزو تعریف کنه اما ییلدیز با حرص میگه اتفاقی که نیافتاده! ما اصلاً باهم زن و شوهر واقعی نیستیم!

و تلفن قطع میکنه. دوعان حسابی عصبانی و کلافه میشه که چاتای از هر فرصتی استفاده میکنه که به ییلدیز نزدیک بشه هاندان کومرو را به خانه میبره و بهش میگه دیگه نمیخواد تو رستوران کار کنی از این به بعد تو این خونه بمون اما کومرو ازش میخواد تا دیگه نزدیکش نشه و از اون خانه بیرون میاد. مریچ با عصبانیت به سمت خانه اندر میره و بازخواستش میکنه که چرا اون دروغ هارو بهش گفته؟ اندر میگه من دروغ نگفتم دوعان به خاطر اینکه ییلدیز اونجا بود اون جوری باهات برخورد کرد وگرنه اون هنوز که هنوز تو رو دوست داره و بعدا حتما به سمتت میاد. توی شهربازی ییلدیز ناخواسته در حین بازی کردن توپی به سمت چپ صورت چاتای میزنه که چاتای بزرگنمایی میکنه و میگه چشمم آسیب دیده و سریعاً به سمت بیمارستان میرن. دکتر بهش میگه که چیز خاصی نشده اما او از دکتر می خواد تا کمی پیاز داغش را زیاد کنه تا اینجوری بهم نزدیک بشن و دوباره با هم خانواده بشن اما دکتر قبول نمیکنه آنها بعد از بیمارستان به خانه های خودشان می روند.

ییلدیز وقتی به خانه میره سریعاً به اتاقش میرود دوعان پیشش میره تا باهاش صحبت کنه اما ییلدیز بهش میگه نمیخواد چیزی بشنوه و او را از اتاقش بیرون میکنه. بعد از رفتن دوعان اسما به اتاق ییلدیز میره و ازش ماجرارو میپرسه ییلدیز نیز ابتدا ماجرای مریچ و دوعان را در شرکت برایش تعریف میکنه اسما بهش میگه من اصلا باور ندارم که بین دوعان و مریچ احساس و رابطه ای باشه و او را سرزنش میکنه که دوباره با چاتای بیرون رفته اما ییلدیز بهش میگه که فقط برای بچه بوده نه چیز دیگه ای! مریچ به چاتای زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره. او بهش میگه که از دست اندر حسابی عصبانیه چون بازیش داده و ماجرا را برایش تعریف می کند چاتای بهش میگه همچین هم این اتفاق برای تو بد نیست اینجوری ییلدیز سریعا از دوعان جدا میشه و دوعان واسه خودت میمونه! آخر شب دوعان پیش ییلدیز میره و ماجرا را برایش تعریف می کند و همان موقع به مریچ زنگ میزنه و ازش میخواد تا به اونجا بیاد و همه چیز را خودش برای ییلدیز تعریف کنه بعد از قطع تماس.

مریچ که پیش چاتای بود با پیشنهاد چاتای به خانه دوعان نمیره تا اینجوری ییلدیز صحبت های دوعان را باور نکنه. دوعان با کلافگی به ییلدیز میگه هر جور که شده من مریچ را پیشت میارم تو خودش واست توضیح بده و باور کنی که چیزی بین ما نبوده و نیست! اکین به کومرو پیشنهاد میده تا برای شام به رستوران بروند آنها وقتی به رستوران می رسند با هاندان روبرو میشن کومرو از اکین دلخور میشه و ازش میپرسه که چرا همچین کاری کرده؟ اکین بهش میگه من این کارو کردم تا هاندان را حرص بدی منم کمکت می کنم. کومرو از این ایده اکین خوشش میاد و سر میز شام با هاندان مینشینند و تمام مدت کومرو به هاندان طعنه و کنایه میزنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا