خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۵۰ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۵۰ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۵۰ سریال ترکی اوچ کوروش

چتین دنبال افه میره و میگه چیشد تعریف کردن از کارتال هم ممنوعه؟ افه میگه نه اگه دوست داری برو بگو بهش که میخوایم بندازیمش تو زندان بگو تا در جریان باشه! چتین میگه نه لازم نیست میرم ملاقاتش. افه چشمش به لیلا می افتد و به چتین میگه تو برو و دنبال او می افتد. تو راه عکس پخش شده نریمان با بایبارس را میبینه و ازش عکس میگیره. کارتال از نریمان میپرسه این تویی و اونی که کنارته بایبارسه و با عصبانیت میگه این چیه؟ لیلا از راه میرسه و میگه اینا چیه؟ اینجا چخبره؟ کارتال میگه زوری کنارش ایستادی نه؟ نریمان میگه نه هیچ زوری در کار نبود. هالیده و شاهین تو حیاط میان و میگن اینجا چخبره؟ نریمان میگه من اینو از قبل میشناختم و شروع میکنه دست و پا شکسته یه چیزهاییو تعریف کردن که کارتال میگه بعد از اون اتفاق ها دست تو دست این مرد شدی؟ نریمان میخواد توضیح بده اما کارتال میگه دیگه نمیخوام چیزی بشنوم درم اونجاست. نریمان با گریه میگه داری از خونه بیرونم میکنی پسرم؟ کارتال با عصبانیت میگه من پسر تو نیستم دیگه عمه ای به اسم نریمان ندارم اینجا هم خونه من و خانواده ام هستش جایی واسه خیانت کارها نداره و به همه میگه درو قفل کنین و برین تو. نریمان با درماندگی لیلارو میبینه و میگه تو فقط منو درک میکنی لیلا. دیدی چیا بهم گفت؟ لیلا با گریه میگه این بابای بچته؟ گفتی فقط این میدونه بچه ات کجاست بابای اون بچه بایبارسه؟ نریمان گریه اش میگیره و لیلا به داخل میره. افه از پشت دیوار همه ی حرف هارو میشنوه. نریمان از اونجا میره که یکی از افراد محله میگه کجا میرین تنهایی؟ بزار منم باهات بیام الان کارتال میگه چرا عمه منو تنها گذاشتین! نریمان گریه میکنه و میگه نمیگه و میره. فرهان با خوشحالی نوشیدنی واسه خودش و عزت میریزه و میگه امروز عیده منه گفتم اگه کارتال بفهمه نمیبخشه ماجرارو فهمید و نبخشید.

اون مرد نریمان را تعقیب میکنه و میبینه که نریمان تو ایستگاه اتوبوس نشسته. بایبارس جلوی ایستگاه می ایستد و برای نریمان در ماشینو باز میکنه و میگه ایندفعه خانواده و بچه خودتو انتخاب کن نریمان سیلی تو صورتش میزنه و سوار ماشین میشه و اون مرد تمام ماجرارو میبینه. لیلا کنار دریا نشسته که یکدفعه افه کنارش میشینه و لیلا میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ افه میگه گفته بودم تنها بری بیرون خودم میام مراقبتم لیلا میگه با اینکه هیچی دیگه بینمون نیست؟ افه تایید میکنه. لیلا میگه خوبه امشب فهمیدم که بین ما نمیتونه چیزی باشه چون اگه باشه آینده ام میشه مثل عمه ام. افه با کلافگی میگه تو الان منو با بایبارس یکی میدونی؟ لیلا میگه نه از اون لحاظ! تو کارتالو بندازی زندان وضعیتم میشه مثل عمه ام سپس ازش میپرسه چرا این عکسو برداشتی؟ افه میگه واسه اینکه بدونم بایبارس چه شکلیه، لیلا میگه خوبه پس امکان داره دنبال بایبارس بیافتی و دیگه کارتالو ول کنی! افه میگه کارتال و بایبارس هیچ فرقی ندارن واسم. لیلا عصبی میشه و میگه تو واقعا کارتالو با بایبارس یکی میدونی؟ افه با خونسردی میگه چطور تو منو باهاش یکی میدونی! سپس راهی خانه میشن. بایبارس نریمان را به خانه اش میبره و بهش میگه خوش اومدی بیریجیک و اتاق مهمان را بهش نشون میده. سپس ازش میپرسه میترسی؟ نریمان نگاهش میکنه که بایبارس میگه نمیترسی! چون میدونی تو این دنیا فقط به تو ضرر نمیرسونم. هالیده و کونیالی در حال تمیز کردن حیاطن که عمو حسنی به اونجا میاد. او به اتاق کارتال میره و ماجرارو بهش میگه کارتال عکسو نشون میده و میگه این یارو نبود؟ عمو حسنی تایید میکنه که کارتال بیشتر بهم میریزه و بعد از رفتنش نوشینی میخوره و شیشه اونو میشکونه.

فردای آن روز سر میز صبحانه شاهین میپرسه میشه به ما هم بگی ماجرا چیه؟ قاتل هنوز بیرونه عمه را بیرون کردی! کارتال میگه نگرانش نباش یه نفر مراقبشه. کارتال به لیلا میگه دیشب سوار ماشین اون شده لیلا جا میخوره و میگه یعنی هنوز باهم رابطه داشتن؟ کارتال میگه وقتی ۵ دقیقه بعد سوار اون ماشین شده یعنی چی؟ شاهین با کارتال سر نریمان دعوا میکنه و میگه قرار نیست تو درباره همه تصمیم بگیری! کارتال تو گوشش میزنه و میگه هروقت تونستی یه تنه رو پای خودت وایسی و یه خانواده را بگردونی اونوقت وایسا جلو روم رجز بخون! و از خونه بیرون میره. شسو ازش میپرسه دیشب چه اتفاقی افتاده؟ کارتال میگه فرهان چشممو باز کرد دوباره سپس بهش میگه مراقب لیلا باشه. آزاده اونجا میاد و با کارتال میرن سر قرار با کرکماز تو رستوران بهار. چتین به افه میگه کارتال و آزاده رفتن سریع برو سمت رستوران بهار اما افه میگه تو خودت تنها برو منم میرم اداره پیش رئیسم تا  نقشه را پیش ببریم. نریمان سراغ پسرشو از بایبارس میگیره و بهش میگه من نیومدم اینجا با تو بمونم اومدم تا بچمو ببینم. بایبارس میخواد از خونه بیرون بره که نریمان میگه کجا؟ بایبارس میگه برم بچتو بیارم. بایبارس با یه نفر قرار میزاره و میگه پیداش کردی؟ اون مرد میگه نه فعلا سپس درباره ماجرای گیر نیوفتادن کرکماز هم میگه یه جای کار میلنگه نمیدونم کی داره این نقشه را پیش میبره و یه مشکلی هست. کرکماز به همراه آزاده و کارتال به رستوران بهار میرن که بهار با دیدن کارتال جا میخوره. کرکماز پول نصف اون موادو واسه کارتال آورده که کارتال میگه مشکل من پول نیست من پول نخواستم کرکماز میگه پس چی میخوای؟ کارتال میگه من نصف کل کاراتو میخوام کرکماز میخنده و میگه تو در حدی نیستی که با من شریک بشی! آزاده میگه ولی من هستم کرکماز میخنده و میگه حدس میزدم. بهار تمام حرف های آنها را میشنوه و حرص میخوره. کارتال و آزاده از اونجا میرن و بهش میگن که بیشتر فکر کنه تا گیر پلیس نیوفته. موقع رفتن بهار به کارتال میگه اینا تورو قورت میدن ازت سوء استفاده میکنن اما کارتال اعتنایی نمیکنه و برگه ای بهش میده و میگه امضاءش کن و به وکیلت بده و از اونجا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا