خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۵۰ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی بوی توت فرنگی

آسلی ماجرا را برای بوراک تعریف میکند. بوراک میگوید که آنها باید زودتر در مورد رابطه شان با خانواده ها صحبت کنند. او سپس ماجرای آمدن غنی را به آسلی میگوید. آسلی از بوراک قول میگیرد که سراغ غنی نرود. بوراک قبول میکند، اما بعد از اینکه آسلی را به کافه می رساند، با غنی تماس میگیرد و با او برای شب قرار میگذارد و از او میخواهد که کسی همراهش نباشد. غنی قبول میکند. آسلی در کافه اتفاقات اخیر را برای غنچه تعریف میکند. غنچه به او از گذشته یادآوری میکند و از روزهایی میگوید که آسلی عاشق ولکان بود و همیشه منتظر بود تا او را در قنادی ببیند. ولکان که همان لحظه وارد کافه شده، حرفهای غنچه را می شنود. آسلی با دیدن ولکان هول می شود. ولکان ذوق میکند و با اشتیاق جلو می آید و دست آسلی را میگیرد. همان لحظه بوراک از راه می‌رسد و با دیدن این صحنه طاقت نمی آورد و از ولکان میخواهد که دست عشقش را رها کند. سپس به او میگوید که آنها مدتیست که با هم دوست هستند. ولکان چیزی به روی خودش نمی آورد و به آنها تبریک میگوید، و میگوید که برای صحبت در مورد ادا پیش آسلی آمده بود. او سپس سوار ماشین می شود و از اینکه آسلی ابتدا مال او بوده، حسرت میخورد و میخواهد که دوباره مال او باشد.

چایلا پیش توچه می رود و می‌گوید که آسلی را در دانشگاه راحت نمی‌گذارد و نقشه های زیادی برای او دارد.
اردم در کافه، بوراک را کنار میکشد و پیشنهاد میدهد که با هم قرار پیکنیک بگذارند تا دخترها را خوشحال کنند. بوراک نیز قبول میکند. بعد از رفتن بوراک، باشاک به مغازه می آید و سفارش تعداد بالایی از شیرینی های آسلی را میدهد. او سپس سفارش یک کیک نامزدی برای هفته آینده نیز میدهد. آسلی و غنچه از این قضیه خوشحال می شوند. بوراک پیش ولکان می رود تا در مورد آسلی صحبت کند. ولکان میگوید که آسلی برای او فقط یک دوست است و تا قبل این صرفا بخاطر اینکه بوراک زودتر به رابطه شان اعتراف کند، نشان می‌داده که به آسلی علاقه دارد. بوراک حرفهای ولکان را قبول میکند. او سپس میگوید که شب قرار است پیش غنی برود. ولکان اصرار دارد تا همراه بوراک برود، اما بوراک قبول نمیکند. الچین که به ماجرای نقاشی کشیدن چایلا شک کرده است، با آسلی تماس میگیرد و از او میخواهد که بابت مسابقه به شرکت برود. وقتی آسلی به آنجا می رود، الچین از او میخواهد که طرح مسابقه را مقابل او نقاشی کند. او با دیدن طرح مطمئن می شود که چایلا طرح آسلی را دزدیده است. او چک مبلغ جایزه مسابقه را به آسلی میدهد، اما آسلی قبول نمیکند و میگوید که موقعیت و پیروزی او برایش مهمتر بوده است. الچین از او میخواهد که این ماجرا به‌خاطر آبروی شرکت پیش خودشان بماند و از آسلی معذرت خواهی میکند. شب، بوراک سر قرار با غنی می رود، اما غنی بر خلاف قرارشان تنها نمی آید. آنها قصد کتک زدن بوراک را دارند اما همان لحظه ولکان از راه می‌رسد و با آنها درگیر می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا