خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران

بچه ها وقتی به خانه برمیگردن همگی تو حیاط نشستن و ماجرارو برای شنگول و اورهان تعریف میکنند. اورهان با عصبانیت میگه آخه چرا دروغ گفتین؟ آیبیکه و آسیه ناراحت و پشیمان نشستن و گریه میکنن. شنگول غر میزنه و میگه آفرین واقعا دیگه دروغم که میگین! سپس به آسیه میگه فکر میکردم تو عاقلی از این بازیا درنمیاری نگو اشتباه فکر میکردم! آیبیکه میگه آسیه نمیخواست بیاد از همون اول مخالف بود من اصرار کردم اورهان با عصبانیت میگه آفرین دخترم واقعا آفرین! اوگولجان میگه مگه پول نداشتین؟ واسه چی واسه پول درآوردن رفتین همچین جایی؟ آیبیکه میگه من میخواستم گوشیمو عوض کنم آسیه هم وقتی فهمید عمر کلاساش کنسل شده میخواست پول اجاره خونه رو دربیاره، آسیه و آیبیکه عذرخواهی میکنن و میگن دیگه همچین جایی نمیریم. ملیسا و دوروک به سر میز شام میرن که ملیسا میگه آخجون بورک! دوروک میگه آره ولی تو نباید بخوری یادت که نرفته تو با قدیر بهم زدی و الان تو دوران افسردگی هستی پس نباید غذا بخوری! ملیسا میگه یعنی بورک نخورم؟ دوروک میگه میل خودته ولی من واست بورک میارم که بخوری ملیسا خوشحال میشه. نباهت و آکیف سر میز میان که ملیسا میگه من که میل ندارم نمیخورم آکیف و نباهت تعجب میکنن. وقتی ملیسا به اتاقش میره آنها از دوروک میپرسن که چیشده او میگه با دوست پسرش تموم کرده میخواستین حالش چطور باشه؟ نباهت میگه تو هم میدونستی؟ دوروک میگه نه ولی از رفتارهاش و اینکه امروز تو مدرسه گریه میکرد فهمیدم و بورک برمیداره و میره تو اتاقش. دوروک بورک هارو به ملیسا میده و میگه بیا بخور آنها با شنیدن صدای آنها میفهمن که حرف هایشان را باور کردن. هاریکا به دوروک پیام میده که میخوام ببینمت و ازش میخواد جلوی در خانه بره. دوروک میگه چیشده اومدی اینجا؟ اگه میخوای درباره اون عکس چرت و پرت بگی برو حوصله تو ندارم. هاریکا میگه نه اومدم بگم میدونم کار کی بوده ولی یه شرط دارم اونم این که گوشی تولگارو واسم بیاری  دوروک قبول میکنه که هاریکا میگه تولگا، زیر سر تولگا بوده حتی وقتی داشت عکسو منتشر میکرد من کنارش بودم!

دوروک با قدیر، عمر و اوگولجان به طرف خانه تولگا میرن. وقتی میرسن او با دیدن اونا لبخند میزنه و میگه چیشده؟ اومدین به حسابتون بریزم؟ قدیر جلو میره و باهاش حرف میزنه و با سوال هایی که میپرسه ازش اعتراف میگیره در این حین دوروک پنهانی گوشیشو برمیداره. تولگا خودش میگه که همش یه بازی بوده تا آسیه و آیبیکه را بدنام کنم نمیدونین چقدر حال کردم که نقشه ام گرفت انگار تمام چربی های بدنم سوخت. اوگولجان یواشکی ازش فیلم میگیرد و از آنجا میرن. اوگولجان به دوروک میگه چرا گوشیشو برداشتی؟ دوروک میگه نمیدونم هاریکا گفت واسم بیار حتما اونم تهدید کرده با چیزی دیگه اوگولجان گوشیو میگیره تا خودش بهش تحویل بده دوروک قبول میکنه. اوگولجان به دم در خانه هاریکا میره و میگه یعنی این تو چیه؟ سپس صفحه چتش با هاریکارو میخونه و متوجه ماجرا میشه سپس گوشیو به هاریکا میده او وقتی میفهمه که ماجرارو فهمیده ازش میخواد به کسی چیزی نگه و میگه همه بهم پشت کردن تو هم که ازم دست کشیدی خیلی تنها شدم ترسیدم عمر مادرمو هم بگیره اوگولجان که احساساتی شده قبول میکنه که به کسی چیزی نگه هاریکا بغلش میکنه و تشکر میکنه سپس گونه اش با می بوسد و میگه دوست دارم و میره. فردای آن روز هاریکا از خواب بیدار میشه که سر و صدایی اضافه میشنود سپس بیرون میره تا ببینه چیشدهو ها یکا افرادشو میبینه که دارن وسایلشونو جابه جا میکنن او از مادرش میپرسه اینجا چخبره؟ چیشده؟ سوزان گریه میکنه و میگه بدبخت شدیم دخترم! و ماجرای ورشکستگیشونو میگه که چیزی تو دستشون نمونده هاریکا شوکه میشه و با عصبانیت میخواد جلوی اونارو بگیره اما در آخر در آغوش مادرش گریه میکند.

دوروک سر کلاس میره و به بچه ها میگه بیاین میخوام یه چیزی تو مانیتور مدرسه واستون به نمایش بزارم. همه دانش آموزان تو سالن جمع میشن تا ببینن چیشده. اونجا دوروک فیلم تولگارو پخش میکند که تولگا با دیدن فیلم خودش لبخند رو لبش میماسه و شوکه میشه. عمر و قدیر با اوگولجان و دوروک با خنده بهش نگاه میکنند. برک به تولگا میگه ایندفعه بد باختی رفیق! سوزی و تالیا میگن واقعا باورم نمیشه آخه این کار یعنی چی؟ همگی به تولگا بد نگاه میکنن که تولگا بهشون میگه با بد کسی در افتادین به حساب همتون میرسم مدیر مدرسه تولگارو صدا میزنه تا به دفترش بره. آسیه و آیبیکه حسابی خوشحالن و از قدیر و عمر تشکر میکنن اما قدیر میگه ولی اگه دوروک نبود این کارو نمیتونستیم بکنیم باید از اون تشکر کنین. دوروک لپشو میبره جلو و به آسیه اشاره میکنه تا ببوسه و همگی با حالی خوب به سر کلاس میروند. سوزان خانه اش را خالی کردن حتی گوشواره هایش را هم از تو گوشش برداشتن و رفتن. او وقتی میبینه هاریکا رو مبل خوابش برده روش پتو میندازه و میره. آکیف تو شرکت با عصبانیت پیش ارهان میره و میگه مگه امروز موعد آخر این قرار کاری نبوده؟ پس چرا چیزی نگفتی؟ حالا این خسارت منو کی میده؟ تا وقتی واسم پول نیاری من چجوری پول بدم بهت هان؟ فقط موقع بی پولی میای میگی زنم پا به ماهه پول ندارم! سپس بعد از کلی غر زدن و سرزنش کردن از اونجا میره ارهان فلشی را از تو گاوصندوق در می آورد و میگه دیگه نوبت منه آکیف خان انقدر منو دست کم نگیر…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۱ ۱ رای
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا