خلاصه داستان قسمت ۵۱ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۱ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.
قسمت ۵۱ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
مریچ وقتی از خانه اش بیرون میاد میبینه که چتین مقابل خانه اش ایستاده و ازش میپرسه که اونجا چیکار میکنه چتین بهش میگه منو دوعان خان فرستادن تا شما را ببرم پیششون مریچ که راه دیگه ای نداره با چتین راهی خانه دوعان میشه. وقتی به آنجا می رسه دوعان ازش می خواد تا همه چیز را برای ییلدیز تعریف کنه مریچ ابتدا ازشون عذر خواهی میکنه و میگه دیشب برام یه اتفاقی پیش اومد و نتونستم بیام سپس به ناچار واقعیتو تعریف میکنه و به ییلدیز میگه من دیروز تو شرکت کار اشتباهی کردم و از روی احساسات همچین کاری کردم چون فکر میکردم که چیزی بین شما نیست و رابطه تون الکیه و به ظاهر زن و شوهرین دوعان به مریچ میگه همچین چیزی امکان نداره من به انگلیسی علاقه دارم و این ازدواج فرمالیته نیست او به خاطر کاری که کرده عذرخواهی میکنه سپس به دوعان میگه من از شرکت استعفا دادم دیگه نمیام به این شرکت و از اونجا میره. بعد از رفتن مریچ یبلدیز حرفهای مریچ را باور میکنه و دوعان را می بخشه. سادایی بهش زنگ میزنه و به دروغ میگه چشم آقا چاتای درد گرفته و حالش زیاد خوب نیست ییلدیز با اکراه قبول میکنه و میگه میام یه سر میزنم.
چاتای برای واقعیتر شدن فیلمش دراز میکشه و آه و ناله می کنه ییلدیز که به اونجا میره از حرکات او متوجه میشه که چاتای داره الکی نقش بازی میکنه به خاطر همین کلافه میشه و او را سرزنش میکنه به خاطر همچین کار بچگانهاش و از اونجا میره. مریچ با کلافگی به خانه اندر میره و بهش میگه به خاطر کاری که تو کردی مجبور شدم که برم و از ییلدیز عذرخواهی کنم دیگه هم نمیخوام با حرفهای تو قدم بردارم و از زندگی همشون بیرون میرم و از شرکت هم استعفا دادم و از اینجا کلا میرم. اندر به خاطر اینکه نقشهاش جوری که میخواسته پیش نرفته کلافه میشه امیر به خانه پیش ییلدیز میره او ازش میپرسه که رابطه اکین و کومرو در چه حده؟ امیر بهش میگه اونا فقط دوستن و همدیگر را خوب درک میکنند چون جفتشون بچه پولدارهایی هستند که ضربه خوردن. او تصمیم میگیره تا با امیر به رستوران بره تا بتونه جلوی کومرو خودی نشون بده و خودشو بهش نزدیک کنه. او با غمزه سر یه میز نشستن که متوجه میشه کومرو سفارشات یک میزو اشتباهی برده مشتریان که حسابی عصبانی هستن با کومرو جر و بحث می کنند.
ییلدیز سر میز انها میره و بهشون میگه که دوربین مخفی بوده و جو را آرام میکند و کومرو را با خودش به گوشه ای میبره او به خاطر کمکی که بهش کرده ازش تشکر میکنه. اندر با هاندان تماس میگیره تا با هم دیگه قرار بزارن سپس به هاندان ماجرای استعفا دادن مریچ و عذرخواهی کردنش از ییلدیزو بهش میگه هاندان به اندر میگه. او مبگه خوب حالا که ییلدیز دوعان را باور داره یه کاری می کنیم تا ییلدیز از چشم دوعان بیفته و با همدیگه نقشه می کشند تا به کمک مربی مهد کودک هالیت جان با صحنه سازی دوعان، چاتای و ییلدیز را در خانه ببیند. دوعان به ییلدیز زنگ میزنه و بهش میگه می خوام برم رستوران اکین تا با محل کار کومرو آشنا بشم و اونجا رو ببینم و ازش میخواد تا همراهیش کنه ییلدیز قبول می کنه. اکین به کومرو میگه تو لیست مهمان های شب مادر و پدرت هم هستند کومرو ازش میخواد تا اگه میشه شب به رستوران نره تا دلخوری پیش بیاد و با پدر و مادرش روبرو نشه او قبول می کنه. در رستوران ییلدیز به بهانه شستن دستانش به سرویس بهداشتی می روند هاندان پیش او میره و شروع میکنه به بدگویی کردن از دوعان و بهش میگه بالاخره تو هم یه روزی میفهمی که دوعان چجور آدمیه فقط امیدوارم اون روز دیر نشه و از اونجا میره.
تو مسیر برگشت ییلدیز به خاطر حرف هاندان فکرش درگیر و به دوعان میگه که می خواد درباره گذشته اش بدونه دوعان بهش میگه هرچی که بخوای بدونی بگو تا بهت بگم اما ییلدیز یک دفعه با خودش فکر میکنه که شاید هاندان از قصد این حرفو زده تا دوعان از چشمش بیفته. روز بعد مربی مهد کودک که از قبل با اندر و هاندان هماهنگ شده به ییلدیز زنگ میزنه و بهش میگه از این به بعد تصمیم گرفتیم که بعد از بیرون رفتن و گشت و گذاری که میریم بچه ها به خونه یکی از والدین برن و مادر پدراشون به اونجا برن و بچه هاشونو اونجا تحویل بگیرن او قبول میکنه. سپس بهش میگه که آدرس خانه والدینی که باید بره هالیت جان را بگیره براش میفرسته. فردی به نام گلشا در شرکت از طرف هاندان ماموریت گرفته تا بتواند دوعان را به سمت خودش بکشه اما وقتی گلشو میبینه که موفق نمیشه و دوعان هیچ چراغ سبزی بهش نشون نمیده از اتاقش بیرون میاد و میزنه زیر گریه و به همه میگه که دوعان او را کتک زده و میخواد ازش شکایت کنه. چاتای پیش دوعان میره و این موضوع را بهش میگه.
او با خونسردی میگه من تو اتاقم دوربین دارم همچین کاری نمیتونه بکنه هیچ اتفاقی نمیفته و به چاتای میگه که مشخصه از طرف یه نفر اومده بود. هاندان به رستوران اکین میره و به کومرو میگه امشب از خانه دوعان میره و رابطه شان به هم میخوره. او تعجب میکنه و ازش میپرسه چطور؟ هاندان شروع میکنه به تعریف کردن نقشهاش. اندر به اتاق دوعان میره و بهش میگه فهمیدن تا یک ساعت دیگه چاتای و ییلدیز توی خونه با هم دیگه قرار دارن. او کلافه و عصبی میشه و برای اینکه مطمئن بشه به سمت آدرس میره. ییلدیز وقتی وارد خونه میشه از اینکه کسیو اونجا نمیبینه حسابی تعجب میکنه همان موقع یه نفر وارد خانه میشه…..