خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۵۱ سریال ترکی اوچ کوروش
مسعود به کارتال زنگ میزنه و میگه چرا این ملکو دادی به من واسه کار؟ کارتال میگه بزار پای تشکر واسه کارهایی که واسم کردی! مسعود تشکر میکنه که کارتال میگه به یک شرط اون شاهین اومد راه نمیدیش مسعود میگه چشم اگه کارتال میگه حرف دیگه ای نکیشه زد فقط اگه اومد چیکار کنم؟ کارتال میگه کار لازمو انجام بده مسعود میگه این بیستر منو خوشحال کرد سپس تشکر میکنه. شاهین به اونجا میاد و میگه تو اینجا محل کار من چیکار میکنی؟ آنها با هم کمی ل کل میکنن و مسعود میگه اینجا هیچ وقت مال تو نبود تو فقط یه امانت دار بودی همین و بس! سپس مسعود وقتی میبینه شاهین نمیره آدم هاش با او درگیر میشن و اونو حسابی کتک میزنن در آخر شاهین تو صورت مسعود تف میکنه که مسعود میخواد به طرفش شلیک کنه که روشن جلوشو میگیره و میگه بسه! وقتی از اونجا بیرون میان روشن سعی میکنه شاهینو آروم کنه و میگه میخواد فقط بهت یه درسی بده شاهین با عصبانیت میگه گندش بزنن بسه دیگه تلافی این کارشو سرش در میارم و با عصبانیت از اونجا میره. روشن خبر شاهین را را به کارتال میده کارتال میگه ولش کن اگه نیاد باید تعجب کنم. بهار با عصبانیت برگه شکایت کارتال را به یشیم نشون میده و میگه به جای اینکه من سکایت کنم اون رفته شکایت کرده! یشیم میگه امضاء نکن طلب نفقه کن اونم ماهیانه ۱ میلیون، بهار میگه واسه لج منم که شده هرجور شده جورش میکنه و میده باید یه فکر دیگه بکنم و به لیلا زنگ میزنه و میگه کجایی؟ لیلا میگه دارم میرم سرکار حوصله خونه ندارم! بهار میگه قبلش باید یه کاری کنی! جون داداشت در خطره کرکماز همونی که به بابات شلیک کرد دنبال داداشته میخواد بکشتش! لیلا میگه چی میگی؟ بهار میگه کارتال مواد کرکمازو برداشته و مخفی کرده اگه به دستش برسه هیچی اگه نه میکشتش!
لیلا با ترس و عجله پیش شسو میره و میگه جنس های کرکماز کجاست؟ شسو جا میخوره و میگه تو از کجا درباره این موضوع میدونی؟ لیلا میگه الان وقت اینا نیست بگو! چتین جلوی راه آزاده را میگیره و میگه کرکماز یه جلسه داره امروز میخوام بدونم کی و کجاست؟ آزاده بهش میگه دیگه نمیتونی با چیزی منو بترسونی که بهت خبر بدم و میخواد سوار ماشینش بشه که چتین سنگ قیمتی که از گاوصندوقش برداشته بود را بهش نشون میده و میگه این بازی جدید! آزاده با دیدن سنگ بهم میریزه. کرکماز و آدم هاش سراغ کارتال به سمت اون کشتی محله میرن تا جنس هایی که اونجاست را ازش بگیرن و با گرفتن اسلحه سمتش ادم هاش میرن تا جنس هارو بردارن، لیلا و شسو که قبلا به اونجا رفتن جنس هارو برداشتن و جاشو تغییر دادن به خاطر همین آنها جنسی پیدا نمیکنن. کارتال اول فکر میکنه بازیو باخته اما وقتی میبینه جای جنسارو تغییر دادن با خونسردی میگه چیشد؟ داشتی رجز میخوندی؟ همان موقع اهالی محله با ساز و دهل به اونجا میرن. کرکماز با کلافگی از اونجا میره که کا تال داد میزنه وقتی طرف قرارداد اومد خبرم کن بالاخره هنوز جنسات پیشمه! کارتال بعد از رفتن آنها از لیلا به خاطر کاری که کرده تشکر میکنه. شاهین به خانه برمیگرده که هالیده با دیدن صورتش جا میخوره. اوکتای وقتی میفهمه شاهین اومده به اتاقش میره که شاهین حسابی خوشحال میشه و میگه این اولین باریه که اومدی تو اتاقم! ولی بد موقع اومدی! دیشب عمه را بیرون کرد الان هم نوبت منه! سپس اوکتای ازش میخواد تا نوشیدنی واسش بگیره شاهین جا میخوره و میگه به خاطر همین اومدی اتاقم؟ اوکتای بهش نگاه میکنه و حرفشو دوباره میزنه، شاهین با کلافگی از خونه میخواد بیرون بره که پدرش بهش میگه میخری دیگه؟ بزرگشو بگیر و به اتاقش میره.
لیلا بهش میگه خودتو تو آینه نگاه کردی؟ به نظرت حقت نبود؟ همش پشت سر کارتال بد میگی اما اون اصلا برای اینکه بابا دوسش داشته باشه بهش رشوه نداد میتونست واسش نوشیدنی بگیره تا باهاش خوب بشه و باهاش حرف بزنه اما کارتال هیچ وقت این کارو نکرد! سپس شاهین باهاش کل کل میکنه و از خونه میره. هالیده تو حیاط نشسته و غصه میخوره که همه دارن میرن! کونیالی سعی میکنه آرومش کنه و میگه برمیگرده هالیده میگه این برگرده عمه چی؟ من فقط یه خانواده میخوام که بدون چشم داشت بهم دیگه علاقه داشته باشن و پشت همدیگه باشن، کونیالی میگه اینجوری که نمیشه تو اینجوری میخوای دلیل نمیشه بقیه هم همینو بخوان! بعد از کمی کل کل هالیده میگه تو که بی ریشه ای و هیچ کس و کاری چجوری میخوای درک کنی؟ کونیالی ناراحت میشه و میخواد بره که هالیده متوجه حرفش میشه و میخواد عذرخواهی کنه که کونیالی میگه بس کن منم آدمم و میره. نریمان با برگشتن بایبارس ازش سراغ بچه اش را میگیره. بایبارس که از حرف های آدمش فهمیده چتین با افه کار میکنه بهش میگه میرم سراغش ولی نمیدونم زنده میارمش یا مرده و میره. بایبارس سراغ چتین میره و میگه باید باهم حرف بزنیم. هالیده برای اینکه از دل کونیالی دربیاره واسش چای با شیرینی میبره و میگه معذرت میخوام سپس باهمدیگه صحبت میکنن و کونیالی بهش فیلمیو نشون میده و میگه اینایی که میبینی خانوادمن، هالیده میگه چرا نمیری پیششون؟ کونیالی میگه نمیتونم مامانمو خیلی اذیت کردم و بعد از چند دقیقه حرف زدن میگه وقتی کارتال تونست منو جمع کنه و سرپا نگه داره شماهارو هم میتونه. شسو واسه کارتال تعریف میکنه که کار لیلا بوده و چجوری به همه دیتور میداده که کار کنن کارتال با ذوق میگه اون گل داداششه ولی باید بفهمیم کی بهش گفته! روشن میگه فکر میکنی کی؟ کارتال میگه شاید کمیسر ولی اول باید مطمئن بشم بعد….