خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۵۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۵۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۵۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

آزرا با دفنه درباره کاری که کرده صحبت میکنه و میگه با این کارهات داری اجه را از خودت بیشتر دور میکنی تو باعث شدی بیوفته تو بهزیستی و هرچی اونجا میمونه بیشتر ازت متنفر میشه! میدونی نقشه فرارشو خودش کشیده بوده؟ اون حرف های شمارو با مسئول بهزیستی شنیده بود و ترجیح داده بود با پدرش تو خیابان ها بمونه تا اینکه بیاد پیشت زندگی کنه! دفنه اعصابش خورد میشه و با ناراحتی از اونجا میره. آزرا شروع میکنه با برقی حرف زدن تا فردا تو دادگاه چی باید بگه. دفنه وکیلش بهش میگه الان برگه برنده دست ماست خودتو اذیت نکن اما دفنه گریه میکنه و میگه اشتباه کردم کاری کردم که اجه ازم بدش اومده! ییلدریم پیش بورا میره و بهش میگه تو مشکلت چیه؟ بورا میگه اینو که همه میدونن گفتم واسه انتقام اومدم، ییلدریم میخواد جوابشو بده که سرگن از راه میرسه و مشتی تو صورتش میزنه سپس آنها باهمدیگه درگیر میشن و همدیگرو کتک میزنن. سرگن بهش میگه بهت گفته بودم به زنم نزدیک نشو، اون موقع هنوز زنم بود کثافط وقتی بهش دست میزدی و پشت سر هم بهش مشت میزند ییلدریمم تلافی میکنه و میگه کم غذابش دادی؟ آنها همدیگرو حسابی کتک میزنن که ههه از سر و صدا اونجا جمع میشن آزرا با شنیدن صدای سرگن جا میخوره و با سرعت به اونجا میره و سعی میکنن آنها را از همدیگه جدا کنند. سپس وقتی آزرا را میبینه که بازم نگران حال ییلدریمه بهش میگه در اصل تو به من خیانت کردی! همگی شوکه میشن که آدامه میده از همون اول که باهام ازدواج کردی فکر و ذکرت اون پسره بود! خجالت نکشیدی تو عروسی خواهرت جلو چشم بچه هات اون کارو کردی؟ آزرا میگه خفه شو معلوم هست داری چی میگی؟. سپس به طرفش حمله میکنه و یقه اش را میگیرد و سیلی تو صورتش میزنه و میگه تو حق نداری درباره من این چیزارو بگی!

آنها آزرا را از سرگن جدا میکنن که سرگن با عصبانیت میگه میدونی چیه؟ بچه هامو ازت میگیرم نمیزارم پیش زن فاسدی مثل تو بزرگ بشن! سپس آنها باهم دوباره گل آویز میشن که نگهبانا سرگن را از آنجا بیرون میبرند. بورا او را راهنمایی میکنه و موقع سوار کردنش تو آسانسور بهش لبخند میزنه و میگه دشمن دشمنم. سرگن تو راهرو دفنه را میبینه که گریه میکنه و ازش حالشو میپرسه او با دیدن صورت سرگن میگه مثل اینکه شما هم خوب نیستین سپس برای حرف زدن باهم به کافه میرن. اونجا دفنه همه چیزو واسش تعریف میکنه و در آخر به سرگن میگه میتونین به زن سابقتون بگین که من از اجه دست نمیکشم، سرگن میگه نیازی نیست خودم میگیرم راحته. آزرا ییلدریم را به خانه اش میرسونه، او تعارفش میکنه که بیاد بالا اما آزرا اولش قبول نمیکنه اما بعدش به هوای تمیز کردن زخماش میره. آزرا زخم های ییلدریم را تمیز میکنه و بهش میگه داری الکی میگی درد داری آره؟ ییلدری میگه چطور؟ آزرا میگه وگرنه اینجوری لبخند نمیزدی ییلدریم جوابشو میده که اون دست من نیست وقتی پیشتم سپس دستشو میگیره و میزاره رو سینه اش و میگه درد من اینجاست. آزرا وقتی میبینه ییلدریم را خودمانی تر میشه از اونجا میره و میگه باید برم با بچه هام صحبت کنم. آزرا وقتی به خانه میره میبینه که بچه هاش حسابی تو خودشون رفتن و بهشون میگه باید باهم صحبت کنیم اما ارن گریه میکنه و میگه ما خودمون میدونیم همه چیزو، از بابا طلاق گرفتی آره؟ آزرا جا میخوره و به میرای نگاه میکنه که او با اشاره میگه کار من نبوده. ارن میگه خود بابا اومد بهمون گفت تازه خبر داده که مارو ازت میگیره و میبره پیش خودش!

آزرا جا میخوره و بهشون میگه مگه الکیه؟ ارن میگه یعنی چی؟ ما حق اظهار نظر نداریم؟ آزرا تایید میکنه و میگه دارین چرا که نه سپس ازشون میپرسه که ارن میگه من میرم پیش بابام زندگی میکنم آزرا ناراحت میشه و به مرجان میگه تو چی دخترم؟ نظری نداری؟ مرجان بدون هیچ حرفی به اتاقش میره. آزرا گریه اش میگی  ره و میگه شماها واسه من خیلی با ارزشیت و گریه میکنه. موقع خواب آزرا یه سر به ارن و مرجان میزنه اما هیچکدومشون هیچی حرفی نمیزنن و آزرا با گریه به اتاقش میره و هق هق می کند و از خدا میخواد تا اوضاع را واسش بهتر کند و یه راهی جلوی پاش بزاره. چولپان و آرمان در دفتر مانده اند و در حال نگاه کردن به پرونده های قدیمی که شاید بفهمن بورا کیه! بورا به اتاق صنم میره او میبینه که بدون در زدن وارد اتاقش شده و بورا با دیدن تبلت میگه تو اینترنت داری دنبالم میگردی؟ صنم میگه بالاخره راهیه واسه خودش! فردای آن روز سر میز صبحانه گونش و یالین تو خودشون هستن که صنم و چولپان ازش میخوان بگن چیشده یالین میگه هیچی که صنم میگه سندروم بچه های طلاقه چه بزرگ باشن چه پیر اون ضربه را میخورن. چولپان میگه اونا از هم جدا نمیشن خیالت راحت باشه، ازش میءرسن چجوری گه چولپان میگه تو چشماش دیدم هنوز عاشق آکیف خان هستش فقط یه خاطره بد داره باید اونو از ذهنش پاک کنیم و تو همون وضعیت قدیم نگهشون داریم. آزرا بچه هایش را آماده کرده تا به مدرسه برن آزرا به مرجان پیشنهاد میده نره مدرسه اون روزو اما مرجان اعتنایی نمیکنه سپس میخواد سر ارن را ناز کند که او اجازه نمیده و عقب نشینی میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا