خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۵۲ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی بوی توت فرنگی

سینان با نهاد تماس میگیرد و ماجرا را توضیح میدهد و از او در مورد باشاک سوال میکند. نهاد میگوید که او روز گذشته باشاک را دیده و تهدید کرده است، اما کاری با او نکرده است. او سپس آدرس هتل را به سینان میدهد.
در جنگل، بچه ها دور آتش نشسته و غذا می خورند. سپس اردم گیتار میزند و غنچه آواز میخواند. کمی بعد، همگی برای خواب به چادرها می روند. بوراک و اردم قصد دارند دخترها را با صدای خرس بترسانند، اما آسلی و غنچه زودتر از آنها، با گوشی صدای خرس پخش میکنند.پسرها می‌ترسند و از چادر بیرون می آیند، اما دخترها خونسرد هستند و چیزی به روی خودشان نمی آورند. آنها یک بار دیگر این کار را تکرار می‌کنند و پسرها را می‌ترسانند و سپس خودشان را لو میدهند. پسرها حسابی ترسیده و همگی با هم می‌خندند.
سینان دم اتاق باشاک می رود و می‌خواهد ادا را ببرد، اما ادا قبول نمیکند. سینان میگوید که نهاد کاری نکرده و باشاک دروغ میگوید، اما ادا میگوید که روز گذشته آنجا بوده و خودش حرفهای نهاد را شنیده است. سینان وقتی می بیند بحث کردن فایده ای ندارد، از آنجا می رود.

صبح، سینان پیش ولکان می رود و از او میخواهد که با ادا صحبت کند. ولکان ابتدا قبول نمیکند و دیگر از کارهای او خسته شده، اما بخاطر اصرار سینان قبول میکند. او دم هتل می رود ولی ادا باز هم قبول نمیکند که برود. ولکان با او دعوا میکند. ادا میگوید که او نباید در مورد باشاک قضاوت کند، زیرا باشاک زندان بوده است. باتشکر سریع بحث را عوض کرده و از ادا میخواهد که همراه ولکان برود. وقتی بوراک به خانه برمی‌گردد، سلدا از اینکه شب خانه نبوده با او بحث میکند. سپس از خلیل دوباره میخواهد که هر لحظه بوراک را تعقیب کند و همه چیز را به او بگوید.
شکران پیش خلیل می آید و به روی او می آورد که میداند او از رابطه آسلی و بوراک خبر داشته است. او میگوید که با وجود اینکه خودش مخالف آنها بوده، اما حالا به عشق آنها مطمئن شده است.شکران سپس پیش آسلی می رود و با او صحبت میکند.او میگوید که دیگر با ماندن آنها در خانه کاری ندارد، اما او راه سختی را در پیش دارد و مخالفت‌های زیادی خواهد داشت.

او از آسلی میخواهد که هرچه زودتر با امل در مورد این قضیه صحبت کند.
در کافه، ولکان پیش آسلی می رود. آسلی میگوید که علاقه اش به ولکان مربوط به دوران قدیم بوده و یک عشق کودکانه‌ بوده است و از او میخواهد که آن حرفها را فراموش کند. ولکان میگوید که آسلی برای او مثل یک دوست است. سپس از آنجا می رود.
غنی چندین بار بوراک را تعقیب میکند تا بتواند آدرس خانه آسلی را بفهمد. او بعد از چند بار رفت و آمد متوجه می شود که آسلی در خانه بوراک زندگی میکند و شوکه می شود. او سریع با چایلا تماس میگیرد و میگوید که میخواهد او را دم خانه آسلی ببرد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا