خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۵۲ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۵۲ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۵۲ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر به همراه طاهر و حاجی رشاد رفتن پیش وکیل او بهشون روند دادگاهو میگه و واسسون تعریف میکنه که چیا در انتظارشونه سپس میگه باید نامه بدیم و درخواست معاینه شدن بدین هرچند اگه خود ثریا خانم نخواد و اجازه نده نمیتونن معاینه اش کنن و قاضی میره سر مدارک دیگه و با اونا حکم میده که اگه بتونن قاضیو مجاب به این کار کنن میری زندان! انها بهم میریزن و استرس میگیره عمر. تو خونه وکیل رفته پیش خانواده ثریا و روند دادگاهو واسه اونا هم تعریف میکنه و میگه که قاضی حتما یه نامه میده برای اثبات شدن که باید انجام بدین بهتر بود همون موقع که هنوز خیلی نگذشته بود میرفتین ولی خوب اینم بگم که اگه خودتون نخواین قاضی نمیتونی به زور بفرسته شمارو برای معاینه! ثریا که حسابی استرس گرفته به خاطر دروغی که گفته به پدرش میگه که من روم نمیشه خجالت میکشم! سپس وقتی به اتاقشون میرن فیگن به ثریا میگه ببین من خودم تورو آوردم تو این راه ولی الان واقعا استرس دارم دیگه از پسش برنمیایم! برو حقیقتو به بابا بگو ثریا میگه دیگه اومدم تو این راه! نمیشه پا پس بکشیم یه راه حل پیدا میکنیم. غمزه و عمر باهم قرار گذاشتن و درباره وکیل میپرسه که عمر واسش ماجرارو تعریف میکنه سپس همو بغل میکنن و میگن که چقدر همو دوست دارن و پشت همو خالی نمیکنن!

هاکان رفته پیش غمزه و تهدیدش میکنه که یا ضامنش میشه که وام بگیره یا به همه میگه که با عمر ازدواج کرده تا یه جنگ دیگه داشته باشن تو خونه! غمزه قبول میکنه ضامن بشه سپس وقتی در حال رفتن به خونه ست امینه و یامانو باهم میبینه و تعقیبشون میکنه سپس به نساء زنگ میزنه تا به اونجا بیاد. وقتی میرسه نساء با دیدن امینه ازش میپرسه که اونجا چیکار میکنه؟ این پسر کیه؟ از کجا همو میشناسین؟ هاکان میگه نمیتونن بگن انگاری! و میگه که پسر زرینه نساء جا میخوره و شروع میکنه به دعوا کردن سپس امینه را با خودش میبره. تو خونه میپرسه از کجا میشناستش او میگه که وقتی با یامان داشتیم دنیال شوهرت میگشتیم آشنا شدیم یامان پیداشون کرد و به زور مامانمو برد وگرنه این نمیخواست برگرده! نساء بهم میریزه و با هاکان هم دعوا میکنه به خاطر وضعیتی که اونا دارن. غمزه به خانه میره و مادرش ازش میپرسه چیشد؟ حرف زدی با اردال؟ او میگه من ازدواج نمیکنم باهاش فهمیدی؟ انقدر نگو! مادرش عصبی میشه و شروع میکنه به جمع کردن وسایلش و میگه سریع اینارو جمع کن و از اینجا برو! فهمیدی؟ سپس از اتاق بیرون میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا