خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۵۲ سریال ترکیه ای محکوم
قسمت ۵۲ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی محکوم

سینیور شب به باریش میگه تا پیشش بره. وقتی باریش به اونجا میرسه سینیور مرگ خواهرش را بهش تسلیت میگه و ادامه میده که چیزی که باعث مرگ خواهرت شد عشق بود! عشقی که زاهد به مادر جمره داشت و اگه به خاطر عشق زاهد باعث مرگ مادر جمره نمیشد الان اونم زنده بود باریش تایید میکنه و میگه تمام تلاشمو میکنم که شبیه زاهد پدرم نشم.   فیرات به همراه دوستانش جلوی در میخانه ایستاده اند تا فیرات از نازلی خداحافظی کنه و او را پیش مادر بکیر بگذارد و خودش را معرفی کند اما نمی تواند به راحتی ازش جدا بشه به خاطر همین میگه برن پارک تا با دخترش صحبت کند. فیرات تو پارک با نازلی صحبت میکند و بهش میگه مراقب خودش باشد و مادربزرگش را اذیت نکند سپس میگه ناراحت نباش به زودی دوباره پیشت برمیگردم. مراسم تشییع جناز و خاکسپاری جمره شروع میشه و خانواده یساری ها هم در مراسم حضور دارند. زاهد بسیار ناراحت است. سینیور به اتاقی می رود که ساشا را با زنجیر و دهانش را با چسب بسته است ساشا با دیدنش حسابی عصبانی میشه که سینیور با طعنه ازش میخواد آروم باشد چون اون مهمان افتخاری سینیور است! بعد از مراسم خاکسپاری باریش با بوگه درد و دل میکنه و میگه تا حالا زاهد را اینجوری ناراحت و بهم ریخته ندیده بودم! اون حتی تو مراسم مرگ باریش که خودم بودم اصلا ناراحت نبود! بوگه بهش میگه چون اون موقع می دونست که باریش نمرده و زنده ست به خاطر این بود که ناراحت نبود اما باریش با کلافگی میگه این واسه من خیلی دردناک تره چون داشت بهم نشون میداد که بود و نبودم اصلا واسش مهم نیست و اهمیت خاصی واسش ندارم! بعد از تمام شدن مراسم خاکسپاری فیرات و دوستان فراری اش بالاسر قبر جمره میرن. فیرات کنارش میشینه و گریه میکنه سپس باهاش حرف میزنه و خودش را مقصر میدونه. فیرات ازش طلب بخشش میکنه و میگه هیچ وقت فراموشت نمیکنم بهت قول میدم.

باریش به خانه ساشا می رود که ساشا همان موقع از پشت وارد خانه میشه. باریش با دیدنش شوکه و خوشحال می سود و همدیگر را در آغوش میگیرن. ساشا میگه همان شبی که به خانه طاهر رفتم تا بکشمش مجاهد از پشت سرم بیهوشم کرد و باخودش برد و وقتی به هوش اومدم خودمو دیدم که با زنجیر بسته شدم. سینیور باهام هیچ کاری نداشت اصلا نمیدونم واسه چی همچین کاری کرد! باریش حسابی عصبی میشه و ساشا بهش میگه ماشین اونجا پارک شده باید بریم سراغ ماشین. فیرات سوار ماشین دریا می شود تا به کلانتری برن تو راه از طریق بیسیم به دریا خبر میدن که جنایتی تو خانه نازان اتفاق افتاده و او را کشتن فیرات تعجب میکنه و بهش میگه حتما این کارو کردن تا نتونه واقعیتو بگه! دریا وارد خانه نازان میشه و فیرات که تو ماشین است با دیدن ماشین ساشا تعجب میکنه و جا میخوره. سپس به طرف ماشین میره که همان موقع باریش و ساشا از راه میرسن و با دیدن پلیس ها جرأت نمیکنن که به طرف ماشین برن. فیرات تو داشبورد ماشین چاقو خونی پیدامیکنه سپس سریعا به ماشین دریا برمیگرده و چاقو را پنهانی بهش میده و میگه حتما خون جمره روی چاقو هست! سپس ازش میخواد واسه آزمایش ببرد، باریش و ساشا با نگرانی از اونجا میرن. مجاهد از تو اخبار متوجه میشه که علی کشته شده سپس رو به رفیع میکنه و میگه چه حسی داری که هر روز یکیو میکشی؟ سینیور میگه من فقط وقتی میبینم عجل کم کاری میکنه بهش کمک میکنم چون به نفعشونه که زودتر بمیرن تا چیزهای دیگه ای را تجربه نکنن!

فیرات از دریا میخواد تا سریعا به خانه ساشا برن تا هنوز فرار نکردن برن دستگیرش کنن دریا از دست فیرات کلافه شده ولی در آخر قبول میکنه. ساشا و باریش به خانه رفتن و اسلحه هارو برمیدارن تا از اونجا برن اما همان موقع با فیرات و دریا روبرو میشن و دریا میخواد ساشا را دستگیر کنه که همان موقع بهش خبر میدن خون روی چاقو متعلق به علی بوده فیرات میگه در هر صورت علی را هم اون کشته اما ساشا انکار میکنه و میگه من این کارو نکردم سپس یادش میاد که همان شب علی را دیدن بود و میخواست بکشتش چون به فیرات کمک کرده بود اما فقط تو درگیری دستش برید و از اونجا فرار کرد و رفت. اما دریا باز هم میخواد ببرتش که سینیور از راه میرسه و میگه من شاهدم که کار ساشا نبوده سپس یادس میادکه چند دقیقه پیش باریش بهش زنگ زده بود و ازش کمک خواسته بود. دریا با کلافگی به فیرات میگه بسه دیگه تموم کن این بازیو و اونو با خودش می برد. فیرات تو پارکینگ ماشین سینیور را میبینه که توش یادگار نشسته او به شدت تعجب میکنه و فکرش درگیر می شود که او چه سر و سری با سینیور داره! سینیور تو ماشین از یادگار تشکر میکنه و میگه این مدت که باهام همکاری داشتی کارهارو به خوبی انجام دادی و برای آخرین بار واست یه کاری داشتم اونم این که تمام دوستان فیرات را که تو میخانه هستند را بکشی! یادگار قبول میکنه که این کار را انجام دهد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا