خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیتهای مختلف، روایتگر قصههایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیتهای اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
قسمت ۵۴ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر از حاجی میپرسه که اگه من نبودم از تونا و غمزه مراقبت میکنی دیگه؟! حاجی میگه احتیاجی نیست به این حرفا تو جایی نمیری خودت ازشون مراقبت میکنی عمر بهش میگه اگه من افتادم زندان زیاد ناراحت نشو باشه؟ حاجی میگه چجوری ناراحت نشم پسرم؟! در آخر عمر میگه همین که میدونم متوجه شدین من بی گناهم خیالم راحته وگرنه تو زندان دوام نمیاوردم و همدیگرو بغل میکنن. غمزه به نوران زنگ میزنه و بهش میگه که اومدم هتل حالم خوبه نگران من نباش و بعد از کمی حرف زدن قطع میکنه. فردای آن روز جرن به نساء زنگ میزنه و خبر میده که امروز میتونی بیای اینجا؟ بهت احتیاج دارم مهمون های مهمی دارم او قبول میکنه. نساء به هاکان میگه از بچه ها مراقبت کن باید برم سرکار هاکان اول میگه امینه بمونه پیششون نره اون مدرسه اینکه درس نمیخونه میره پسربازی! نساء باهاش دعوا میکنه و میگه تو حرف نزن امینه تو برو مدرسه. هاکان میگه پس بهم پول بده وگرنه میرم تو هم نمیتونی بری سرکار! نساء مقداری پول میندازه جلوش و میره. سر میز صبحانه تو خانه حاجی همگی نشستن که طاهر و شوکران به اونجا میان ولی با دیدن غمزه بهم میریزن و طاهر میگه گفتین بیایم اینجا باهم بریم اومدیم وگرنه تو همون دادگاه میدیدیم همو.
غمزه به سرکارش رفته که هاکان اونجا میره و جلوشو میگیره و میگه چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟ غمزه میگه چون واسه وام زمان احتیاج دارم هاکان میگه تا آخر امشب وقت داری پولو بهم بدی وگرنه میرم به مامانت همه چیزو میگم و میره. خانواده عمر همگی باهم رفتن به دادگاه از طرفی خانواده ثریا هم اومدن و باهمدیگه به داخل دادگستری میرن تا نوبتشون بشه. موقعش میرسه و میرن داخل اونجا وکیل عمر از قاضی تقاضاء پزشکی قانونی دارن تا ثابت کنن که عمر به ثریا تجاوز کرده ثریا استرس میگیره ولی وکیلش به حسنی میگه که باید قبول کنین وگرنه امکان داره باور نکنن حسنی قبول میکنه و میگه من به دخترم اعتماد دارم و اونا هم میپذیرن که معاینه صورت بگیره ثریا از استرس چشماش اشکی میشه و قاضی برای عمر آزادی تا زمان ثابت شدن جرم رد میکنه خانواده عمر خوشحال میشن غمزه که به اون دادگاه رفته بوده از دور به عمر لبخند میزنه خانواده ثریا حرص میخورن. بعد از مدرسه یامان و امینه نزدیک خونه باهم فرار میزارن تا حرف بزنن که ادا میشنوه محل قرارو و با دوست پسرش به اونجا میرن. دوست پسر ادا ازشون فیلم میگیره….