خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۵۵ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی دختران آفتاب

سلین با عصبانیت از خانه سویلای بیرون می آید. علی دنبال او می رود و از او خواهش میکند با اینکه کار سویلای اشتباه بوده و او حق دارد، موضوع را به هالوک نگوید. سلین اهمیتی نمی‌دهد و می‌گوید که مانند علی، پای مادر او نیز در میان است و او نمی‌تواند ساکت باشد. سلین به سمت دادگاه می رود. جلسه دادگاه گونش برگزار شده و به حکم دادگاه او به زندان منتقل می شود. سلین هنگام بردن گونش به دادگاه میرسد و خیلی ناراحت می شود. او پری را که در حال گریه کردن است بغل میکند. نازلی به پارک به قرارگاه همیشگی خودش و ساواش می رود. ساواش پیش او می رود. نازلی با گریه میگوید که او مقصر است زیرا باعث شده که مادرش به زندان برود. ساواش او را بغل کرده و دلداری میدهد.
در زندان، گونش گوشه ای نشسته ‌و به عکس بچه ها با دلتنگی و ناراحتی نگاه میکند. رعنا پیش ملیسا می رود و با عصبانیت به روی او می آورد که خبر دارد با هالوک در ارتباط است و به کشتی رفته است. ملیسا میگوید که فقط یک بار رفته است و آن هم به خاطر پس گرفتن چیزی بوده است . سپس میگوید که هالوک خودش دنبال اوست و او کاری با هالوک ندارد. او میگوید که هالوک روانی است و باید بستری بشود زیرا او می‌خواسته برادر خودش را نیز بکشد. رعنا با شنیدن این حرف جا می خورد. علی به خانه رفته و با سویلای به خاطر کارش دعوا میکند.

احمد به کشتی پیش هالوک می رود. هالوک مشروب خورده و حالت طبیعی ندارد و با عصبانیت از ظفر بدگویی میکند و میگوید که باید او را میکشت‌. سلین به خانه و به اتاق نازلی می رود.‌ اینجی پشت در می ایستد تا حرفهای آنها را گوش بدهد. سلین به نازلی میگوید که ظفر فقط به خاطر پول سراغ آنها آمده و سویلای به او پول داده و او را آورده بود. نازلی با شنیدن این خبر شوکه می شود. وقتی احمد به خانه می رود، رعنا از او بخاطر نگفتن حقیقت در مورد عمدی بودن تیر اندازی هالوک به او گله میکند. آنها با هم فکر میکنند و میگویند که باید برای هالوک اقدامی کنند. اینجی با هالوک تماس میگیرد و خبری را که در مورد سویلای شنیده بود به او میگوید. سویلای در خانه بین سی دی ها، سی دی که اسم علی روی آن نوشته شده را میبیند و آن را پخش می‌کند.او با دیدن فیلم صحنه‌ بوسیدن علی و سلین شوکه می شود و یادش می آید که علی گفته بود عاشق شده است و میفهمد که منظور او سلین بوده است. شب نازلی پشت زندان می رود و روی دیوار با اسپری می نویسد مادر من را ببخش ‌. سپس فریاد می زند و با صدای بلند از گونش میخواهد که او را ببخشد. گونش صدای او را می شنود و با هیجان دم پنجره می رود اما نمی‌تواند نازلی را ببیند و صدای او به نازلی نمی رسد. او میخواهد بیرون برود اما نگهبانان اجازه نمی‌دهد . نازلی چندین بار از گونش عذرخواهی کرده و سپس از آنجا می رود. سویلای در خانه تنهاست. هالوک به خانه او می رود و بی مقدمه شروع به کتک زدن و دعوا با او میکند و میگوید که او باعث شده که گونش در زندان باشد. سویلای ترسیده و مدام معذرت خواهی میکند اما هالوک اهمیت نمی‌دهد.او سویلای را روی زمین انداخته و میخواهد او را خفه کند.
علی همان لحظه به خانه می رسد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا