خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۵۵ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۵۵ سریال ترکی عشق از نو

روز بعد همه از بیمارستان مرخص می شوند. یادگار در خانه دل حال نصیحت کردن زینب است. سپس از او میخواهد که پیش شوکت برود و با او صحبت کند و دلش را به دست بیاورد. زینب پیش شوکت می رود و میگوید که میداند کارش اشتباه بوده اما از ترس از دست دادن شوکت حقیقت را نگفته بود زیرا جز پدرش کسی را نداشته و او برایش مهم بوده است. یادگار و مریم نیز از طبقه پایین به حرفهای زینب گوش میکنند . شوکت ابتدا عصبی است و با زینب بحث میکند اما سپس نرم می شود و می‌گوید که فقط خوشبختی او برایش مهم است و سپس او را بغل کرده و می‌گوید که او را می بخشد. زینب به شدت خوشحال شده و خیالش آسوده می شود. در خانه فاتح میخواهد گلسوم را ببیند و با او حرف بزند اما گلسوم از سلین میخواهد در اتاق را ببندد و حاضر به دیدن فاتح نیست. فاتح پیش فهمی می رود. فهمی با او دعوا میکند و میگوید که نزدیک بود به خاطر کار آنها گلسوم بمیرد. او دیگر نمیخواهد اسم ازدواج زینب را بشنود و با عصبانیت به اتاقش می رود. سپس مقدس با خوشحالی پیش فاتح می آید و میگوید که این کار به خیر و صلاح او بوده و حالا میتواند به زندگی سابقش برگردد و خودش برای او دختر مناسبی پیدا میکند. فاتح کلافه می شود.

جواد در خانه مشغول شمردن پولهای پس انداز خود است و از اینکه نتوانسته پول زیادی جمع کند عصبی است. کمی بعد اتهم به خانه کامل و جواد می آید و میگوید که نقشه گنجی را که بیست سال دنبالش بوده پیدا کرده است. جواد خوشحال می شود و میگوید که او میتواند به آنها اعتماد کند‌. اتهم از آنها قول میگیرد که در مورد این نقشه به شوکت چیزی نگویند. آنها قبول میکنند. زینب با خوشحالی به خانه می آید و به فاتح خبر میدهد که همه چیز خوب پیش رفت و خانواده اش با تو آشتی کرده و او را بخشیده اند. فاتح برای زینب خوشحال شده اما در مقابل میگوید که در خانه آنها اوضاع خوب پیش نرفته است و آنها را نمیبخشند. زینب ناراحت می شوند. فاتح به سالن می رود تا با خانواده صحبت کند. فهمی میگوید که ماهها آنها دروغ گفته اند و سلیم را نیز به عنوان نوه واقعی خانواده معرفی کرده اند که معلوم نیست بچه چه کسی است. فاتح میگوید که زینب مقصر نیست و خودش از زینب خواسته بود تا نقش بازی کند و زینب به دنبال پول آنها نبوده است. فاتح دلگیر می شود و به اتاق برمیگردد. زینب در حال جمع کردن چمدان خود است و می‌گوید که حرفهای آنها را شنیده است و دیگر نباید آنجا بماند. فاتح ناراحت می شود. او نیز به همراه زینب از خانه می رود و با هم به خانه شوکت می روند.

مقدس تصمیم میگیرد پدر واقعی سلیم را پیدا کند زیرا او تصور میکند که آنها نقشه کشیده اند تا پول خانواده آنها را بالا بکشند. ارتان در باشگاه مشغول تمرین دادن است. دختری پیش او آمده و او را برای قهوه دعوت میکند اما ارتان قبول نمیکند و می‌گوید که درست است که مجرد است، اما یک نفر در قلب و ذهن او جای دارد. صبح در خانه شوکت همه در حیاط مشغول خوردن صبحانه هستند. کمی بعد فهمی با ماشین خود به آنجا می آید. فاتح داخل ماشین می رود . فهمی به او میگوید که آنها زینب را قبول ندارند و زنیب و خانواده اش به خانواده آنها نمی‌خورند و باید از او صرف نظر کند. فاتح چینن چیزی را قبول نمیکند و عصبی می شود. فهمی میگوید که او باید بین خانواده اش و زینب یکی را انتخاب کند. فاتح شوکه می شود و سپس از ماشین پیاده می شود. او سمت میز می رود و حرف فهمی را به همه می‌گوید. سپس میگوید که زنیب را به عنوان خانواده اش انتخاب کرده است. همگی خوشحال می شوند و فاتح را بغل میکنند

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا