خلاصه داستان قسمت ۵۶ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۶ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.
قسمت ۵۶ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
دوعان وقتی صبح از خواب بیدار میشه ییلدیز پیشش میره و درباره نقشه ای که برای چاتای کشیده بود بهش میگه و اضافه میکنه که دوست نداشتم از همین اول زندگی مشترکمون بهت دروغ بگم و ازت پنهان کاری کنم این کارو فقط برای اینکه یه درسی به چاتای داده باشم و تلافی بکنم انجام دادم. دوعان با شنیدن کاری که ییلدیز کرده به هم میریزه و عصبانی میشه و به خاطر دلیل کارش باهاش بحث و دعوا میکنه و سپس به سمت شرکت میره. سادایی به چاتای زنگ میزنه تا ببینه که کجا هستند و همه چیز داره خوب پیش میره یا نه! چاتای پشت تلفن با کلافگی با سادایی صحبت میکنه و بهش میگه نه نرفتیم به لندن الانم دارم برمیگردم خونه وقتی رسیدم تمام ماجرا را برات تعریف می کنم و تلفنو قطع میکنه. اندر به بهانه اینکه خونهاش به خاطر تعمیرات هنوز آماده نیست به خانه چاتای میاد و با چاتای صحبت میکنه و بهش میگه که اگه اشکالی نداره چند روزی خونه او بمونه تا تعمیرات خانهاش تموم بشه چاتای که حسابی حالش گرفته شده و به خاطر کار ییلدیز به هم ریخته هست به اندر میگه که تا هر وقت که میخوای میتونی اینجا بمونی سپس میره.
اندر از رفتارهای چاتای مشکوک میشه و با خودش میگه که حتما یه اتفاق هایی افتاده و از جانر میخواد تا درباره اینکه چرا ییلدیز با چاتای به لندن نرفته تحقیق کنه. اسما به پارک پیش همان رفیقش میره و بهش میگه که من الان دستم خالیه من نمیتونم بدهیمو بدم سپس اسما ازش میخواد تا با اون مرد که ازش پول نزول کرده بود تا بدهی اش را به آنها بده وقت بخره. دوست اسما به نزول خور زنگ میزنه و ماجرا رو میگه او قبول میکنه و میگه مشکلی نیست اما به جای ۲۰۰۰ لیر ۲۵۰۰ لیر میخواد اسما که میبینه چاره دیگه ای نداره قبول می کنه. جمال به هاندان میگه چرا یه قاتل اجاره نمیکنی؟ چرا به قاتل پول نمیدی که دوعان را بکشه به جاش این همه وقت صرف می کنی تا روی اکین کار کنی تا اون بره دوعان را بکشه؟ هاندان بهش میگه به خاطر اینکه هر قاتلی باشه بالاخره یه روزی گیر میفته و لو میده و از طریق اون ما هم گیر میوفتیم اما اکین به خواست خودش میره دوعان را میکشه من بهش نمیگم که بره بکشه و این به نفع ما هستش. جمال بعد از کمی فکر کردن حرف های او را تایید میکنه سپس بهش یه عکس نشون میده و میگه مورد خیلی خوبیه برای گرفتن وام و به بازی گلف هم علاقه خاصی داره. اسما به رستوران میره و درباره بدهی که بالا آورده به امیر می گیرد امیر راهکاری به ذهنش نمیرسه و از جانر کمک میگیره جانر بهش میگه فقط یه کار به ذهنم میرسه اونم اینکه به جای پول بهش از کیف های کومرو استفاده کنی اینجوری اونا رو میفروشیم و پولشو برمیداری و بدهیتو صاف میکنی اسما بهش میگه فکر بدی هم نیست!
چاره دیگه ای ندارم همینو امتحان می کنم. چاتای درباره کاری که ییلدیز باهاش کرده با سادایی صحبت می کنه و با عصبانیت بهش میگه که این کار ییلدیزو تلافی می کنم حالا بشین و تماشا کن. ییلدیز به امیر میگه تا پیشش بره وقتی میرسه از کاری که با چاتای کرده بهش میگه و در آخر اضافه میکنه که به دوعان هم گفته و ازش دلخور شده ییلدیز به امیر میگه به نظر تو حالا باید چیکار کنم تا دوعان ازم دیگه دلخور نباشه؟ امیر پیشنهاد میده که میتونی به صرف ناهار بیرون دعوتش کنی و آنجا با همدیگه صحبت کنین. ییلدیز حاضر میشه تا به سمت شرکت دوعان بره اما چاتای با عصبانیت جلوی راهشو میبنده و ازش توضیح میخواد و میگه برای چی همچین کاری کردی و با او دعوا میکنه. ییلدیز درباره پیامی که او به چاتای داده بود باهاش صحبت میکنه از آنجایی که این پیامو اندر پنهانی با تلفن چاتای به کمرو داده بود میگه که از چیزی خبر نداره و زیر بار این پیام نمیره و با تعجب میگه من اصلاً همچین پیامی نفرستادم! آنها کمی با هم دیگه بحث میکنند و ییلدیز از اونجا میره. وقتی به شرکت میرسه به دوعان میگه برای ناهار واست یه سورپرایز دارم و با همدیگه به سمت یک کبابی میرن چاتای به همراه سادایی به همان کبابی رفتن وقتی آنها را آنجا می بیند مدام به همدیگه کنایه و طعنه میزنن ییلدیز برای این که دلخوری اون وسط پیش نیاد از دوعان میخواد تا از اینجا برن.
ییلدیز درباره کاری که با چاتای کرده وقتی به خانه میرسه به اسما میگه اسما وقتی متوجه میشه که کومرو به حمام رفته پنهانی وارد اتاقش می شود و از کیف هایش عکس میگیره و برای امیر می فرستد اما کومرو در حین عکس گرفتنش وارد اتاقش می شود و با دیدن اسما حسابی جا میخوره و ازش دلیلشو میپرسه؟! اسما بهونه میاره و از اتاقش سریعاً بیرون میاد اما کومرو باور نمیکنه. ییلدیز و دوعان به مهمونی دعوتن و حاضر میشن تا به اونجا برن چاتای و اندر هم دعوت شدن ولی چاتای به خاطر کاری که ییلدیز کرده اعصابش خورده و نمیره. خبرنگارها جلوی راه دوعان و ییلدیز را میگیرند تا درباره ازدواجشان صحبت کنن که اندر را از دور میبینه و فکری به سرش میزنه و به خبرنگارها اعلام میکنه که اندر و چاتای از همدیگه جدا شدن اندر با این کاری که ییلدیز کرد حسابی به هم میریزه و عصبانی میشه. اندر نقشه ای تو سرش داره به خاطر همین با یکی از کارکنان شرکت قرار پنهانی میزاره تا باهاش صحبت کنه. یه نفر آنها را بیرون با هم دیگه میبینه و عکس میگیره سپس برای چتین می فرستد….