خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۵۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۵۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

گلبن در مورد صفیه و ناجی خیالبافی می کند و به صفیه می گوید: «اگه دست بجنبونی شاید هنوزم بتونی مادر بشی آبجی! منم باهاشون بازی میکنم! » صفیه از حرف های او اعصابش بهم می ریزد.
غمزه در کلاس سر به سر نریمان می گذارد و می گوید: «اگه هم ازت خسته شد و رفت نریمان؟! دلم به حالت میسوزه. » نریمان سکوت می کند. زنگ بعدی که اگه از راه می رسد، غمزه دوباره کرم می ریزد و امره را هم با خود همراه می کند. و برای مسخره کردن نریمان دست های امره را می گیرد و ادای او را در می آورد و می گوید: «عشقم قول میدم از این به بعد فقط مشق های تورو بنویسم! » اگه با عصبانیت بلند می شود و رو به غمزه می گوید: «چته؟ چه مشکلی با این دختر داری؟ نکنه حسودیت میشه؟ » غمزه با پوزخند میگوید: «انقدر خوشگله که آره خیلی حسودیم میشه! دستاشو دیدی؟! چقدر ظریفه! انگار تو زمین کار میکنه! » امره حرفی نمیزند و غمزه رو به او می گوید: «تو دیگه چرا ناراحت میشی؟ برو پیش عشقت دیگه! » امره می گوید: «به من چه! خیلی هم به هم میان! دوتا میمون! » اگه به سمت او می رود و یقه اش را می چسبد تا حسابش را برسد. نریمان به زور آرامش می کند اما اگه برای امره خط و نشان می کشد تا بعد از مدرسه منتظرش باشد!

ناجی به دخترش می گوید که باید برود و و اش را می بوسد و به گریه های تومریس توجهی نمی کند. گلرو جلوی دخترش را به زور می گیرد. نریمان از اگه می پرسد: «در حالی که همه پسرهای مدرسه عاشق غمزه هستن تو چرا ازش خوشت نمیاد؟ » اگه میگوید: « میدونی چرا؟ چون… سلیقه من نیست. » و حرفش را می خورد. همان موقع امره جلوی راهش سبز می شود و با هم درگیر می شوند. نریمان جلو می رود تا مانعشان بشود که امره هلش می دهد و نریمان زمین می خورد. اگه با نگرانی به سمتش می رود. نریمان با عصبانیت می گوید: «گوریل ها هم دیگه با گفتگو مشکلشون رو حل میکنن. » اگه خنده اش می گیرد.
صفیه وقتی می بیند خبری از ناجی نشد، با ناراحتی پرنده ی کاغذی اش را از روی پنجره برمیدارد. همان موقع نریمان سر میرسد و خبر میدهد که معلم ناجی از مدرسه استعفا داده و صفیه نگران و ناراحت می شود..گلبن به هتل می رود تا بداند آن زن چه نسبتی با ناجی داشته. او اول می پرسد: «میخوای بری؟ » ناجی می گوید: «نه نمیخوام برم. چرا؟ » گلبن با خوشحالی می گوید: «چون ضامنت شدم نمیخوام خراب شم! خب اون خانمی که اومده بود اتاقت کی بود؟! »

ناجی حرفی نمیزند بذار من برم به آبجیم بگم نمیری و خوشحالش کنم. » و سراغ صفیه می رود و می گوید: «ناجی نرفته. اینجاست. پرنده تو هم دیده. » صفیه خوشحال می شود اما جلوی خوشحالی اش را می گیرد. و به خیال مادرش هم با پوزخند می گوید: «آخیش دلم خنک شد! » او فورا به طبقه پایین می رود تا ببیند ناجی نوشته اش را دیده یا نه. اتفاقا ناجی برایش یادداشت گذاشته که همدیگر را فردا ملاقات کنند.
اینجی و هان در اتاق پشت بام با هم فیلم تماشا می کنند که هان ناگهان می گوید: «اینجی ما چرا مثل زوج های نرمال نیستیم؟ چرا هنوزم از بقیه ازدواجمون رو پنهون میکنیم؟ » اینجی می گوید: «به نظرت خواهرت آمادگی اینو داره در موردمون بدونه؟ » هان می گوید: «آبجیم اگه الان آماده نباشه دیگه هیچوقت اماده نمیشه باور کن. ذاتا اونی که باهاش دشمن بود تو نبودی. یه چیزایی عوض شده… » اینجی هم قبول می کند که بالاخره رابطه شان را به همه بگویند.

صفیه با ذوق لباس های رنگی اش را بیرون می کشد تا برای قرارش با ناجی بپوشد. او برای ساعت چهار بعد از ظهر خیلی ذوق دارد که خیال حصیبه با ساعتی در دست سر میرسد تا اذیتش کند. صفیه او را از خانه بیرون می کند و به کارهایش می رسد.
اگه برای این که نریمان از دست هایش خجالت نکشد، برایش کرم گرفته و صبح به او می گوید: «برای این که خودتو با غمزه مقایسه نکنی و حس خوبی به خودت داشته باشی یه کاری کردم. » اما نریمان ناراحت می شود و می گوید: «چه ربطی داره؟ من خودمو با کسی مقایسه نمیکنم. » و می رود. اینجی بحث آنها را می بیند و تصمیم می گیرد به برادرش کمک کند که دل نریمان را به دست بیاورد و برای همین از او می خواهد با نریمان برنامه امروز رادیو را گوش بدهند.
صفیه آماده شده و کمی هم آرایش می کند. گلبن وقتی او را می بیند با ذوق می گوید: «آبجی خیلی شیک شدی! » صفیه با عصبانیت از او می خواهد دهانش را ببندد و به راهروی طبقه بالا می رود و میز را می چیند و چایی را هم بیرون می آورد و منتظر ناجی می نشیند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا