خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۵۶ سریال ترکی اوچ کوروش
کارتال میگه بالاخره پیش مادرش برگشت. افه میگه چیه؟ ناراحت و پشیمون شدی؟ میخوای بالا سر قبرش گریه هم کنی؟ کارتال میگه ازش پرسیدم که دوباره به کارهات ادامه میدی؟ گفت به موقعش برمیگردم به خاطر همین راه دیگه ای واسم نذاشت بعد از کمی حرف زدن باهمدیگه اونو دفن میکنن و بعد از خواندن فاتحه از اونجا میرن. چتین به اونجا میاد که افه با دیدنش با بیل میخواد بیوفته به جونش و باهم درگیر میشن کارتال سعی میکنه جلوشونو بگیره اما موفق نمیشه. کارتال وقتی میبینه داره چتین خفه میشه اونارو از هم جدا میکنه. چتین به طرفش اسلحه میگیره و باهم دعوا میکنن و افه میگه که تو منو فروختی و کارتال متوجه همه ی ماجرا میشه. کارتال بعد از کلی بحث کردن سر تسویه حساب بهشون میگه من دیگه هیچی واسم مهم نیست همین الان برادرمو خاک کردم شما دوتا ۳ سال از عمرمو و خانواده مو بهم بدهکارین حالا هم هرجوری که شده باید بدهیتونو بهم بدین. لیلا پیش هالیده میره و میگه کجا میری؟ هالیده میگه میخوام برم داروخانه لیلا میگه داروخانه که اونوریه!؟ هالیده میگه ویتامین میخوام اینجا نداره لیلا میگه باشه، تو کجایی؟ خبری ازت نیست؟ استقبال دایی ات هم که نیومدی! هالیده میگه میام و چیزی از زندگی سختی که داره به لیلا نمیگه. کامیونی را همان موقع میبینن که با ساز و دهل اهالی محله به دنبالش میرن، آنها به دنبالشون میرن که ببینن ماجرا چیه. مسلم بهشون میگه داداش شاهینتون به خاطر اینکه پشتش هستین واستون هدیه فرستاده و به اهالی گوشی، تبلت و چند وسیله هوشمند دیگه بینشون پخش میکنه. کرکماز با بایبارس قرار داره که بهش میگه همه چیز به خوبی داره پیش میره ما بهترین و قوی ترین رابط هستیم. همان موقع بایبارس یه تیر تو سر همکار کرماز میزنه و میگه باید خیلی حواست جمع باشه کرکماز! مثلا میتونه به جای اسلحه تو لاستیک ها مواد بزاره جا به جا کنه تا کار خودش راحتر بشه! کرکماز میگه من نمیدونستم بایبارس خان! بایبارس میگه میدونم ولی من حواسم بود و این کارو انجام دادم ولی توقع داشتم تو به اینا رسیدگی کنی!
سپس بایبارس به کرکماز میگه دیگه از این به بعد همه ی کارها درباره این مرد با شاهینه نه تو و میگه شاهین زیر دستت کار میکنه، کرکماز مخالفت میکنه که شاهین بی تجربه ست و در حد ما نیست اما وقتی قیافه بایبارس را میبینه میگه هرچی شما بگین سپس بایبارس از اونجا میره. شاهین و کرکماز حسابی جا میخورن و بعد از رفتنش کرکماز به شاهین میگه میخوای با التماس با خواهش هرجوری که میتونی کاری کن که تورو جلو دست و پام نندازه! شاهین میگه هنوز معلوم نیست کی جلو پای اون یکیه. کرکماز میگه تو و داداشت حد خودتونو نمیدونین اول اون حالا هم که تو! شاهین میگه اما به فرق هست که من نمیبازم! سپس شاهین دنبال بایبارس میره که ازش تشکر میکنه بایبارس میگه کارت خوب بود درباره مسعود ولی وظیفه اصلیتو بادت نره حواست به داداشت باشه! روشن و شسو ویش مسعود تو بیمارستان میرن و از کمال میپرسه که چیشده؟ او هم ماجرارو واسش تعریف میکنه و میگه دیروز اومده بود بهمون تذکر بده که کارتال آزاد شده نباید پشت اونو بگیریم مسعود هم گفت تو کسی نیستی که بخوایم ازت دستور بگیریم و اونم این بلارو سرش آورد و با منم کاری نداشت که اینارو بهتون بگم شسو میگه شاهین؟ کمال تایید میکنه که شسو با عصبانیت به روشن میگه میبینی چه آدم بی چشم و روییه! کارتال بهشون زنگ میزنه و وقتی ماجرارو میفهمه با عجله حرکت میکنه. بایبارس به خانه میره که نریمان ازش میپرسه کجا بودی؟ اول صبحی رفتی! بایبارس میگه رفتم یه کار جدید به شاهین دادم، نریمان میگه چه کاری؟ اون میگه نترس خطرناک نیست نریمان میگه چطوره اصلا با کارتال کاری نداشته باشی! الانم که شاهین گفت اوضاعش خوب نیست!
بایبارس میگه من باهاش کاری ندارم اگه باهام کاری نداشته باشه. شاهین با آزاده قرار داره و سر میز ناهار آزاده بهش میگه که کارتال آزاد شده و رفته رستوران بهارو آتیش زده شاهین بهم میریزه و تو فکر میره. بهار و یشیم در حال صحبت کردنن و بهار درباره پسرش آتش میگه هرجا وارد یه جمع میشه خیلی راحت جوش میخوره و اصلا بد غذا نیست یشیم میگه این اخلاقا های خوبو از کی گرفته؟ بهار میگه از باباش خداروشکر اخلاق های بدشو نگرفته. یشیم میپرسه اخلاق های بدش چیا هست مگه؟ بهار میگه دروغگویی عصبی بودن یشیم میگه حالا خیلی زود به نتیجه نرس چون هنوز بزرگ نشده که به حرف بیاد ببینیم دروغ میگه یا نه بهار میخنده و میگه از دست تو با این حرفات. آدم چتین آنها را زیر نظر داره. کارتال و چتین و افه به مغازه مسعود میرن و افراد شاهین را که اونجا بودن کتک می زنن و بیرونشون میکنن مسلم سردسته شون فرار میکنه. کارتال بهشون میگه ببینین وقتی باهم باشیم از پسشون برمیایم. آزاده با ساهین حرف میزنه که میبینه مدام تو فکره بهش میگه چیشده؟ هنوز تو فکر کارتالی؟! شاهین میگه من طرفمو میشناسم از پا نمیوفته همه ی تلاششو میکنه و اصلا به عقب نمیره! همان موقع مسلم به شاهین زنگ میزنه و میگه کارتال اومده بود و همه را کتک زدن نزاشتن مغازه مسعودو بگیریم پس گرفت. شاهین با کلافگی تلفنو قطع میکنه که آزاده میگه چیشده؟ شاهین ماجرارو تعریف میکنه و در آخر میگه باید به حسابش برسم یه فکری میکنم واسش. آدم چتین بهش خبر میده که بهار داره تا ۲ساعت دیگه میره لندن چتین هم این خبرو به کارتال میده سپس با عجله به سمت ماشین میرن….