خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۵۷ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۵۷ سریال ترکی اسم من ملک

جومالی با عصبانیت به خانه برمیگردد‌ و با ویلدان بخاطر رابطه دفنه و عمر دعوا میکند و میگوید تا زمانی که عمر پشیمان نشود نمیخواهد او را ببیند. سپس می رود. زمرد که تازه ماجرا را فهمیده، شوکه می شود.او به ویلدان میگوید که باید مانند خودش، سدی بین راه آنها درست کند و حواس عمر را به دختر دیگری پرت کند. سپس اسم زهرا را پیش می کشد. کرم به بهانه تمرین فوتبال پیش ملک می رود و بخاطر اتفاقات اخیر او را دلداری میدهد. ملک مقابل کرم خودش را قوی نشان داده و میگوید که همه چیز درست خواهد شد. سیران با میتات تماس گرفته و برای شب قرار میگذارد. او با میتات در مورد ملک صحبت کرده و میگوید که ملک به کمک احتیاج دارد و خود او نیز هنگام طلاق شرایط سختی را تجربه کرده است. میتات با دلخوری میگوید که ملک به آنها فکر نکرده و سر خود با آلپای فرار کرده و این سرانجام را داشته است. سیران میگوید که او با اجبار خانواده‌اش ازدواج کرده و طلاق گرفته است و سرنوشت هیچ کس مشخص نیست. او سعی دارد میتات را راضی کند که در این وضعیت و با توجه به بیماری ملک ، کمک حال او باشد.

کنعان به همراه پسرش عدنان به خانه آلپای می روند. سر میز شام هنگامی که دفنه بیرون می آید، عدنان با دیدن او یادش می آید که روز گذشته دفنه را در پارک دیده و از او خوشش آمده بود، اما کمی بعد عمر پیش دفنه آمده بود و آنها با هم رفته بودند. کنعان نیز از دفنه خوشش می آید و او را به ای پسرش مناسب می داند.
بعد از شام، عمر با دفنه تماس میگیرد. دفنه با ناراحتی به او میگوید چه دیگر تحمل این وضعیت را ندارد و آنها باید جدا شوند و گوشی را قطع میکند. عمر شوکه و عصبی می شود. روز بعد، فوندا دفنه را راضی میکند تا مدتی به استانبول بروند. او که خبر دارد عدنان نیز قرار است به استانبول برگردد، با هماهنگی قبلی با کنعان و آلپای، از او میخواهد که دنبالشان بیاید. آنها هر سه با ماشین عدنان به سمت استانبول می روند. دفنه به کسی خبر نمی‌دهد و فقط برای کرم نامه ای میگذارد. ملک برای رفتن به بیمارستان و شروع جلسه شیمی درمانی آب کارگاه خارج می شود .او دم در از حال می رود. خلیل و میرزا سریع او را به بیمارستان می برند. مریم برای دیدن خلیل به کارگاه می رود و وقتی ماجرا را می فهمد به سمت بیمارستان می رود. در بیمارستان، دکتر به عمر و باشاک خبر میدهد که باید تومور را از بدن ملک خارج کنند و خون زیادی به او بدهند. باشاک و عمر می فهمند که وضعیت ملک خوب نیست. عمر با درماندگی به خلیل که کنجکاو بیماری ملک است میگوید که گروه خونی او برای انتقال خون به ملک مناسب است. خلیل میگوید که او برای ملک حاضر است جانش را نیز بدهد. همان لحظه، مریم از راه رسیده و از دور حرف خلیل را می شنود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا