خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۵۷ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۵۷ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۵۷ سریال ترکی اوچ کوروش

یشیم و بهار در حال رفتن به سمت فرودگاه هستن که یشیم به بهار میگه مطمئنی دیگه؟ بهار الکی نریم تا فرودگاه منو برگردونیا! بهار میگه اون عشق و عاشقی که قدیم بود تمو شده اون الان فقط واسه کارتال اومده بود و پیداش شده بود. کارتال با تمام سرعت به طرف فرودگاه میره که چتین میگه اینجوری زنده نمیرسیم و بهش شماره امنیت فرودگاه را میده تا بهش زنگ بزنن. کارتال زنگ میزنه و میگه میخوام یه گزارشی را بدم. بهار و یشیم وقتی به فرودگاه میرسن از اطلاعات میگن که تا اطلاع ثانویه تمام پرواز ها کنسل شده. بهار میگه میدونم این کار کارتاله یشیم میگه نه بابا دیگه نمیتونه انقدر جلو پیش بره بهار میگه من مطمئنم فقط نمیتونم اثبات کنم و به یشیم میگه تو آتش را با خودت ببر یه جا من میرم هتل اگه کار کارتال باشه میاد اونجا من میرم شما هرجا رفتین بهم خبر بدین. کارتال افه و چتین را پیاده میکنه و افه میره دنبال اطلاعات و چتین هم دنبال شاهین، خودش هم میره سراغ بهار. هالیده یواشکی به خونه میره که شوهرش جلوش میاد و هالیده با ترس پلاستیک را قایم میکنه. او ازش میپرسه اون چیه؟ چی خریدی؟ هالیده میگه هیچی سوپر مارکت رفتم! شفکی پلاستیکو میگیره و میبینه که بیبی چکه و ازش میپرسه بازم؟ هالیده میگه گفتم شاید ایندفعه شده باشه اما شفکی میگه تو نازایی اینو هر دوماه یکبار داری میگی تو هیچی نمیشی و میره.

لیلا در حال رفتنه که نریمان دم در خانه اش رفته و صداش میزنه، لیلا بهش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ به به! نریمان میگه اومدم تا باهات صحبت کنم لیلا میگه تو چه حرفی داری دیگه تو که با پولدارا دیگه میپلکی! نریمان میپرسه داداششو دیده؟ حالش خوبه؟ لیلا میگه ببین کی داره میپرسه خودت برو ازش بپرس روت میشه؟ نریمان میگه درباره من و بچه ام چیزی بهش گفتی؟ لیلا میگه نه نگفتم چون به زور رو پا وایساده دیگه نمیخوام یه ضربه دیگه از تورو بخوره تحمل نداره. نریمان بهش میگه بهش بگو به بایبارس کاری نداشته باشه لیلا میگه چی؟ نریمان میگه گذشته هارو فراموش کنه چون اونجوری خون ریخته میشه! لیلا میگه بهتره تو به بایبارس بگی حواسش به خودش باشه و میره نریمان میگه مثل خودم یه دنده و لجبازی! افه با باتو قرار میزاره و بعد از سلام و احوالپرسی بهش میگه مدیر ساحر کجاست؟ هرچی زنگ میزنم جواب نمیده نمیخواستمم به اداره زنگ بزنم و ازش میخواد تا اونو پیدا کنه. بهار به هتل میره که میبینه کارتال اونجاست و میگه همونجوری که فکرشو میکردم آخه گزارش بمب؟ تو دیوونه شدی؟ کارتال میگه بچه ام کجاست؟ بهار میگه چیکار داری؟ آنها باهمدیگه دعوا میکنن که کارتال میگه نیاوردی چون فکر کردی ازت میگیرمش آره؟ گفتی جلوی هواپیمارو گرفته منو که راحت از بچه ام جدا میکنه درسته؟ بهار میگه غیر از اینه؟ کارتال به کلافگی میگه تو اصلا منو نشناختی بهار ای کاش با کسی که اصلا نشناختی ازدواج نمی کردی من آدمیم که یه مادرو از بچه اش جدا کنم؟ تو منو اینجوری دیدی؟ نه بهار خانم من خودم بی مادر بزرگ شدم میدونم چه دردیه هیچ وقت اینکارو نمیکردم میخواستم یه چیزیو بگم اول بچه ام بعد تو، بهار میگه چی میخواستی بگی؟ هرچی اصرار میگنه کارتال هیچی نمیگه و با ناراحتی میره.

هالیده تو سرویس بهداشتی نشسته و منتظر جواب بیبی چکه که وقتی میبینه منفیه گریه میکنه که در خانه اش زده میشه و با باز کردن در با پریهان روبرو میشه. او بهش میگه سوتلاژ درست کرده بودم آخه میدونی بچه داری سخته دیگه زیاد درست کردم گفتم همه بخوریم و واسه تو هم آوردم پریهان میفهمه هالیده حالش بده اما هالیده میگه نه خوبم چیزی نیست و بعد از رفتن پریهان در حسرت بچه گریه میکنه. باتو به افه میگه وقتی تو رفتی مدیر ساحر هم بازنشسته شد و بلنت رئیس بخش جنایی شد از وقتی رئیس شده نمیدونی چه اداهایی در میاره! لیلا متوجه میشه یه نفر داره تعقیبش میکنه و فکر میکنه افه ست ولی وقتی. غافلگیرش میکنه میبینه که کونیالیه. کنار دریا میشینن که ازش میپرسه چرا تعقیبش میکنه کونیالی میگه میخواستم ببینم میری پیش داداش کارتال که ببینمش یا نه نمیخوام اینجوری منو ببینه بهش چیزی نگو. لیلا که از ظاهرش فهمیده او معتاد شده میگه تو چی داری میکشی؟ و وقتی مواد تو جیبش میبینه میگه تو میفروشی؟ کونیالی از دستش فرار میکنه که لیلا با سوال پرسیدن از همکارش میفهمه جای ساقی های مواد کجاست و به طرف اونجا میره. کارتال به قمارخانه شاهین میره و برای تبریک کیفی به سمتش میگیره که توش چندتا ماره و وسط سالن می اندازد. همه از اونجا میرن بعد از کمی بحث کردن کارتال و شاهین کرکماز واسه کارتال دست میزنه و جلو میره که کارتال بهش میگه تو با این شریک شدی؟ از این به بعد دیگه برادری این وسط نیست و به کرکماز میگه تا مراقب خودش باشه و از اونجا میره. لیلا به دنبال کونیالی میره که میبینه تو وضعیت بدی تو یه خرابه است اونو بلند میکنه و میگه بیا باید از اینجا بریم و وقتی میخوان از اونجا بیرون بیان صدای ماشین پلیس میاد. افه به دم در خانه رئیس ساحر میره که رئیس با کله تو صورتش میزنه و بعد میگه بیا تو افه میپرسه چرا همچین کاری کردی؟ او میگه ببین به خاطر تو توی چه وضعیتی افتادم؟ کارتال به خانه روشن میره و مدام غر میزنه و میگه رفته با کرکماز شریک شده! روشن میگه بیا بشین تا باهم مشکلو حل کنیم کارتال با کلافگی میگه نیومدم بشینم اومدم کیف پولتو بدم! روشن حسابی خوشحال میشه و به کارتال میگه که باید بعضی وقتا به خاطر عشق از غرورت بگذری. کارتال از خونه بیرون میره و به چتین زنگ میزنه تاپساعت دقیق پرواز بهار را بفهمه و بهش بگه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا